ویژه خبرنامه گویا
در اواسط پاییز سال ۱۲۹۹، صد سال پیش، جوانترین ژنرال دولت امپراطوری انگلیس به ماموریتی تقریباً غیرممکن به ایران که در آن زمان به پرشیا معروف بود فرستاده شد. ماحصل این سفر کمتر از پنج ماه ملاقات او با یک افسر قزاق ایرانی، رضا خان میرپنج، سبب بزرگترین تغییرات تاریخی در منطقه و ایجاد ایران نوین ما گردید.
ماموریت ژنرال ادموند آیرونساید تقلیل قوای نظامی انگلیس در ایران و همزمان ایجاد خط دفاعی مستحکم در شمال ایران برای تقابل با نیروهای بلشویک دولت جدید شوروی بود که در حال سرازیر شدن به مرکز ایران بودند که در نهایت میتوانستند به چاههای نفتی در جنوب میهن ما دست اندازند.
ایران در آن زمان از تزلزل سیاسی بعد از انقلاب مشروطیت و تصرف قوای خارجی جنگ اوّل و قحطی و بیماری همهگیر و نابسامانی سیاسی دولتهای موقت در بحرانهای بی شمار اجتماعی و انسانی به سر میبرد. دولت انگلیس با دادن تلفات سنگینی در جنگ اوّل جهانی احتیاج به نیروی انسانی در سرزمین مادری داشت و فشار مالی مخارج دولت ایران و نیروهای قزاق حتی شاه قاجار را هم تقبل کرده بود. در این میان اختلاف وزیر خارجه لرد کرزن با وزیر مختار انگلیس در تهران هرمن نورمن درباره سیاست جاری ایران که گاه از نزاکت سیاسی هم گذشته بود، ماموریت آیرونساید را سختتر کرده بود.
تنها ابزار ژنرال آیرونساید در این وانفسا نیروی نظامی منظم قزاق بود که از زمان ناصرالدینشاه برای حفظ سلطنت با فرماندهی افسران روس تاسیس شده بود که اکنون با سقوط دولت تزاری روسیه این نیرو دوش به دوش روسهای سفید در جنگ با بلشویکها بودند و هزینه قزاقها را هم دشمن دیروز و دوست امروز دولت انگلیس تقبل کرده بود.
به زودی آیرونساید دریافت که اکثر فرماندهان روسی مخارج را گرفته و به جیب میزنند که اولین تصمیم او جانشینی فرماندهان روس با افسران ایرانی بود که این اولین ملاقات او با رضاخان میرپنج بود. در باره این ملاقات داستانها و تحریفهای زیادی نوشته شده که شاید موثقترین مرجع خاطرات خود آیرونساید است که در سال ۱۹۷۲ به وسیله تنها فرزند او ویراستاری و چاپ شد. آیرونساید با تیزبینی خاص خود در تشریح اوضاع هرج و مرج ایران تنها گردان قزاق تبریز را در انضباط کامل دیده و فرمانده رضاخان میرپنج را چنین توصیف میکند:
«مردی با شانههای پهن و سر و وضعی مرتب و قامتی بلند و بینی عقابی و چشمان نافذ و صورتی پر انرژی و با نشاط». در ملاقات با احمدشاه فربه که از آیرونساید به تقاضای انتقال پولهای او به خارج را دارد مینویسد: «ایران به مردی مقتدر احتیاج دارد که مملکت را از ورطه نابودی بیرون کشد و تعجب است که تا کنون چگونه این کشور استقلال خود را حفظ کرده است.»
بدون شک وجوه مشترک این دو نظامی منجر به رسیدن اهداف مشترک بعدی آنها شد. رضاخان میرپنج و آیرونساید هر دو از کودکی یتیم بزرگ شده و ارتش برای هر دو خانواده و زندگی و شاید همه چیز بود. آیرونساید با قدی بلند ۱۹۰ سانت و وزن بالای صد کیلو جثه بزرگی داشت که دوستانش به طنز لقب کوچولو به او داده بودند و مانند رضاخان مراحل نظامی را با لیاقت ذاتی در ماموریتهای خطیر به دست آورده بود و مانند رضاخان روحی سرکش و در ماموریتها از ابتکار شخصی استفاده و در رای خود پافشاری میکرد و همین سببب قمار بزرگ او در تائید رضاخان میرپنج و در سالهای بعد به بازنشستگی زودرس او منجر شد.
از همه مهمتر، هر دو از سیاستبازها و سیاستمداران بیزار بودند. آیرونساید به هفت زبان احاطه کامل داشت و رضاخان به زبان روسی و ترکی آشنایی داشت. آیرونساید با تمجید از رضاخان به عنوان «تنها مرد صاحب قدم و رک و راست» نام میبرد و بعد از تعیین او به فرماندهی نیروی قزاق که برخلاف نظر وزارت خارجه انگلیس و احمدشاه بود، از او قول دو چیز را گرفت: بعد از خروج نیروی انگلیس از پشت به ما حمله نکند و شاه را از سلطنت خلع نکند. در اواخر بهمن ۱۲۹۹ آیرونساید هنگام خروج از ایران آخرین کلمهای که به بدرقهکنندگان گفت این بود: «تنها مردی که در ایران دیدم که قادر به رهبری و نجات ملت است رضاخان است».
رضاخان میرپنج بعدها به رضا شاه کبیر تبدیل شد و به همراه عده زیادی از فرهیختگان زمان خود با بزرگ ترین تغییرات و مدرنگرایی ایران قرون وسطایی را به قرن بیستم رساند که هر چند که این با ملایمت نبود و برخلاف جانشین خود ترس مردم ایران از خود را به عشقشان ترجیح داد و به قول خود به آیرونساید پابرجا بود. به نوشته تنها پسر آیرونساید در سالهای اخیر، رضا شاه به هنگام تاجگذاری پیامی به آیرونساید فرستاد که متاسفانه باید از قول دوم خودم عدول کنم ولی آیرونساید در آن زمان موقتاً بازنشسته شده بود و در جواب گفته بود من الان کارهای نیستم و بهتر است به دولت انگلیس مراجعه کنید.
پنجاه سال بعد در بلوای سال ۵۷ عوام مجسمههای رضا شاه کبیر را پایین کشیدند و روحانیتی که رضا شاه قدرت آنها را خلع کرده بود، حتی به آرامگاه او رحم نکردند ولی در تظاهرات سالهای اخیر مخالفان جمهوری اسلامی با شعار: «رضا شاه روحت شاد» نشان دادند که هنوز کابوس رضا شاه دست از سر روحانیون برنداشته است.
مطمئناً روزی در آینده مجسمهای از رضا شاه این بار به وسیله مردم برپا خواهد شد و شاید هم در کنارش پلاک یادبودی از ژنرال ادموند آیرونساید.
به مناسبت مرگ یک قاتل، پرویز دستمالچی
انتخاب بد، پویا امینی