Saturday, Feb 13, 2021

صفحه نخست » سایه سنگین سیاست بر میراث علامه مصباح

7244306D-A337-4BAA-BE1F-4DC763C31B4B.pngالف

محسن سلگی

درخصوص اندیشه های فلسفی و اخلاقی مصباح کتاب ها می توان نوشت. از این رو یادداشت حاضر در چهلمین روز درگذشت او تنها یک یادآوری است؛ یادآوری انبوهی از دقت و خلاقیت و یک فیلسوف که سایه سنگین سیاست بر او مانع دیدن آن دقت نظرها و خلاقیت ها شد. فیلسوفی که دقیق المنظر بود و این از آبشخور سینوی اش بی تأثر نبود اما او صدرایی هم بود و همین در کنار دقت، به او عمق می داد. او در نهایت تابع مو به موی صدرا نبود و یا حتی ابن سینا. فلسفه خودش را داشت و توانست بر شانه اینان ایستاده و به مسائلی فکر کند که نه تنها آنها فکر نکرده بودند که حتی معاصران حوزوی و بسا دانشگاهی او هم به آن موضوعات فکر نکرده بودند.

یکی از این موضوعات، فلسفه تاریخ بود که ندرتاً کسانی از حوزه به آن پرداخته بودند. شهید مطهری از جمله این کسان بود که کتاب جامعه و تاریخ را بر جای گذاشت. اما او مانند سایر اندیشمندان پیرامونش از اسامی پرتکرار مانند هگل و مارکس فرا رفته بود. شهید مطهری هم مانند معاصرانش و حتی روشنفکران غرب گرای معاصرش مدام به هگل و مارکس توجه داشت و آنها را نقد می کرد. اما علامه مصباح از جامباتیستا ویکو و اسوالد اشپنگلر تا آرنولد توین بی و حتی آگوست کنت را نقد کرده بود؛ آن هم در زمانی که کسی در ایران متوجه اهمیت اینان نبود. این یک زمان شناسی تکین بوده است.

آیت الله مصباح اما به فراست و صرافت دریافته بود که برای نمونه، چقدر نظریه کسی مانند آگوست کنت در تقسیم تاریخ به سه دور فلسفی، ربّانی و علمی مهم است و در دنیا اثرگذار بوده و جای نقد دارد.


او به هر حال متمایز بود. نمی خواهم از تفکر فلسفی یا سیاسی او دفاع کنم اما در عین حال شرط انصاف و ادای دین به فیلسوفی وطنی است که بگویم او خلاقیت های قابل اعتنا داشت.

مثلا اینکه او چطور توانست میان اصالت فرد و باور به قانونمندی تاریخ جمع ببندد آن هم موفق و سازگار ، خلاقیت درخوری است. در این باره او نظری متفاوت از علامه طباطبایی و شهید مطهری داشت.

علامه طباطبایی و شهید مطهری به اصالت جامعه اعتقاد داشتند نه اصالت فرد. در کنار این تاریخ و جامعه را قانونمند می دانستند. البته آنها هم در این نظریه بی نصیب از خلاقیت نبودند. چراکه توانستند باور به اصالت قانونمندی تاریخ را با باور به اختیار انسان جمع کنند آن هم به نحوی سازگار. در حالی که در غرب معمولاً فیلسوفان تاریخ وقتی از قانونمندی تاریخ دفاع می کنند، همزمان از جبر تاریخی هم دفاع می کنند. علامه مصباح علاوه بر اینکه میان اختیارباوری و قانونمند دانستن تاریخ سازگاری می دید، خلاقیت دیگری داشت و آن این که توانست میان فردگرایی و قانونمندی تاریخ یا وحدت تاریخ جمع ببندد. معمولاً قائلان به اصالت فرد، به تکثرگرایی و رد و انکار قانونمندی تاریخ باور پیدا می کنند.

اینجا مجال آن نیست که ورود عمیقی به مباحث فلسفی و حتی اخلاقی او داشته باشیم. این اشاره درباره تأملات اخلاقی و خلاقیت اخلاقی آیت الله مصباح هم لازم است که خواننده کافی است سراغ تغییر درخشان او از وصیت نامه حضرت امیر علیه السلام به امام حسن علیه السلام برود تا از انیق(زیبا) بودن و عمیق بودن تفسیر ایشان حس تحسین اش برانگیخته شود؛ مثلاً از این تفسیر که حضرت امیر علیه السلام چرا می گویند صبر باید شٍعار(لباس زیر) دل باشد نه دثار(لباس رو) یا اینکه چگونه دل با یاد مرگ رام و با یاد خدا آرام می شود. در توضیح فرموده اخیرالذکر حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام و نشان دادن تمایز میان رام بودم و آرام بودن صاحب دل با انسان، مثال اسب را می زند. می گوید اسب ممکن است رام باشد اما صاحب اش را آزار دهد(به اصطلاح عربی لُکّه برود؛ یعنی یکنواخت راه نرود). بنابراین اسبی(دلی) مطلوب است که علاوه بر رام بودن، آرام باشد (در جلد پنجم از مجموعه مشکات این دو تفسیر آیت الله مصباح را می توان دید).

افسوس بزرگ اینکه مظلومیت آیت الله مصباح در وهله اول این بود که شخصیت فلسفی ایشان پشت سیاست پنهان ماند و حق اندیشه اش ادا نشد. سیاست زدگی جامعه علمی در ایران هم به این ماجرا دامن زده است. «کوفت و کو» (کوبیدن!) به جای «گفت» و «گو» و شهامت مواجه شدن با اندیشه مخالف به جای «دورداوری» و اتهام زنی جفایی است که نه تنها علامه مصباح که مخالفان او را هم به تیر گزند خود گرفتار خواهد کرد.

حتی شاگردان دانشی تر و فلسفی تر ایشان به مراتب کمتر از شاگردان سیاسی شان دیده شدند. بهتر است بگویم به ندرت دیده شدند و حق این شاگردان هم ادا نشد. همچنان که برخی در مخالف دمکراسی نشان دادن ایشان راه افراط و اغراق و موبوکراسی (غوغاسالاری) رفتند.

وقت آن است که با کم کردن پیش فرض های ضد علم سراغ آثار آیت الله مصباح رفته و آن را بازخوانی کنیم؛ آن هم به دور از حب و بغض. خود نگارنده با وجود نداشتن کمترین ارتباطی با ایشان یا بیت و نزدیک شان و حتی بی آنکه طرفدار فلسفه آن مرحوم باشم و از سر دغدغه ای عمدتاً دانشی این یادداشت را به رشته تحریر در آورده است.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy