متلک گوئی، مزاحمتِ خیابانی و آزار جنسی؛ تجاوز به حریم دیگری است. آنهم به حریمِ یک دختر جوانِ تنها که معمولاً خجالتی، معصوم و آسیب پذیر است.
بتازگی یک فیلم مستند در مشهد، با دوربین پنهانی از آزار خیابانی یک زنِ جوان تهیه شده، که در شبکههای اجتماعی مورد توجه قرار گرفته و چند میلیون بیننده داشته است. این فیلم با شفافیتِ کامل، متلک گوئی، مزاحمتِ خیابانی و آزار جنسی را به نمایش میگذارد. ویدیو، نمایانگر تعرض و سر راهِ کسی را گرفتن و تجاوز به حریم خصوصی یک شهرومندِ دختر است. این رفتار ناهنجار، برای ملتی که مدعی "همه چیزدانی" است، و به تاریخ و فرهنگِ سه هزار سالهاش میبالد، شرم آور و باعث سرافکندگی است.
این ویدیو، در مشهد گرفته شده ولی میتوانست در تهران و شیراز و اصفهان و آبادان و یا هر شهر دیگر ایران باشد. این ویدیو تازه است، ولی این رفتار تازگی ندارد و میتوانست ۵۰ سال پیش تهیه شده باشد، بدون هیچ کم و زیادی!؟ بنابراین نه ربطی به جغرافیا دارد و نه ربطی به حکومت، بل که زائیدهی کمبودهای فرهنگی مان میباشد. در این رابطه، بازگو کردن یک ماجرا میتواند منظورم را روشن تر کند.
در حدود ۴۶ سال پیش، چهار سال پیش از انقلاب ۵۷، من و همسرم (آمریکائی) و پسر دو سالهام در تهران خیابان بخارست زندگی میکردیم. یک شب پس از کار، سر راه توی خیابان وزرا که موازی و جنبِ خیابان بخارست است، مشغولِ خرید میوه بودم؛ دو تا از مغازه داران با آب و تاب بمن تبریک گفتند و تعریف کردند که امروز بعد از ظهر، همسرت پس از خرید، در حالیکه بچه را روی دست راست در بغل داشت، و پاکت خرید را روی بازویِ چپ حمل میکرد؛ یک مرد که از کنار او رَد میشد، به او دست زد یا انگشت کرد. خانم شما با چنان سرعت برگشت و یک تیپا به آنجای آن نامرد زد، که طرف تلو تلو خُورد و داشت میافتاد. تمام کاسبها و مشتریها برای همسرت، دست زدند و شخص خطاکار پا بفرار گذاشت!
اجازه بدین برخی از عواملی که در شکل دادن این مشکل (متلک گوئی) میتوانند سهم داشته باشند را با هم مرور کنیم: نخست، نقش تخریبی "موهومات مذهبی" است که پسر و دختر را از کودکی از یکدیگر جدا میکند، و بینشان فاصله میاندازد. این روشِ تخریبی و تابو آفرین، قرنها است که در میهنمان اجرا شده؛ چه در دوران سلطنت و چه امروز در رژیم فقاهتی. مادر و پدر که آغازگرِ این پروژهی نوشته نشده در خانه هستند، نیز این روش را از پدر و مادرشان آموختند. نقشِ مادر از اهمیت ویژهای برخوردار است، زیرا نخستین مسئولِ پرورش فرزند میباشد. مادر، با عشق فرزندش را بزرگ میکند، ولی عشق همیشه به تنهائی کافی نیست!
پرورش کودک در ایران، نه برنامه ریزی شده است، و نه آگانه و عمدی صورت میگیرد، بل که اکثریت بزرگی از بچهها در چارچوب "تقلید و تلقین"، درسهای نخست زندگی را کسب میکنند. عامل دوم اینستکه این درسها، زائیده یِ پدیدهی "مردسالاری و پدرسالاری" هستند که ارمغان حکومتهای خودکامه یِ خداسالار و مطلق گرا میباشد که دختر و پسر را جدا و متفاوت از یکدیگر پرورش میدهند. پدیدهی مردسالاری و پدرسالاری، یک دیوار ذهنی بین دو جنس (زن و مرد) بوجود میآورد، دیواری که رفتن به طرف دیگرش "تابو" و ممنوع است، و از نظر شرعی و عرفی ناپسند میباشد.
عامل دیگر، دوران تحصیلی است. دورانِ بسیار حساس و مهمی که نه تنها شخصیت خردسال را میسازد، بل که شکل دهندهی رابطهها است. رابطه هائی که از "با هم بودن" و از هم آموختن در یک محیط آموزشی، به دست میآیند. با هم آموختن، یاری کردن و رقابت در کلاس درس و دیگر چالشها، شناخت و دوستی و احترام متقابل را بین همهی بچهها بویژه بین دختر و پسر، بوجود میآورد. درست زمانی که دختر و پسر باید بیآموزند که برابر هستند، بیآموزند که دوست و همراه هستند، نه رقیب و نابرابر. جدا سازی و دیوارکشی و ممنوعیتها، پسر و دختر را در مقابل هم قرار میدهد، نه در کنار هم! بچهها، دختر و پسر، بجایِ اینکه با هم بزرگ شوند؛ با هم دوران تحصیلی را طی کنند؛ با هم بیآموزند و آشنا و دوست شوند و همراهِ هم باشند؛ از هم جدا، بزرگ میشوند؛ و جدا از هم، دوران تحصیلی را طی میکنند. این جدائیها، دست در دست با تابوهایِ جنسی - میتوانند باعث دَلِگی، عکس العملهای غیرعادی و ناشایسته، و حتی بروزِ انحراف اخلاقی شوند.
ویدیویِ مشهد را با اعضای اندیشکده آگاهی و شناخت، در میان گذاشتم. چند اظهار نظر را مرور میکنیم:
- "زمان پیش از انقلاب هم همینطور بود، اما به این حد نبود. من در کلاس ۱۲، چاقو ضامن دار همراهم بود.
- آموزش و فرهنگ سالم از خانه شروع میشود... بانوان در ایران هیچوقت به آن سکوئی که باید سوار باشند، نرسیدند.
- من بارها اینموضوع را تجربه کردهام و گاهی با بدن لرزه و گریه بخانه میرسیدم.
- زن توی جامعه ایرانی احتیاج به جایگاه و احترام دارد. "
لغت نامه دهخدا، واژهی متلک را چنین معنی میکند: حرف مفت، دری وری، حرف برخورنده، شوخی و مزاح؛
فرهنگ معین مینویسد: سخنی که از روی شوخی و طعنه به کسی گفته میشود؛
واژه یاب مینویسد: جوک، شوخی، طعنه؛
آنچه دهخدا ارائه کرده، به حقیقت نزدیکتر و بیان واقعیت است: حرف مفت، دری وری، و حرف برخورنده. زیرا شوخی و مزاح، باید برای هر دو طرف خنده دار باشد، نه اینکه یکطرف بخندد، و طرف دیگر مورد آزار و شکنجه قرار گیرد!؟
متلک گوئی، در خیلی از کشورهای جهان، وجود دارد. آنچه ما را از دیگران متمایز میکند، آنستکه از متلک گوئی، پا فراتر گذاشتهایم، مزاحمت خیابانی و آزار جنسی را نیز به آن افزوده ایم؛ یعنی زیاده روی نمودن، و از شور به در کردن! کارشناسان و نُخبگان میهن مان بر این باور هستند که زبانزد (ضرب المثل) "از سوراخ سوزن رد میشه، از در دروازه رد نمیشه" در مورد رفتار ما ایرانیان صِدق میکند؛ یعنی ما در مسائل زیاده روی میکنیم. چند نمونه:
فساد و تفاوتهای اخلاقی
"هنری لوس، ناشر مجله تایم و لایف، که یکی از با نفوذترین و قدرتمندترین شهروندان آمریکا در زمان خودش بود، در رابطه با فساد در ایران، نوشت: شکی نمیتوان داشت که فساد، بزرگ ترین سد راه و عامل بازدارنده پیشرفت است. با مقدار معینی از فساد، پیشرفت غیرممکن نخواهد بود، اما وقتی فساد از حد گذشت پیشرفت ممکن نیست. فساد بیش از اندازه نه فقط جلوی پیشرفت کشورهای کم رُشد را میگیرد، بلکه در پیشرفته ترین کشورها نیز فاجعه به بار میآورد. " (۱)
محمدعلی جمال زاده، نویسنده و مترجم که در سال ۱۹۶۵ نامزد جایزه نوبل ادبیات شد، مینویسد: یک دوست آمریکائی که در ایران زندگی میکرد میگفت، حیف و میل و رشوه در همه کشورها از جمله آمریکا، وجود دارد ولی تفاوت در این است که شما ایرانیان از حد معقول خارج میشوید و زیاده روی میکنید. برای مثال، بودجهای که برای ساختن یک پُل تنظیم شده، مهندس و معمار و مقاطعه کار و ادارات رسمی و غیر رسمی بدست و پا میافتند و رویهمرفته لااقل نصف اعتباری را که برای این کار تخصیص داده شده به جیب میزنند، در صورتیکه در آمریکا به ده بیست درصد قانعند!؟ معایب اخلاقی وقتی از حدود معقول گذشت موجب خانه خرابی میگردند. (۲)
زیاده روی در عزاداری
رابطهی ما ایرانیان با امامها، - هزار سال بت سازی، بت پرستی و مرده پرستی و عزاداری بوده؛ قرنها قمه زنی؛ با قلادهی سگ دور گردن، روی زمین سینه خیز رفتن؛ - علی را به خدائی رساندن و علی الهی شدن، بوده است!؟ زیاده روی در برخی موارد، از شرم آور بودن گذشته، به فرزانگی و دیوانگی میرسد. ماجرای زیر میتواند روشنگر باشد:
قتیبۀ بن مسلم باهلی، سردار معروف حجاج که صدها هزار ایرانی را در خراسان و ماوراء النهر کشتار کرد؛ معروف است که سوگند خورده بود که چنانچه ایرانیان مقاومت بکنند و تسلیم نشوند، از خون آنها جوی روان خواهد کرد، تا گندم آرد کنند، از آرد آن نان به پزند تا او بخورد. این عرب آدمخوار، نه تنها چنین فاجعهای را ببار آورد، بل که زنان و دختران آن شهر را در حضور خانوادهشان بین لشگر عرب تقسیم کرد. دیوانگی، از آنجا آغاز میشود که ما ایرانیان "کم دان" و گمراه، پس از کشته شدن قتیبه، قبر این جانور را به زیارتگاه تبدیل کردهایم و در آنجا دعا و نماز میخوانیم و از او طلب آمرزش میکنیم. (۳)
مهندس بازرگان در مورد زیاده روی، مینویسد: "در شدیدترین دوران تقدس و تشیع در دربارهای صفویه و قاجاریه، به حد اکثر شرابخوارگی و زن بازی و عیاشی برمیخوریم.... بجای گیلاس شراب قدح شراب خورانده میشد.... دروغ و تقلب نیز در میان هیچ ملتی، تا این حد رایج نبوده است!؟ (۴)
زیاده روی در تملق گوئی
حکومت شاهنشاهی استبدادی، سیستم ارباب - رعیتی را در اذهان ملت کاشت؛ موهومات مذهبی نیز، سیستم امام - اُمتی را؛ سپس استبداد سلطنت و موهومات مذهب، دست در دست بمرورِ زمان، روشِ چوپان - گوسفندی را در فرهنگمان جاسازی کردند. زیرا استبداد و زورگوئی و تسلیم، زایندهی "نوکرسازی و تملق و دنائت پروری یعنی محو شخصیت"، هستند.
وزرا، اُمرا، و اطرافیان شاه، آنقدر تملق گفتند و دست بوسی کردند که شاه را گرفتارِ توهمِ خودبزرگ بینی نمودند، از راه بِدَر بردند، گمراهش کردند و بخدائی رساندند!؟ ابوالحسن ابتهاج مینویسد، طی سالهای ۱۳۲۱ تا ۱۳۲۹ که من در بانک ملی بودم، با شاه رابطهی دوستی داشتم. شاه تا آنروز، یک انسان دوست داشتنی بود. به عقیدهی من یکی از عواملِ مهمی که باعث تغییر رویهی او شد، تملق گوئی بیش از اندازه و عدم شهامت اخلاقی بسیاری از اطرافیان در بیان حقایق بود. (۵)
"فضای حاکم بر دربار نیز برای چاپلوسی مناسب بود و هر کس به گونهای مدح شاه را میگفت. علم (وزیر دربار) در نامههای خود او را "پیشوای بزرگ من" خطاب میکرد و هویدا - که به ورزش یوگا علاقه داشت - او را "گورو"ی خود میخواند. چندی نیز در میان ارتشیان باب شد که او را "خدایگان" بخوانند. (۶)
شاه، از ارتشبد نصیری خوشش میآمد چون نصیری خودش را سگ اعلیحضرت مینامید.... دکتر اقبال (نخست وزیر) میگفت، غلام خانه زاد شاهنشاه است. جالب اینکه چندین بار میان اسداله علم (وزیر دربار) و اقبال بر سرِ به کار بردن این اصطلاح دعوا و درگیری شده بود. اقبال میگفت او اصطلاح را ابداع کرده و علم مدعی بود که قبل از وی پدرش هم "غلام خانه زاد اعلیحضرت رضاشاه و محمدرضاشاه بود است! (۷)
خطاب به نوجوانانی که احیاناً تمایل به متلک گوئی دارند
در درجهی نخست، باید شهروند، بود و از ایجاد هر گونه مزاحمت برای دیگران، از جمله متلک گوئی، دوری جُست. دوم، باید برای گفتار و رفتار خود، حدّ و مرزی قائل بود، یعنی متلک نباید وقیح یا توهین آمیز باشد. سوم، نباید جلوی کسی را سد کرد، باعث ترس و وحشتِ کسی شد و بالاخره، نباید به حریم دیگران، تجاوز کرد. از تجربهی کارشناسان و نُخبگان میهن مان، درس بگیریم و در رفتار و گفتارمان زیاده روی نکنیم. یک زبانزد (ضرب المثل) مردمی میگوید: "یک سوزن بخودت بزن، یک جوالدوز به دیگران"!
امیرحسین لادن
سه شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۹
ahladan@outlook. com
(۱) خاطرات ابوالحسن ابتهاج (جلد ۱)
(۲) خلقیات ما ایرانیان، محمدعلی جمال زاده
(۳) تاریخ بلخ (قطعات منتخبه فارسی)
(۴) سازگاری ایرانی، مهندس بازرگان
(۵) خاطرات ابتهاج
(۶) یادداشتهای علم (جلد ۱)، مقدمه
(۷) خداسالاری و درماندگی، امیرحسین لادن