رویداد۲۴ - میثم سعادت
محمد نعیمی نماینده پیشین مجلس و عضو قدیمی جبهه مشارکت و عضو کنونی شورای مرکزی حزب اتحاد ملت در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ درباره تاریخ انتخابات در ایران با رویداد۲۴ گفتوگو کرده است. او به تجربه انتخابات سال ۷۶ اشاره و این موضوع را تحلیل میکند که تا چه اندازه احتمال تکرار آن دوره از تاریخ وجود دارد.
نعیمی پور در مقابل این پرسش قرار گرفته که بعد از این تجربه تاریخی چرا باید اصلاح طلبان از حسن روحانی حمایت کنند و اینکه چرا اشتباه خود را دو بار تکرار کردند. او میگوید: اصلاح طلبان به خاطر اتفاقات سال ۸۴ و ۸۸، این جمع بندی را داشتند که اجماع کنند هرچند میدانستند روحانی اصلاح طلب نیست و نسبت به اصلاح طلبان هم زاویه دارند.
*چه مسیری طی شد که جریان خط امام در سال ۷۶ از آقای خاتمی حمایت کردند؟
دو نکته قابل توجه است، انتخابات ریاست جمهوری در جمهوری اسلامی، دوران متعددی را تجربه کرده است. دوره اول آقای بنی صدر با آمادگی کامل آمد، آن دوره خیلیها بنی صدر را برای این کار مناسب نمیدانستند و به دنبال این بودند که بنی صدر نباشد و با وجود همه مخالفتهایی که با آقای بنی صدر صورت گرفت، ایشان موفق شد و جریان موسوم به خط امامی ها، شکست خوردند.
در ادامه به واسطه اتفاقاتی که افتاد، فضای عمومی به جریان مقابل (جریان خط امام) اقبال نشان دادند. شهید رجایی هم که آمدند از همین جریان بودند. بعد از رحلت امام و رهبری آیت الله خامنهای، آقای هاشمی رئیس جمهور ایران شد که در ادامه همان روند بود.
سال ۷۶ ارتباط اقتدارگرایان با انتخابات ریاست جمهوری قطع شد
دوم خرداد با وجود اینکه پیش بینی اینظور بود در ادامه همان روند آقای ناطق نوری پیروز شوند و جریان خط امام قصد داشت با یک رای ۴- ۵ میلیونی نشان دهد در جامعه یک نقشی دارد و در نظام حضور دارد، اما حالتی که در افکار عمومی ایران ایجاد شد، باعث خیزشی شد که آقای خاتمی رئیس جمهور ایران شد. در این انتخابات، ارتباط اقتدارگرایان با ریاست جمهوری قطع شد.
سال ۸۴ اصلاح طلبان فکر میکردند که موفقیت و پیروزی با این جریان است و در نهایت یکی از اصلاح طلبان یا آقای هاشمی به دور دوم میروند و رئیس جمهور میشود. با این حال جریان به سمتی رفت که احمدی نژاد بتواند ۸ سال رئیس جمهور شود و جریان نزدیک به حاکمیت، این دوره ریاست جمهوری را به دست بیاورد.
در انتخابات سال ۸۴ محبوبیت هاشمی به شدت پایین آمده بود
این مشکلات چند وجه داشت. یکی اینکه محبوبیت آقای هاشمی به شدت پایین آمده بود و این تحلیل وجود داشت که هر نامزدی که با آقای هاشمی به دور دوم برسد، رئیس جمهور خواهد شد و افکار عمومی به سمت هر فردی به جز آقای هاشمی بود. به همین دلیل بدنه جریان اصلاح طلبی، تمایل نداشت آقای هاشمی را نامزد کند و این مسئله به خود آقای هاشمی هم گفته شد. اما اعتماد به نفسی که همراهان و جریانات نزدیک به ایشان داشتند باعث شد این تحلیل را قبول نکنند و در رقابت باقی ماندند.
مهر علیزاده توصیهها برای انصراف از انتخابات را نپذیرفت
نکته دیگر این بود که آقای کروبی در رقابت با اصلاح طلبان پیشرو، خود را نامزد انتخابات کردند. ایشان خود را محق میدانستند. ایشان به شدت مخالف ریاست جمهوری آقای هاشمی بودند و میگفتند اگر آقای هاشمی باشند، در رقابت خواهند ماند. از آن طرف آقای مهرعلیزاده هم با تصور کسب رای آذری زبانها وارد صحنه شد و توصیه کسی را نپذیرفت.
جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین روی محمدرضا خاتمی به اجماع نرسید
جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب قصد داشتند نامزد اختصاصی معرفی کنند. آنها به دلایلی نتوانستند روی نامزد اختصاصی خود که آقای رضا خاتمی بود به جمع بندی برسند. در واقع اشتباه این بود که در جریان انتخابات مجلس هفتم و تحصنی که بعد از آن رخ داد، ایشان و امثال ایشان هم رد صلاحیت شده بود و این مسیر را برای عبور از استصواب شورای نگهبان، دشوارتر کرده بود. چون برای مجلس هفتم رد صلاحیت شده بودند و به طور طبیعی برای ریاست جمهوری هم رد صلاحیت میشدند.
مصطفی معین جلسه انتخابات را با ناراحتی ترک کرد
با مجموع شرایط، آقای دکتر معین مورد توجه قرار گرفت و ایشان علی رغم میل باطنی، پذیرفت در این مسئولیت قرار بگیرد. با وجود مخالفتهایی که با ایشان صورت گرفت، ایشان وارد عرصه انتخابات شد. بخشی از اصلاح طلبان که منتقد ایشان بودند، نه تنها از او حمایت نکردند که به کمپینهای رقیب پیوستند.
*ماجرای رد صلاحیت معین چه بود؟
اتفاقی که افتاد، صلاحیت دکتر معین توسط شورای نگهبان رد شد، اما حکم رهبری، ایشان را به عرصه انتخابات برگرداند. آقای معین شخصا با اینکه رقابتهای انتخاباتی را ادامه دهد، مخالف بود و با وجود توصیههایی که موثرین حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی داشتند، از جمله آقای نبوی و آقای تاجزاده و آقای رضا خاتمی و... ایشان نپذیرفت ادامه دهد و در جلسهای که من حضور داشتم، ایشان جلسه را با ناراحتی ترک کرد و اصرار دوستان را برای حضور در انتخابات نپذیرفت.
روز بعد ایشان برای یک برنامه دعوت بود که از همه استانها و شهرستانها آمده بودند و شور و هیجانی که افراد داشتند و درخواستهای متعددی که داشتند، باعث شد که ایشان تجدید نظر کنند و پذیرفتند که علی رغم حکم حکومتی، در انتخابات شرکت کنند.
در آن انتخابات، در واقع هر کس با ذهنیت و فکر خودش، در انتخابات حاضر شد و این مسئله باعث شد که رسیدن به اجماع بسیار دشوار شود. هر کس به صورتی با تحلیل خود در نرسیدن به این اجماع دخیل بود.
ریاست جمهوری احمدی نژاد محصول تحلیل غلط و رقابت ناموجه بود
شاید کسی در سال ۸۴ تصور نمیکرد که احمدی نژاد برنده شود، اما برنامه ریزی جریان نزدیک به حاکمیت تدارک دیده بود و نیروهای قدرتمندی که ثروتمند هم بودند، این کار را پیش بردند و همانطور که پیش بینی میشد رقیب آقای هاشمی در دور دوم برنده شود، این اتفاق افتاد. البته در دور دوم همه این جریان به حمایت از آقای هاشمی پرداختند. سال ۱۳۸۴، به واسطه تحلیل غلط و رقابت ناموجه و تحلیلهای متفاوت و غیر دقیق، احمدی نژاد پیروز شد.
بیشتر بخوانید: اسحاق جهانگیری مردی شبیه قالیباف! / معاون اول در آستانه انتخابات ۱۴۰۰ به کسوت مدعی درآمد
ماموریت احمدی نژاد حذف اصلاح طلبان از حاکمیت بود
احمدی نژاد در دوران خود یک ماموریت جدی داشت و آن را به خوبی انجام داد. او قصد داشت به هر قیمت ممکن اصلاح طلبان را از حاکمیت و دولت بیرون کند و این ماموریت را با جدیت دنبال کرد و این کار او مورد توجه بخش مهمی از حاکمیت قرار گرفت. ماموریت دیگری که او انجام داد این بود که نیروهای نظامی و نیروهای تندروی اصولگرا (که بعدا به جبهه پایداری موسوم شدند) را وارد بدنه دولت کند.
معتقد بودند میرحسین موسوی رای نمیآورد
در واقع سال ۷۶، بعد از اینکه مردم مسیر از پیش تعیین شده را تغییر دادند، حالا مسیر این بود که به خاطر نبود مردم کارها متوقف نشود و یک جریان خودی و مطمئن و نزدیک به حاکمیت بتواند سکان اجرایی کشور را به دست بگیرد. برای اجرای این ایده یک تلاش حداکثری صورت گرفت.
*چه شد که از تعدد نامزدها در سال ۸۴ به وحدت ۸۸ رسیدید؟
سال ۸۸ بحثهای زیادی مطرح شد. عدهای دنبال آن بودند که آقای خاتمی بیاید. خود ایشان البته تمایلی به آمدن نداشتند. مهندس موسوی با اینکه سال ۸۴ هم از ایشان خواهش شده بود تصمیم به حضور در انتخابات گرفت.
مجموعهای که خیلی معتقد به اصل بودن رای مردم نبود، با توجه به اینکه مهندس موسوی فراموش شده بود، اطمینان داشتند که ایشان رای نخواهد آورد و اطلاع داشتند که همراهان و خود مهندس موسوی هم اقبالی به اصلاح طلبان ندارند و ایشان را رقیب جدی برای احمدی نژاد نمیدیدند.
شواهد و قرائن مثل مطالب کیهان نشان میداد آنها احساس خطر و نگرانی نمیکنند. آنها با اطمیمان برنامه ریزی گستردهای برای چهار سال دوم احمدی نژاد داشتند. اصلاح طلبان، اما در نهایت به این جمع بندی رسیدند که از مهندس موسوی حمایت کنند و از آنجا بود که رای آوری مهندس موسوی به شدت افزایش پیدا کرد و کم کم این جریان به این جمع بندی رسید که ابتدا باید فکری کند وگرنه انتخابات را واگذار خواهد کرد.
حوادث انتخابات سال ۸۸ یک اختناق شدید بود
قبل از انتخابات دستور دستگیری سران احزاب جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین که حامیان مهم مهندس موسوی بودند صادر شد و اتفاقاتی که در روز انتخابات افتاد نشان داد حامیان احمدی نژاد مصمم هستند به هر طریقی شده ایشان رئیس جمهور بشوند و همان روز انتخابات هم به ستادهای ایشان حمله شد و مسائلی که تبدیل شد به حوادث سال ۸۸ و حضور مردم در ۲۵ خرداد و اعتراضات جنبش سبز که دیگر وارد بحث نمیشوم. فقط یادآوری میکنم در جامعه فضا برای انتخابات بسیار سرد بود. تجربه ۸۸ که یک اختناق شدید بود تا سال ۹۰ ادامه داشت و سیاستمداران بزرگ جبهه اصلاحات در زندان بودند.
*اما سال ۹۲ شما وارد انتخابات شدید؟
سال ۹۱ به نظر میرسید مردم اقبالی به انتخابات ریاست جمهوری نشان ندهند. مسائلی که در آن سال اتفاق افتاد، باعث شد مردم طالب این شوند که شرایط تغییر کند و این تغییر شرایط، اگر از طریق انتخابات رخ دهد، کم هزینهتر و بهتر است.
سال ۹۱ در بین کسانی که درون و بیرون زندان بودند، این موضوع مطرح بود که فضا سرد است و برای دور بعد، عدم شرکت، اجتناب ناپذیر و همه نیروها برای این آماده میشدند که در کنار مردم در انتخابات شرکت نکنند به خصوص اینکه جواب رای مردم در سال ۸۸ بد داده شده بود.
اما از اواسط سال ۹۱، مجموعههای فعال سیاسی در سراسر کشور، که ارتباط خود را قطع نکرده بودند، این تحلیل را داشتند که مردم در انتخابات شرکت خواهند کرد. در آن مقطع ایران زیر فصل هفتم منشور سازمان ملل قرار داشت و احتمال جنگ و حمله وجود داشت، سایه جنگ و نگرانی را ایجاد کرده بود و همین در تصمیم مردم موثر بود. این تحلیل در آن زمان به وجود آمد که در انتخابات شرکت کنند تا کشور از وضعیت بد نجات پیدا کند.
جبهه مشارکت در آن زمان از طرف قاضی صلواتی منحل اعلام شده بود، در دادگاهی که نه مسیر قانونی طی شده بود و نه حکم دادگاه ابلاغ شده بود. یکی از اقدامات جبهه مشارکت، بیانیهای بود که در آذر ۹۱ منتشر کردند و گفتند در انتخابات شرکت میکنیم و از مردم و نخبگان خواستند که این فرصت را از دست ندهند.
سازمان مجاهدین معتقد بود در انتخابات سال ۹۲ نباید شرکت کرد
خاطرم هست در آن مقطع، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، انحلال خود را پذیرفته بودند و به آنها ابلاغ شده بود، معتقد بودند که نباید در انتخابات شرکت کرد و از آن زمان فعالیت نکردند.
تا اینکه به زمان معرفی نامزدها در انتخابات رسیدیم. در آن مقطع به همت دوستان، یک شورای هماهنگی ایجاد شد و آقای عارف نامزد انتخابات شد. در آن زمان نامزد دیگری مطرح نبود به جز آقای روحانی.
آنچه مسلم بود این بود که ادامه آقای احمدی نژاد، چه آقای جلیلی چه دیگران، نمیتواند سایه شوم جنگ را از سر ایران دور کند و باید در دنیا، این تحول، معنادار باشد؛ لذا بحث ائتلاف مطرح شد که به هر صورت باید سعی کنیم، افرادی موسوم به جریان احمدی نژاد در راس قرار نگیرند.
در نهایت، از نیروهای غیر تندرو، آقای عارف و آقای روحانی در صحنه ماندند و نظرسنجیهایی انجام شد که چه کسی رای بیشتری دارد و احتمال برنده شدنش بیشتر است که بر سر او اجماع شود.
میدانستیم روحانی با اصلاح طلبان زاویه دارد
آنچه از استانهای مختلف به ما میرسید این بود که اجازه ندهید رای بین آقای روحانی و آقای عارف تقسیم شود. در نهایت جمع بندی این شد که شانس رای آوردن آقای روحانی بیشتر است و آقای خاتمی، با تمام سرمایه اجتماعی خود وارد صحنه شد و از آقای عارف درخواست کرد که انصراف دهد و در واقع سال ۹۲ با این اجماع، انتخابات به نتیجه رسید و جریاناتی که در سال ۸۴ افتاده بود، جبران شد.
*اصلاح طلبان سال ۹۶ مجدد از آقای روحانی حمایت کردند؟
اتفاق سال ۹۲ در سال ۹۶ هم تکرار شد و اصلاح طلبان به خاطر اتفاقات سال ۸۴ و ۸۸، این جمع بندی را داشتند که اجماع کنند هرچند میدانستند روحانی اصلاح طلب نیست و نسبت به اصلاح طلبان هم زاویه دارند. سال ۹۶ هم توقع کمتری از روحانی داشتند.
*سال ۱۴۰۰ چه مسیری را برای اصلاح طلبان پیش بینی میکنید؟
امروز که در آستانه انتخابات ۱۴۰۰ هستیم، مشغولیت ذهنی بسیاری از نخبگان و گروههای مرجع، که معمولا اصلاح طلبان را حمایت میکنند، کیفیت حضور در انتخابات است. برای آنها بسیار ناخوشایند است که با رویکرد انتخاب بین بد و بدتر، وارد انتخابات شویم یا افرادی بیایند که بعدا راه خودشان را از بخش عمدهای از مردم جدا کنند و روی فردیت خود تکیه کنند.
به نظر میرسد برای سال ۱۴۰۰، اگرچه اجماع بحث بسیار مهمی است، اما مسیر اجماع، از مسیر سالهای ۹۲ و ۹۶ نخواهد گذشت. این نهاد اجماع سازی هم که بعد از شکست شورای عالی سیاستگذاری فعالیت میکند، چالش مهمی که باید حل کند این است که باید بتواند مسیری طی کند که مورد اقبال گروههای مرجع قرار بگیرد.
نفوذ و محبوبیت خاتمی به شدت کاهش یافته است
مشکلی که برای سال ۱۴۰۰ وجود دارد این است که به هر حال، خاتمی، سال ۸۴ و ۸۸ و ۹۲ و ۹۶، از سرمایه اجتماعی و نفوذ کلامی خود استفاده کرده است و اگر این محبوبیت نبود، شاید این اتفاقات به هیچ وجه رخ نمیداد. به نظرمی رسد که به دست دیگران، این نفوذ آقای خاتمی حالا به شدت کاهش یافته و اصلاح طلبان باید به این موضوع توجه کنند و ببینند بنیه خودشان چقدر است که بتوانند جلب نظر دیگران را داشته باشند. البته نظر خاتمی همچنان موثر است، اما نمیتوان گفت تعیین کننده خواهد بود یا نه.
نظارت استصوابی در انتخابات ۱۴۰۰ بسیار جدیتر خواهد بود
مسئله مهم دیگر این است که استصواب این بار قاطعتر عمل میکند. آنها این تجربه را دارند که با وجود پرداخت هزینه سنگین رد صلاحیت آقای هاشمی، و حتی تلاش برای حذف آقای روحانی، با این حال رشته کار از دستشان خارج شد؛ لذا به نظر میرسد این دوره هم استصواب را قویتر پیش ببرند.
حالا نهاد اجماع ساز مقابل یک دوراهی قرار دارد. یک راه این است که بین اصلاح طلبان سرشناس هستند، بیایند و یک نامزد کاملا موجهی به لحاظ سیاسی معرفی کنند. البته افرادی که سال ۸۸ موضع روشنی داشتند قطعا رد صلاحیت خواهند شد.
شاید اصلاح طلبان برای انتخابات ریاست جمهوری نامزد معرفی نکنند
راه دوم این است که افرادی معرفی شوند که شانس بیشتری دارند که از تیغ استصواب عبورکنند و همچنان در حکومت مقبولیت دارند و مورد تایید حکومت هستند. در این حالت، گزینههای انتخاب کوچک و کوچکتر میشود. البته یک حالت دیگر هم وجود دارد. اینکه به این جمع بندی برسیم که با رد صلاحیت همه نامزدهای جریان ما، نامزدی برای انتخابات نداریم.
*یعنی انتخابات را تحریم میکنید؟
حتما اسم این کار تحریم انتخابات نیست. تحریم انتخابات جز برنامههای اصلاح طلبان نیست. این به نوعی پاسخ به خواست جامعه است در شرایطی که به نوعی اصلاح طلبان از جریان انتخابات، حذف شدهاند.
شخصا فکر میکنم برای ادامه راه اصلاح طلبی و با توجه به اینکه صندوق رای تنها مفر ادامه راه با هزینه کمتر است، باید بتوانیم در انتخابات شرکت کنیم و بهتر است نهاد اجماع ساز با تصمیم گیریها و لابی ها، و احیانا تحلیلهایی که ارائه میکند، راه را برای حضور یک کاندید در انتخابات باز کند؛ لذا سال ۱۴۰۰ حتما با ۸۴ و ۸۸ و ۹۲ و ۹۶ متفاوت است.
باید در انتخابات شرکت کرد، اما با توجه به شرایطی که در کشور حاکم شده است، حتی شرکت در این رقابت و شکست در رقابت، و آوردن رای مناسب، برای اصلاح طلبان، موفقیت محسوب میشود چرا که برای ادامه راه افقهای روشنتری تصور خواهد شد. در غیر این صورت، به نظر میرسد اصلاح طلبان با مشکلات زیادتری رو به رو خواهند شد.
اصلاح طلبان با ظریف دچار چالش خواهند شد
در واقع همان کاری که جریان خط امام در سال ۷۵ انجام داد، برای تعیین وزن سیاسی، باید در سال ۱۴۰۰ هم انجام شود که در آینده بتوانیم کارهای خود را پیش ببریم. گرچه همه تلاش بر این مبنا خواهد بود که نامزد این جریان پیروز شود.
درباره آقای ظریف و لاریجانی که این روزها مطرح میشوند چه نظری دارید؟
توصیه من این است که به دنبال نامزدهایی غیر اصلاح طلبی نرویم که فکر میکنیم احتمال برنده شدن آن فرد بسیار زیاد است. به طور مشخص معتقدم اصلاح طلبانی که به خاطر محبوبیت بالای آقای ظریف، دنبال کاندیداتوری ایشان هستند، نباید این کار را بکنند. آقای ظریف نه خودش مدعی اصلاح طلبی است و نه سوابق سیاسی ایشان، او را در جرگه اصلاح طلبی قرار میدهد. حتی معتقدم اگر این اتفاق بیفند ایشان در سیاست داخلی و اقتصاد سعی میکند با نیروهایی که در کشور دست بالاتر را دارند هماهنگ شود و نیروهای اصلاح طلب با آقای ظریف دچار چالش خواهند شد.
حمایت اصلاح طلبان از لاریجانی در انتخابات ۱۴۰۰ بازی بد و بدتر است
یا بعضی دوستان صحبت از آقای لاریجانی و امثالهم میکنند که آن هم بازی بد و بدتر است و به اعتقاد من دوره آن گذشته است و اصلاح طلبها نباید به این موضوع فکر کنند و به آن اقبالی هم نشان داده نخواهد شد.
اما اگر نامزدی معرفی کنیم که اصلاح طلبی او مسجل باشد و وارد رقابت شود، حتی اگر برنده نشود، باز اصلاح طلبها از این مسیر میتوانند اهداف بلند مدت خود را بهتر و بیشتر دنبال کنند هرچند شرایط کشور، شرایطی است که هرچقدر به زمان انتخابات نزدیکتر بشویم، ممکن است باز مردم در شرایطی مثل سال ۹۲ قرار بگیرند و باوجود همه تلاشهایی که جریان اصولگرا و حاکم دنبال میکنند، اتفاقاتی مثل سال ۷۶ رخ بدهد و این احتمال را نباید دست کم بگیریم.
سال ۱۴۰۰، انتخابات مهمی است به شرطی که دقیق و درست تحلیل کنیم. تفاوت سال ۱۴۰۰ و سال ۹۲ این است که سایه جنگ و تحریم، از سر کشور برداشته شده است و یک مقدار نگرانیها و شرایط خطرناک از سر کشور دور شده و از این نظر کشور در شرایط بهتری است. به خصوص اینکه اگر قرار باشد سیاست بین المللی ایران با تنش کمتر همراه شود، حضور کاندید اصلاح طلبان میتواند به رفع تنش و ایجاد روابط منطقی با امنیت بیشتر برای کشور فراهم کند.
رضا پهلوی در قامت يک شورشی؟ اسماعيل نوری علا