Tuesday, Feb 16, 2021

صفحه نخست » حمایت رضا پهلوی از ادامه سیاست ترامپیستی تحریم‌های اقتصادی و تهدید نظامی ایران، محمد سهیمی

Mohammad_Sahimi_2.jpgمقدمه

با پیروزی آقای جو بایدن در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا اپوزیسیون قلابی ایران -- آن بخش از اپوزیسیون که طرفدار تحریم‌های اقتصادی و تهدید نظامی کشور است و با تجزیه طلبان پالوده می‌‌خورد -- به جنب و جوش افتاد. انواع و اقسام نامه‌های "سرگشاده" به آقای بایدن نوشته شد، و از ایشان مستقیم و غیر مستقیم تقاضا شد که سیاست "فشار حد اکثری" آقای ترامپ درباره ایران را ادامه دهد.

این تقاضا البته خواسته عربستان سعودی، اسرائیل، امارات متحده، و جنگ طلبان امریکایی نیز هست. جنگ طلبان امریکایی نامه ای درباره این موضوع به آقای بایدن نوشتند، که در میان امضا کنندگان دو ایرانی، ری تکیه و هیوا فیضی، نیز وجود داشت. تکیه، که همیشه خودرا "عضو ارشد شورای روابط خارجی‌" معرفی‌ می‌کند، ولی‌ عضویت خود را در انستیتوی کلیمی برای امور امنیت ملی‌ Jewish Institute for National Secusity Affairs, یک سازمان ماورای راست و لابی اسرائیل پنهان می‌کند، "مخترع" این تئوری مضحک است که کودتای ۱۳۳۲ کار امریکا نبود، با وجود اینکه خود امریکایی‌ها قبول کرده ا‌ند که کودتا توسط آنها انجام شد. فیضی نیز به تازگی از دانشگاه فارغ التحصیل شده، و میکوشد برای خود جایگاهی‌ در میان جنگ طلبان امریکایی بیابد.

این اپوزیسیون حتی با انتصاب آقای رابرت مالی‌ بعنوان فرستاده ویژه ایران نیز مخالفت نمود و درباره آن نامه نوشت. در این نامه گفته شد که آقای مالی‌ هیچگاه با "جامعه مدنی ایران" و همچنین "مدافعان حقوق بشر ایران" تبادل نظر نکرده است. جامعه مدنی ایران در داخل کشور است، و بنا بر این چگونه فردی که به ایران نرفته قادر است که چنین کاری را انجام دهد؟ اگر آقای مالی‌ "مدافعان حقوق بشر" ایرانی را جدی نگرفته لابد به این دلیل است که ایشان میدانند این "مدافعان" خواهان تحریم اقتصادی هستند که به ابتدایی‌ترین حقوق بشر مردم ایران، یعنی‌ غذا، دارو، و شغل صدمه بسیاری زده است.

امضا کنندگان این نامه چه کسانی بودند؟ یکی‌ از آنها خانم رویا حکاکیان بود که در مصاحبه با تلویزیون سلطنت طلب "منو تو" چنین گفت:

"وقتی‌ آمریکا تصمیم گرفت در عراق دخالت کنه، بگذریم از اینکه، یعنی‌ من اصلا به سرنوشت کنونی عراق کاری ندارم، ولی‌ آن چیزی که مهمه اینه که چی‌ باعث شد که آمریکا تصمیم بگیره این کار را بکنه. یکی‌ از مهم‌ترین دلایل دخالت آمریکا این بود که اپوزیسیون عراق در آمریکا تونست که واشنگتن را قانع کنه، دولتمردان آمریکا [را قانع کنه]، که یک ملت متحدی هستند، یا به هر حال یک اپوزیسیون متحدی هستند که یک پروژه‌ای دارند برای کشور خودشون. آنچه که اینجا کلیدی بود این نبود که آمریکا اصلاً به حقوق بشر اهمیت میداد یا نمیداد، [بلکه] این باور را به امریکایی ها، به دولت آمریکا دادند که یک اپوزیسیون منسجم دارند با توانایی رهبری، و اون چیزیکه اپوزیسیون ایرانی خارج از کشور نتوانست انجام دهد. اون واقعیتی که اینجا وجود دارد که بحث اصلی‌ واشنگتن است که یک اپوزیسیون جدی که آمریکا بخواد روش سرمایه گذاری کنه، یا حتی مردم ایران بخواهند روش حساب باز کنند که ثابت کرده باشه قدرت رهبری داشته باشه و داره وجود نداره، به این سبب ما نمیتونیم به هیچ دولت خارجی‌، از جمله آمریکا، بگیم که شما بیایید برای ما همه کار بکنید، شما بیایید برای ما تصمیم رهبری بگیرید."

باید از خانم حکاکیان پرسید آمریکا بجز حمله نظامی به آن کشور و اشغال آن به بهانه‌های دروغ درباره وجود سلاح‌های کشتار جمعی‌ خیالی، که باعث ویرانی زیر بنای آن کشور، جنگ‌های قومی، ظهور القأعده در عراق که بعد تبدیل به دأعش شد، و بقیه مسائل، چه کار دیگری در عراق انجام داد؟ "اپوزیسیون متحد عراق" چه کسانی بودند؟ احمد چلبی و گروه او که دروغ به جودیت میلر و مایکل گوردون، دو روزنامه نگاران روزنامه نیویورک تایمز، درباره آن سلاح‌های خیالی میدادند، و آنها هم آن دروغ‌ها را گزارش میکردند.

خانم حکاکیان "اصلا به سرنوشت کنونی عراق کاری نداره،" چرا که اگر بخواهد راجع به این سرنوشت صحبت کند، بقیه ادعا‌های او بی‌ معنی‌ و توخالی خواهد بود. مگر میتوان سرنوشت کنونی عراق را از هجوم و اشغال آن در سال ۲۰۰۳ جدا کرد؟ خانم حکاکیان درباره "رهبری منسجم اپوزیسیون عراق" صحبت میکنند. کدام از آنها بعد از سقوط رژیم صدام حسین به قدرت رسیدند؟ هیچ یک، چون نماینده مردم عراق نبودند. احمد چلبی بعد‌ها روشن شد که جاسوس دوجانبه بوده است و با جمهوری اسلامی رابطه نزدیک داشته است. ایاد علاوی هم که مورد حمایت فرقه مجاهدین بود، بجز مدت کوتاهی هیچگاه در قدرت نبود.

احمد باطبی، همان کسی‌ که با مایک پنس ملاقات کرد و از او خواست حامیان اصلاح طلبان را از صدای آمریکا [که در حقیقت وجود خارجی‌ ندارند، و مقصود او مخالفان جنگ و تحریم بود] اخراج کرده و وبسایت و رسانه‌های آنها را نیز ببندد؛ نازنین انصاری، سردبیر کیهان سلطنت طلب لندن؛ مریم معمار صادقی‌، که طرفدار حمله نظامی به ایران است؛ کاوه شهروز که سخت طرفدار تحریم اقتصادی کشور است و به دلیل حملات خود به مخالفان تحریم و جنگ مجبور شد از "مرکز اسناد حقوق بشر ایران" کناره گیری کند، و آرش سبحانی که در آغاز ریاست جمهوری ترامپ از امضا کنندگان نامه‌ای به ایشان بود و از سیاست ترامپ درباره ایران استقبال کرد، از امضا کنندگان آن نامه بودند. خود حدیث مفصل خوان از این مجمل.

در این میان موضع آقای رضا پهلوی درباره این موضوع از همه گویا تر است. این مقاله نگاهی‌ کوتاه دارد به این موضع.

موضع رضا پهلوی درباره برجام در سال ۲۰۱۵

در اکتبر سال ۲۰۱۵ رضا پهلوی در دانشگاه ایالتی‌ اریزونا درباره ایران سخنرانی‌ کرد. بر طبق گزارش درباره آن سخنرانی، رضا پهلوی "حمایت خود را از توافق هسته‌ای با ایران که در ماه جولای [۲۰۱۵] به امضا رسیده بود بیان کرد و گفت که معتقد است با این توافق منابع بیشتری در دسترس مردم ایران خواهد بود. منابع بیشتر انگیزه قوی تری به مردم ایران خواهند داد تا علیه رژیم شورش کنند." این دیگر اما، ولی‌، و شاید ندارد. پهلوی سوم از برجام حمایت کرد، و در حقیقت بخشی از دلیل او برای حمایت درست هم بود: برجام، و در نتیجه تحریم‌های لغو شده، منابع بیشتری در اختیار مردم ایران قرار داد.

موضع رضا پهلوی درباره برجام در سال ۲۰۲۱

در مصاحبه اخیر خود با مجله راستگرای نیوزویک، رضا پهلوی چنین گفت:

"تصمیم دولت بایدن برای رو کردن دست خود قبل از اینکه حتی وارد کاخ سفید شود باعث شد که رژیم [جمهوری اسلامی] سریعا با افزایش غنی سازی اورانیوم و تولید بیشتر مواد اولیه بمب هسته‌ای تهدید‌های خودرا افزایش دهد. اجزای مهم توافق هسته‌ای سپری شده ا‌ند، و اجزای مهم دیگری به زودی سپری خواهند شد. اگر ارزش [برجام] در سال ۲۰۱۵ زیر سوال بود، در سال ۲۰۲۱ بطور روشن یک معامله بد میباشد."

همان کسی‌ که در سال ۲۰۱۵ از برجام حمایت کرده بود، حال ارزش آن در آن زمان را زیر سوال برده، و در حال حاضر آنرا بی‌ ارزش میداند. گویی به این جناب از دفتر بنیامین نتانیاهو ابلاغ شده که چی‌ بگوید، چون افاضات او کپی از ادعا های نتانیاهواست. اگر جمهوری اسلامی برنامه‌ای برای پژوهش و یا تولید سلاح هسته‌ای داشت، بر طبق نظر به اتفاق آرای هفده سازمان جاسوسی و اطلاعاتی‌ آمریکا آنرا در سال ۲۰۰۳، یعنی‌ بعد از سقوط رژیم صدام حسین و از میان رفتن خطر حمله عراق به ایران با سلاح کشتار دسته جمعی‌، متوقف کرد. رضا پهلوی چنین ادامه داد:

"هدف رهایی از این رژیم اپارتید است. [نلسن] ماندلا اینرا خوب درک کرد وقتی‌ از دموکراسی‌های جهان خواست رژیم افریقای جنوبی را تحریم کنند، و گفت پیروزی [مردم کشورش] با مبارزه بدست می‌‌آید، که بخشی از آن تحریم‌های بین المللی است."

این درست است که اکثریت بزرگ مردم ایران [از جمله نگارنده] خواهان حکومت دموکراتیک هستند. ولی‌ "اپارتید" خواندن جمهوری اسلامی، که فقط برای تحریک است، هیچ اساسی‌ در تعریف چنین رژیمی ندارد. اپارتید بر اساس جدایی نژادی، و اسکان نژاد‌های مختلف در سرزمین‌ها و استان‌های مختلف است. در جمهوری اسلامی با تقسیم مردم به دو گروه "خودی" و "غیر خودی" همیشه به "غیر خودی ها،" مستقل از قومیت، جنسیت، و یا اعتقادات آنها تبعیض وجود داشته است، ولی‌ این تبعیض معادل نظام اپارتید نیست.

درباره تحریم افریقای جنوبی هم رضا پهلوی اصولا دانشی ندارد و فقط یک سری جملات را عیناّ تکرار می‌کند. همانطور که نگارنده در یک مقاله اخیر مفصلا و با استناه به اسناد دهه ۱۹۸۰ بحث نمود، در دهه ۱۹۸۰ هم رانالد ریگان رئیس جمهور آمریکا و هم مارگرت تچر نخست وزیر بریتانیا با تحریم افریقای جنوبی مخالف بودند، هیچگونه تحریم مهمی‌ را تحمیل نکردند، و تچر اعلام کرد که تحریم افریقای جنوبی "گناه علیه سرمایه داری است."

خود رهبر پنداری رضا پهلوی

یکی‌ از مشکلات اپوزیسیون خارج از کشور این است که خیلی‌‌ها در آن ادعا، و یا دقیقتر رویای رهبری دارند. برخی‌، مستقل از اینکه چقدر این موضوع واقع بینانه است، صادقانه خودرا برای رهبری مطرح میکنند، ولی‌ برخی‌ دیگر با "ناز و کرشمه" یکروز خودرا در جایگاه رهبری میبینند، و روز دیگر ادعا میکنند که هیچ جاه طلبی درباره این موضوع ندارند. بعنوان مثال، دکتر قاسم شعله سعدی در پاریس روزی چند مصاحبه کرده و صادقانه خود را نلسون ماندلای ایران و رهبر اپوزیسیون ایران می خواند. ایشان، بطور کاملا روشن و صادقانه می گوید فقط به خاطر مبارزات آزادیخواهانه به همسر و فرزندانش ظلم کرده است.

یکی‌ از دوستان اصلاح طلب که در ایران میباشد به نگارنده گفت که حدود دو سال پیش دکتر شعله سعدی به همراه آقای محمد نوری زاد با وقت قبلی به منزل خانم نسرین ستوده که در آن زمان در مرخصی از زندان بودند رفتند. دلیل این کار این بود که آقای نوری زاد ظاهرا معتقد بودند که خانم ستوده پتانسیل رهبری را دارند، بخصوص که در مجامع بین المللی نیز از ایشان پشتیبانی شده، و ایشان را برخی‌ "نلسون مندلای ایران" میدانند [که درستی‌ یا نادرستی آن بحث جداگانه‌ای است]. ولی‌ خانم ستوده، با وجود قرار قبلی،‌ در منزل نبود، و فرزندان خود را برای هواخوری به پارک برده بود و بازنگشت. ظاهرا خانم ستوده، که دارای حمایت بین المللی نیز هست و حتی فیلمی درباره فعالیت‌های ایشان ساخته شده، نمیخواست راجع به این موضوع صحبت کند، که آقای شعله سعدی برای خود نتیجه گیری کند. آقای شعله سعدی با ده‌ها مصاحبه و اعلام صریح "داوطلبی" خود برای رهبری نتوانسته حمایت بین المللی بدست آورد.

اینرا مقایسه کنید با رضا پهلوی. او هم شاه است، هم نیست. هم رهبر است، هم نیست. حتی وقتی می گوید رهبر و شاه نیست، خود را به صراحت لو می دهد.در همین مصاحبه با نیوزویک می گوید:

"من هیچ جاه طلبی شخصی‌ ندارم، که به همین دلیل است که بسیاری از ایرانی‌ها به من اعتماد دارند و به حرف من گوش میکنند. اگر من سمبل چیزی برای مردم ایران هستم، آن بازگشت به گذشته [سلطنت] نیست، بلکه [این سمبل] درباره آینده است. این دیدگاهی برای یک آینده بهتر و متفاوت است."

رضا پهلوی چگونه کشف کرد که بسیاری از مردم ایران به او اعتماد دارند؟ چگونه کشف کرد که مردم ایران او را سمبل چیزی می دانند؟ مردم ایران او را شاید سمبل چیزی بدانند،اما آن "چیز"، آزادیخواهی و دموکراسی خواهی نیست. آن چیز این است که او فقط و فقط فرزند محمد رضا شاه است. اگر نبود، رضا پهلوی اصلا مطرح نبود، چون کوچکترین قدم مثبتی برای مردم ایران در عمر ۶۰ ساله خود برنداشته است، و اصولا او حائز شرایط برای رهبری نیست بجز اینکه پسر بابای خود میباشد.

البته رضا پهلوی "چیز" دیگری هست: ملاقات کننده با افراطی‌ترین و راستگرا‌ترین سیاستمداران امریکایی، و همچنین لابی‌های رنگارنگ اسرائیل، و تقاضا از آنها برای حمایت از خود [که آنرا در قالب حمایت از مردم عرض می‌کند]. چگونه ممکن است که کسی‌ که ۶۰ سال است در رفاه کامل زندگی‌ کرده؛ از این ۶۰ سال ۴۳ سال آن در اروپا و آمریکا بوده، و حتی یک روز برای امرار معاش کار نکرده است، و از رهبران و سیاستمداران افراطی آمریکا می‌خواهد همچنان به گرسنگی دادن مردم و ویرانی زندگی‌ آنها با تحریم‌های اقتصادی که به همراه سو مدیریت و فساد کمر مردم را شکسته، ادامه دهند تا شاید دری به تخته خورد و ایشان "چیزی" شود، و در همان حال خودرا نماد اعتماد و سمبل "چیزی" برای مردم بداند؟ اگر رضا پهلوی واقعا می‌خواهد سمبل و نماد چیزی شود، به جای پخش ویدئو بالانس زدن بدنی و بالانس‌های سیاسی هر ساله خود به ایران برود و با جمهوری اسلامی در میان مردم خود مبارزه کند. اگر این کار را کرد، آنوقت مردم تصمیم خواهند گرفت که رضا پهلوی سمبل چه "چیزی" است.

کلام پایانی

همانطور که نگارنده در مقاله مفصل خود درباره کارنامه چهل ساله رضا پهلوی نوشت، او بر حسب شرایط و اوضاع مواضع متضادی می‌گیرد. ولی‌ در اینکه از زمان آغاز دولت آقای ترامپ در سال ۲۰۱۷ رضا پهلوی طرفدار تحریم و حتی مداخله نظامی در ایران است شکی نیست. بخاطر آوریم که رضا پهلوی در پانزده ژانویه سال ۲۰۲۰ در موسسه هادسن، یکی‌ دیگر از لابی‌های اسرائیل چه گفت:"هر اقدامی به جز تغییر رژیم کار بیهوده‌ای است...... دخالت خارجی در عراق و افغانستان به تغییر منجر شد."در مصاحبه خود با نیوزویک نیز رضا پهلوی از سیاست "فشار حد اکثری" ترامپ تمجید کرد، ادامه آنرا تجویز کرد، و بطور غیر مستقیم از اینکه در تظاهرات سالهای ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸ آمریکا مداخله نکرده بود ابراز تاسف کرد و گفت،

"کارزار فشار حد اکثری در ضعیف کردن رژیم موفق بود، ولی‌ ناتمام ماند، چون با حمایت حد اکثری از مردم ایران در جریان جنبش دموکراتیک ‌شان [یعنی‌ تظاهرات سالهای ۹۶ و ۹۸] همراه نبود. "

این حمایت حد اکثری چگونه باید اجرا میشد؟ در حالیکه سخت‌ترین تحریم‌ها بر مردم ایران تحمیل شده، حمایت حد اکثری مورد نظر رضا پهلوی، همانند حمایت "حد اکثری" آمریکا از مردم عراق پس از ۱۲ سال سخت‌ترین تحریم ها، فقط به معنی‌ حمله نظامی میتواند باشد.

بی‌ تردید تاریخ ایران از آنهایی که مدافع تحریم اقتصادی، که در حقیقت جنگ اقتصادی است، و تهدید نظامی مردم ایران میباشند، و به نام "فدرالیسم" آب به آسیاب تجزیه طلبان میریزند، از جمله رضا پهلوی، به نیکی‌ یاد نخواهد کرد.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy