ایران وایر - پیام یونسی پور
پژمان جمشیدی ۳آبان۱۴۰۴ با نقض قرار بازداشت از سوی دادگاه تجدیدنظر، از زندان «قزلحصار» آزاد شد. رسانههای ایران عصرگاه ۶آبان۱۴۰۴ خبر از خروج او از ایران و سفرش به ترکیه دادند.
حدفاصل این بازه زمانی، اظهارنظرها و مصاحبهها به صورت سیلآسا، روی افکار عمومی سرازیر شد. «مهدی محرابی»، وکیل مدافع پژمان جمشیدی، قهرمانانه از او دفاع کرد و مدعی شد «هیچ اتهامی ثابت نشده» و تمامی موضوعات مطرح شده در مورد موکلش را «کذب محض» دانست. شاکی پرونده نیز در گفتوگویی با روزنامه «هممیهن» از پیشنهاد ۵۰ میلیاردی برای ساکت ماندن خبر داد و ابعادی هولناک از شیوه تجاوز به خودش را علنی کرد.
در این بین، مصاحبهای از «علی دایی» با روزنامه «هفت صبح» و موضوعگیری جانبدارانهاش از پژمان جمشیدی، مثل آب یخی روی تن جامعهای بود که هم خشمی از تکرار یک تجاوز داشت و هم بهتزده از فرو ریختن یکی از چهرههای محبوبش بود. علی دایی گفته بود: «فکر میکنم برای پژمان پاپوش دوختهاند.»
آیا تصویر تجاوز به زنان، برای جامعه فوتبال ایران همانقدر که علی دایی نشان داده، طبیعی شده است؟
چرا علی دایی باید کمی بیشتر مراقب کلماتش باشد؟
این جملات علی دایی است. مردی که مردم ایران، لااقل از سال ۱۴۰۱ به این سوی، او را همگام با صدای خود شناختند: «احساس میکنم او (پژمان جمشیدی) قربانی یک توطئه شد. پژمان مجرد است و به عنوان یک انسان مجرد روابطش با آدمهای متاهل فرق دارد. من در جریان ریز ماجرا نیستم ولی تا جایی که شنیدم و خبر دارم، احساس میکنم برای او پاپوش دوختهاند.»
👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر
علی دایی همچنین گفته بود که «در سینما و ورزش ایران، حسادت موج میزند» و همین حسادتها را باعث توطئهها علیه پژمان جمشیدی دانست.
علی دایی فرضیه احتمال تجاوز را به صورت کامل رد نکرد، اما به واسطه جایگاهش میان مردم ایران، اظهارنظرش در مورد «پاپوش دوختن» یا «فرضیه توطئه»، سپری برای پژمان جمشیدی ساخت.
آنچه جامعه ایران از علی دایی بهخصوص در سالهای اخیر به یاد میآورد، ایستادن تمام قد او پشت زنانی است که از روزهای پایانی شهریور ۱۴۰۱ برای دفاع از آزادیهای خود و خونخواهی «مهسا (ژینا) امینی) به خیابانها آمدند. علی دایی همانی است که طی ۳ سال اخیر، برای فاشگویی درباره قتل «یسرا پناهی» دختر اردبیلی کشته شده در مدارس اردبیل به دست نیروهای امنیتی، خودش و خانوادهاش زیر شدیدترین فشارهای نیروهای امنیتی قرار گرفتند.
با این که اظهارات اخیر علی دایی در دفاع از پژمان جمشیدی با «شاید» و اما و اگر همراه بود اما بسیاری را به یاد دفاعیه سرسختانه جواد کاظمیان از دوندههای کرهجنوبی انداخت . جواد کاظمیان ۱۲خرداد۱۴۰۴ در استوری اینستاگرام خود به صورت تمام قد از عمل دوندههای ایرانی که در کرهجنوبی بازداشت شده بودند دفاع کرد و در توجیه اتهام تجاوز آنها در کرهجنوبی به دختری ۲۰ ساله نوشت: «یه اتفاقی افتاده واسه چندتا از ورزشکارامون. کار اشتباهی بوده ولی این اتفاق طبیعیه همه جای دنیا هست.»
پای نهادهای اطلاعاتی از چه زمان به زندگی بازیکنان باز شد؟
آنچه در ورزش ایران طی سالهای گذشته به یک عادت تبدیل شده، سانسور شدن اخبار مرتبط با زندگی ورزشکاران یا فوتبالیستها در رسانهها است.
این «سانسور» و «فشار دستگاههای امنیتی» طی دهههای اخیر و با وجود رسانههای فارسیزبان خارج از کشور و تولد شبکههای اجتماعی، برای بازیکنان فوتبال به یک حق نانوشته تبدیل شده است.
حدود دو ماه مانده به جام جهانی آلمان، پنجشنبه ۲۴فروردین۱۳۸۵، شخصی به نام «سمیرا» در گفتوگو با روزنامه «گاردین» مدعی میشود که همسر دوم «مهدی مهدوی کیا» بازیکن وقت تیم ملی ایران، در آلمان است.
این خبر را روزنامه ورزشی «نود» به عنوان اولین رسانه، روی جلد خود میبرد. فردای همان روز یعنی جمعه ۲۵فروردین۱۳۸۵ نامهای محرمانه از وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی به تمامی رسانهها از طریق «فکس» ارسال میشود که در آن تاکید شده بود پوشش هرگونه خبر در ارتباط با مهدوی کیا و «سمیرا سمیعی» ممنوع است و رسانه متخطی تحت پیگرد قانونی قرار خواهد گرفت.
«محمد دادکان»، رییس وقت فدراسیون فوتبال بود. او دو سال بعد در گفتوگو با روزنامه «جهان فوتبال» گفت: «افتخار من این است که کمتر از یک روز، آن ماجرا را حل کردم.» همان زمان در فدراسیون فوتبال گفته میشد که «محسن رفیقدوست» در زمینه فشار آوردن به رسانهها از طریق وزارت اطلاعات، به محمد دادکان کمک کرده بود.
رفتار مشابه را پس از دو دهه، با روزنامه «هممیهن» میبینیم. کمتر از یک روز پس از انتشار گزارش «ناگفتههای پرونده یک سوپراستار» در روزنامه «هممیهن» به قلم «الهه محمدی» خبرنگار این رسانه، وبسایت هممیهن از دسترس خارج شد. همزمان نیز نیروهای ارزشی به این رسانه حملهای توام با رکیکترین ادبیات را داشتند.
شرم در ورزش ایران از چه زمان از بین رفت؟
تا اواخر دهه ۱۳۸۰ خورشیدی، جامعه فوتبال هنوز زیرپیراهنی از شرم بر تن داشت. شاید همین اندک دلواپسیها و نگرانیها بود که باعث میشد حاکمیت از اهرم «آبرو» برای رسیدن به اهداف استفاده کند.
سادهترین نمونهاش شکل گرفتن تیمی است که ناگهان از یاغیهای فوتبال ایران شکل گرفت؛ در سالهای ابتدایی دهه ۸۰ خورشیدی، برخی از بازیکنان وقت باشگاه پاس تهران مدعی بودند پس از حضور نیروهای انتظامی در جشنها و پارتیها و دستگیری این بازیکنان، از آنها برای قرارداد بستن با تیم سردار آجرلو، تعهد گرفته میشد. همچنین برخی دیگر از بازیکنان که پروندههایی مبنی بر شکایت زنان از آنها به دادسرا میرسید نیز سر از باشگاه پاس درآوردند.
فهرست همان تیم را که مرور کنیم لبریز است از بازیکنانی که ناگهان به تیم تحت مدیریت سردار مصطفی آجرلو رفتند؛ «نیما نکیسا»، «بهروز رهبریفرد»، «مهدی هاشمی نسب» و «خداداد عزیزی» بخشی از این بازیکنان بودند.
در سالهای بعد اما انگار پرده شرم از روی چهره ورزش ایران افتاد.
دفاع از متهم به تجاوز چگونه در ورزش ایران باب شد؟
ورزش ایران که روزگاری تا جای امکان از فاشگویی در مورد اتفاقات غیراخلاقی (حتی نه به سیاهی تجاوز) در رسانهها ابا داشت، حالا به مرحلهای از بیحسی در قبال موضوعات اخلاقی رسیده که از متهم به تجاوز دفاع میکند.
«ایرج اکبرلو» سخنگوی فدراسیون دوومیدانی ایران ۳۱شهریور۱۴۰۴ ادعایی را مطرح کرد که هرگز از سوی رسانهها و دستگاه قضایی کرهجنوبی تایید نشد. او گفته بود که دوندههای و مربی دوومیدانی ایران که به اتهام تجاوز گروهی در کره جنوبی بازداشت شده بودند، «تبرئه» شدهاند. او به تسنیم گفته بود که دختر کرهای برای ورزشکاران ایران «پاپوش» درست کرده بود.
«احمد دنیامالی» وزیر ورزش و جوانان نیز که هرگز حاضر نشد برای چنین فاجعهای از مردم ایران عذرخواهی کند، به خبرنگاران گفت که دختر کرهای برای ورزشکاران ایران «تله» گذاشته بود.
هرگز مشخص نشده که چرا «پاپوش» و «تله»، برای ورزشکاران عربستانی، دوندههای جامائیکایی، کشتیگیرهای آمریکایی یا فوتبالیستهای ژاپنی درست ساخته نشده و پهن نشده است؟
احسان حدادی هم پس از آزادی از ایران رفته بود
خروج ناگهانی و فوری پژمان جمشیدی و بعد ادعای او مبنی بر اینکه برمیگردد و علیه شاکی شکایت میکند، یادآور یک اتفاق تکراری در ورزش ایران است.
«احسان حدادی» رییس کنونی فدراسیون دوومیدانی سال ۱۳۹۵ بهدلیل آنچه در رسانههای ایران، اثبات «فریب» و «تجاوز» به زنی ۳۰ ساله خوانده میشد، به ۱۰۰ ضربه شلاق و تحمل حبس محکوم میشود.
شاکی گفته بود: «احسان یک روز به من زنگ زد و گفت به خانهام بیا باید صحبت کنیم. من رفتم و دیدم جز من، احسان و دوست احسان، کسی نیست. او به من آبمیوه داد. بعد از نوشیدن آبمیوه بیهوش شدم و او به من تجاوز کرد.»
«صمد خرمشاهی»، وکیل شاکی پرونده احسان حدادی، خبر داده بود که این ورزشکار به محض آزاد شدن از زندان، از کشور خارج شده و اگر به ایران بازنگردد، وثیقه او به اجرا گذاشته خواهد شد. ولی چندی بعد کمیته ملی المپیک خبر داد که با پیگیری «نهادهای ذیربط»، پرونده احسان حدادی مختومه شده است. کمیته المپیک، وزارت ورزش یا هیچ نهاد قضایی، هرگز از چرایی و چگونگی بسته شدن پرونده احسان حدادی، توضیحی ندادند.
رسانههای ایران در همان زمان اجازه پیگیری بیشتر جزییات این پرونده و چگونگی تبرئه شدن احسان حدادی را نداشتند.
پژمان جمشیدی ساعاتی پس از انتشار خبر خروجش از کشور در صفحه اینستاگرام خواهرش نوشت: «داستان کذب است و برمیگردم.»

نظر مهرانگیز کار درباره خروج پژمان جمشیدی

بچههای آیتالله و سراب کسب قدرت















