العربیه - فاصله طبقاتی در حدی متعادل واقعیتی پذیرفته شده در دنیای امروز است. فاصله طبقاتی آن هم از نوع افراطی مصرف گرایی با مظاهری کاملا آشکار و عریان آن گونه که امروز در جامعه ایران نمونههای آن مشاهده میشود، تفاوتهای بسیار فاحش و آزاردهندهای که میان شرایط زندگی و مسکن ساکنان حاشیه همین تهران و بیغولهنشینهای این مناطق با نرخهای لاکچری و ویلاهای گرانقیمت مناطق بالای شهر به چشم میخورد، خودروهای بسیار گرانقیمت خارجی که ساکنان مرفه این مناطق سوار میشوند و در خیابانهای تهران جولان میدهند نمادهای بارزی از وجود فاصله عمیق و وحشتناک طبقاتی در جامعه امروز ایران هستند که به ناپایدار بودن این وضعیت گواهی میدهند. فاصله میان حاشیهنشینهای جنوب تهران با شهر ثروتمند نشین لواسان ۵۰ کیلومتر بیشتر نیست اما فاصلهای که میان چهره زندگی این دو نقطه از ایران یعنی میان آلونکنشینهای حاشیههای جنوب تهران با ساکنان قصرها و کاخهای رویایی لواسان و شمال تهران وجود دارد، آنقدر زیاد است که با هیچ وسیله و ابزاری قابل اندازهگیری نیست. و شاید این فاصله را درهیچ کجای دنیا نتوان یافت.
در مناظره تلویزیونی انتخابات ریاست جمهوری می 2017، قالیباف یکی از کاندیداهای آن زمان ورییس فعلی مجلس خطاب به روحانی گفت که « 4% جامعه سرمایهسالارانی هستند که پول دارند، قدرت دارند، رسانه دارند و بهراحتی میتوانند هر مانعی بر سر راهشان را تخریب کنند، فریب دهند و مرتباً گوی قدرت و ثروت را در میان خود بچرخانند. ودرمقابل 96 درصد شامل همه افراد از همه قشرها، هستند که طعم محرومیتهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را چشیدهاند».
مجلس ایران رسما تایید کرده است که 60 میلیون نفر از جمعیت کشور زیر خط فقر زندگی میکنند و مستحق دریافت یارانه هستند، همین نشان میدهد فاصله طبقاتی در جامعه امروز ایران به جایی رسیده که فرزندان همان 60 میلیون نفر جمعیت سالها بعد از رسیدن به سن بلوغ و پا گذاشتن به درون اجتماع امکان تشکیل خانواده و داشتن یک سرپناه حداقلی را پیدا نمیکنند و در مقابل این اکثریت محروم از امکانات اولیه زندگی ، اقلیتی هستند که صدها واحد مسکونی در تهران و دیگر کلانشهرهای کشور را در مالکیت خود دارند و چون از منابع کلان درآمدی معتنابه دیگری برخوردارند از عرضه این واحدهای احتکارشده مسکونی به بازار خودداری میکنند.
با این محرومیتها و این فاصله عمیق اجتماعی به شکل کنونی ، آن روز چندان دور نخواهد بود که قشرهای مرفه یعنی آن اقلیت کوچک برخوردار از همه مواهب زندگی ساکن در برجهای لاکچری و در ویلاها و قصرهای باشکوه خود احساس امنیت نخواهند کرد. چنین وضعیتی شباهت به یک بمب ساعتشمار دارد که در زیر پوست جامعه کار گذاشته شده .تیک تاک این ساعت مرتبا در این جا و آنجا شنیده میشود. و گستردگی دامنه پیامدهای انفجار این بمب ساعتشمار مطمئنا استابلیشمنت باقی نمیگذارد ولی لحظه انفجار آن چه زمان خواهد بود؟
هيزم آماده بلوچستان برای شعله ور شدن
رخداد اخير مرز شمسر سراوان در استان سيستان و بلوچستان در جنوب ایران كه منجر به كشته شدن حداقل 40 سوختبر و زخمي شدن صدها بلوچ دیگر شد و طي هفته گذشته منطقه را به صحنه اعتراضات و حوادث راديكال كم نظيري لااقل در چند دهه گذشته مبدل كرد يكبار ديگر نشان داد که بدلیل فاصله عمیق طبقاتی اين استان بسیار فقیر آبستن حوادث بسیار است.
و قبل از هر چيز آنچه دامنه اين ناآراميهاي مردمي را سریعا در سراسر بلوچستان گسترده و راديكال کرد، بطوریکه اعتراضات اوليه برخاسته از خط مرزي به سرعت به بسياري از شهرهاي غير مرزي تسری پیدا کرد و بنزيني شد بر آتش . دلیلش محرومیت همه این استان از همه امکانات ساده زندگی مثل، آب، از جمله راه آموزش و اشتغال و نيز نارضايتي حاصل از رخداد اخير اكنون بيش از پيش هيزمي آماده شده و آبستن آتشي تازه است.
زندگی با یارانه برای مردمان مناطق مرزنشین امری عادی شده است، مرزهای شرقی و غربی ایران مدتهاست که با فقر دست و پنجه نرم میکنند و مولود چنین وضعیتی پدیدههایی بهنام کولبری* در غرب و سوختبری* در شرق شده است؛ طوریکه متاسفانه هربار نام کولبر بهزبان جاری میشود چهره زنان و مردان کرد به ذهن خطور میکند و با نام سوختبر این تصور برای مردان و زنان استان سیستانوبلوچستان تکرار میشود.
اگر زندگی مردمان مناطق محروم مرزی ایران را با زندگی مردمان شمال شهر تهران مقایسه کنید شاید چیزی حدود 150 تا 200سال با یکدیگر فاصله دارند. این فاصله و تبعیض سببساز انفجاری بزرگ است.
فرار سرمایه
از طرفی چند دههای است که سرمایهگذاری کلان خارجی و یا داخلی در ایران نداریم، از این روی در کشور فقر و بیکاری بیداد میکند. وجود تبعیض و همچنین فقر اقتصادی تبدیل بهچیزی شده است که ما آن را سوختبر یا کولبر مینامیم که در تاریخ ایران این شکل سابقه نداشته است.
رییس اتاق بازرگانی تهران گفته است که در دو سال گذشته، 100 میلیارد دلار سرمایه از ایران خارج شده است. خروج سرمایه عمدتا متعلق به همان قشر مرفه چهار درصدی است و یا اقشار مرفه ای است که دیگر به آینده این سیستم امیدی ندارند.
مسعود خوانساری در گفتوگو با وبسایت فرارو جزییاتی درباره این آمار ارائه نداده ولی گفته است این آمار «مستند» است و بخشی از این پول، صرف خرید مسکن در کشورهای همسایه ایران شده است.
مرکز پژوهشهای مجلس ایران نیز خرداد سال 97، در گزارشهایی از خروج بیش از 59 میلیارد دلار «سرمایه» از ایران طی سالهای 95 و 96 خبر داد. با احتساب این دو رقم، میتوان گفت که بر اساس برآوردهای دو نهاد رسمی در طول چهار سال گذشته حدود 160 میلیارد دلار سرمایه از ایران خارج شده است.
آیا این فاصله عمیق طبقاتی و این خروج سرمایه قریب الوقوع بودن این انفجار را نشان نمیدهد؟
*کولبران کسانی هستند که دهها ساعت در کوهستانهای پر برف و بوران مرزی کردستان ایران راه میروند تا کالایی را به اینطرف مرز بیاورند و بفروشند و با آن زنده بمانند
*سوخت بران کسانی هستند در استان سیستان و بلوچستان 60 لیتر یا بیشتر بنرین را به پاکستان میبرند و با سود بسیار اندک حاصل از فروش آن زندگی میکنند
روزی برای هموار کردن مسیر برابری، مهناز همدانیان