چرا فمینیسم ایرانی شبیه داعش است؟!
در جریان ۸مارس امسال(۲۰۲۱) همچنان شاهد سطحی انگاری و درنیافتن مسئله انسانی زن و مسائل انسانی آنها که در پیوند با مسائل مردان است هستیم. جریان اصلی دفاع از زن در ایران، عمدتا - و نه مطلقا- دچار فانتزی گرایی بوده و نتوانسته با رنجهای زن ایرانی و زن ایرانی به منزله یک تاریخ و الگوی اسلامی زن ایرانی که عمده زنان بزرگ این سرزمین را خلق کرده نسبت چندانی داشته باشد.
فمینیسم ایرانی بیش از هر چیز درگیر حجاب است. اما آیا حجاب مسئله اول و حتی مسئله زنان ایرانی است؟ مردواره کردن زن یکی از معضلات این جریان وطنی و حتی معضلات اصلی فمینیسم جهانی است که ناخواسته در جهت التذاذ برخی مردان در اثر عریانی بیشتر زنان و در نتیجه دسترسی آسانتر به آنهاست. برای مثال وقتی زنان شبیه مردان لباس بپوشند، برای مردان، دیدن ابدان و اندام آنها به مراتب سهلتر است. به بیان سادهتر و دقیق تر «بیحجابی، آزادی زنان نیست، آزادی مردان است.».
پیشقراول مردوارگی زن در غرب، جنبشها و مکاتب فمینیستی بودهاند. البته در گرایشهای فرعی فمینیسم مانند «فمینیسم لاکانی یا تحلیلی» برمرد نشدن زنان و پرهیز زنان از مردوارگی تأکید میشود، اما از آنجایی که این مکاتب به شناخت فطرت تحریفنشده انسان-که تنها از بطن و ظاهر قرآن تحریفنشده شناخته میشود- دسترسی ندارند، به بیراهه رفته و جملگی در عمل به مردوارگی زنان منجر خواهند شد. البته این یک آوارگی روحی و جسمی برای زن خواهد بود. همچنانکه زن وارگی مرد نیز زندگی او به یغما می برد. هرچند زن و مرد هر دو انسان و دارای ویژگی های مشترک ذاتی هم هستند اما دنیایی بس متمایز از یکدیگر دارند که در عین تمایز، مکمل محسوب می شود. از این رو تمایز از جنس تقابل نیست. از دیگر سو هر ظلمی به زن ظلم به مرد نیز محسوب می شود و جامعه ای که همه در آن آزاد نباشند یا امکان آزادی نداشته باشند، آزاد نخواهد بود. ظلم به نیمی از جامعه که زن یا مرد باشد، ظلم به هر دو جنس خواهد بود و جلوه ها و امکان هایی از حیات یا زندگی را مخدوش یا مسدود خواهد کرد.
در عین حال نباید فراموش کرد امروز ما به سمت زنانه شدن زندگی روزمره هم پیش رفته ایم که جای طرح آن این یادداشت نیست. این یادداشت دو قصد دارد: اول اینکه می گوید در خود غرب که مهد فمینیسم است، با فروپاشی خانواده به عنوان مهمترین پناهگاه زن و نیز مرد مواجه هستیم که خود فمینیسم با اقتصادی کردن پیوند ازدواج، ترساندن و یا دفع مرد از دیدن موجودی شبیه خود یعنی زن متعارف شبه مرد یا دسترس قراردادن زن و عادی کردن موقعیت او، زمینه های تنهایی و بی کسی بیشتر زن را فراهم آورده است. زنی که به سختی امکان مادرشدن دارد نه تنها خود تنها می ماند که مرد و زن دیگری را از این امکان مادری و این جلوه پرجمال و البته پرجلال زندگی محروم ساخته است. ازاین رو فمینیسم ایرانی هم که با کپی برداری های کم عمق و سطحی از نسخه های غربی در تلاش برای حقوق زن است، نه تنها حقوق او را به درستی اعاده نکرده، که خیر و نفع او را نیز مختل ساخته است. ضمن اینکه بخش بزرگ تر فمینیسم ایرانی درد زنان ایرانی که سرپرست خانواربودن و فقر و تبعیض و مانند این است، که نبود احترام کافی برای خانه داری و نبود حمایت دولت از آن است و... را درنیافته و به جای آن، در پی موضوعاتی فانتزی و نمایشی مانند حجاب اجباری، چهارشنبه های سفید و دختران خیابان انقلاب است. نکته مهم دیگر فرآورده گرابودن این گروه است. یعنی گروه مذکور توجه ندارد غرب در یک فرآیند طولانی و متناسب با تاریخ و فرهنگ و شخصیت خود به اینجا رسیده و انتظار دارد همان وضع زن غربی را برای زن ایرانی تجویز کند. این یک ظاهرگرایی خطرناک بوده که دست کمی از ظاهرگرایی داعشی ندارد.
این فمینیسم ایرانی تا حد زیادی توسط مردان اداره شده است. نفس حضور مرد در تلاش برای حقوق زن ستودنی است. اما این مردان نیز اغلب در پی همان موضوعات فانتزی رفته اند. اخیرا سروش دباغ «حجاب در ترازوی اخلاق» را نوشته است. ترکاشوند حجاب شرعی را نوشت. دیگر روشنفکران مدام بر سر حجاب بحث کردند. برخی چهره های میانه روتر از لزوم عبور از حجاب اجباری بدون عبور از حجاب سخن گفته اند. روز زن هم که به نحوی نمایشی حرفهای درباره زن گفته شده و ماجرا فروکش می کند. همین امروز که ۱۱ مارس هستیم و تنها سه روز از روز جهانی زن گذشته دیگر خبری از تب داغ تبریک ها به زن و تسلیت ها! برای نداشتن حقوق کافی زن نیست. این چنین است که باید گفت فمینیسم ایرانی به جای آن که انسانی و اجتماعی باشد، سیاسی است و مانند احزاب انتخاباتی مقطعی، سطحی و پروژه ای عمل می کند. هر چند همانطور که رهبر انقلاب به نیکی اشاره فرموده اند گفتمان حقوق زنان در غرب کاملاً حساب شده و سیاسی است. برای نمونه، جان استوارت میل که در سال۱۸۶۱ اولین رساله-انقیاد زنان-را در باب حقوق زنان در غرب نوشت، در همین رساله حملات زیادی را متوجه زنان کرد که چرا در امور خیریه و کمک به فقرا حضور فعال دارند.
او با این انتقاد، زنان را از حیث ناعاطفی بودن و یا درجه عاطفی بودن همچون مردان طلب کرده است و بر آن بوده که زنان عامل فرهنگ امدادی در جامعه هستند، در حالیکه از منظر لیبرالی او هر کسی باید بر اصل خودخواهی و خودیاری(Self Helping) متکی باشد و اصل کمک به دیگری و ایثار، اصلی باطل است.
مقام معظم رهبری به درستی بر این نکته انگشت تأکید گذاشته اند که: «نگاه کاسب کارانه به ظرفیت زنان در مسائل اقتصادی از جمله اشتغال و نگاه تحقیرآمیز به زن و تنزل دادن او به وسیله ای برای اطفای شهوات مردان، مبانی دیگری است که تفکرات غربی را درباره زنان، کاملاً ظالمانه و متحجرانه ساخته است.»
ایشان تأکید دارند که افتخار کردن به حضور بالای زنان در مناصب اجرایی، دیدگاهی غلط و انفعال در برابر گفتمان غربی است. به بیان ایشان آنچه که باید مایه افتخار باشد، تعداد بالای زنان روشنفکر، فعال فرهنگی و سیاسی و مجاهد است. همچنانکه نیچه به عنوان متفکری منتقد مدرنیسم میگوید، زن در مقام كارمند ميتواند «كتيبهای كوبيده بر سر دروازه جامعه مدنی» باشد. او در جایی دیگر میگوید زن در نظام غربی فقط برای دوباره نيرو گرفتن مردان است؛ همانطور که در دنیای قدیم برای دوباره جان گرفتن جنگاوران(مثل خیلی از شرکت ها و ادارات امروزی).
برخلاف قاطبه متفکران و مکاتب غربی- ازجمله مسیحیت تحریف شده- اسلام و خصوصاً مذهب شیعه، مقام انسان کامل را نیز برای زنان ممکن و طبیعی میشمارد. بنا به همین قاعده، مقام معظم رهبری در بیانات ۳۰ شهریور سال۱۳۷۹ زن را در عین توصیه به حفظ ظرافتهای زنانه، عواطف جوشان، صفا و درخشندگی به مجاهدت در میدانهای ارزشهای معنوی- مانند علم، عبادت، تقرب به خدا، معرفت الهی و سیر وادیهای عرفان دعوت میکند.
آنچنانکه میدانیم پیامبر(ص) فاقد فرزند ذکور بودند، از اینرو صرفاً از طریق زن امتداد نسل پیدا کردند. به نظر میرسد خواست الهی به آن بوده تا از این طریق مسلمانان متوجه بزرگی مقام زن شوند.
حضرت مریم(ع) نیز بیواسطه هیچ مردی، حضرت مسیح(ع) را به دنیا میآورد و این فرصت خوبی بود تا زن در غرب نیز دارای مقامی مقدس شده و دیگر به عنوان وجودی وابسته و منفعل به تصویر کشیده نشود، اما متأسفانه آبا کلیسا امثال آگوستینوس و آکویناس و... تصویر خیلی تاریک و منفی از زن نشان دادند و مسیحیت را بیش از پیش تحریف کردند. بدین ترتیب غرب حتی در بخش تفکرات مذهبی خود، غالبا نگاه زنستیز یا دست کم نامنصفانه درباره زن دارد. نگاهی که مسیحیت را تحریف می کند و کلیسایی که مسیحیت و نگاه مسیح(ع) به زن را تحریف می کند، بی تردید نگاهی غیر الهی و شیطانی بوده است.
در رابطه با انتقاد از مواضع غرب درباره زن، مقام معظم رهبری نگاه مادی و غیرالهی به هستی و جهان را ریشه انحراف عمیق تفکرات غربی درباره زن برشمردند. ایشان خاطرنشان کردند: غربی ها به دلایل مختلف، مسأله زن را بد فهمیده اند اما همان فهم غلط و تباه کننده را سکه رایج دنیا کرده اند و با هوچی گری، مجال حرف زدن به دیگران و مخالفان را نمی دهند.»
سخن نهایی این که فون هایک فیلسوف نولیبرال نیز گفته است که خانواده تنها جایی است که فرد در آنجا از دولت استقلال دارد. فمینیسم ایرانی قبل از هرچیز می بایست خانواده را در کانون توجه خود قرار دهد.
-----------------------
پی نوشت:
از بیانات مقام معظم رهبری مورخه ۱۳۷۹/۰۶/۳۰ و ۱۳۹۲/۰۲/۲۱ و ۱۳۹۳/۰۱/۳۰
استفاده شده است.
* بخش بزرگ تر از جمعیت اندک فمینیسم ایرانی از حیث گفت وگوناپذیری، تخاصمی و تهاجمی بودن، پیکارگرایی، سطحی و ظاهرگرابودن شبیه داعش است. خشونت کلامی هم دارد. فمینیسم در ایران نتوانسته یک جریان گفتمانی وسیع و دارای خطوط و غیریت های روشن و عمق نظری باشد.