روزنامه اعتماد؛ محمود احمدینژاد، رییس دولت نهم و دهم مصداق بیاعتبار کردن این ضربالمثل است که «چاقو دستهاش را نمیبرد!» او یکتنه با نامهنگاریها، طعنه و کنایهها، بگمبگمها، سخنرانیها و سفرهایش نشان داده که اتفاقا در این مورد که او با حمایت اصولگرایان به ریاست دولت نهم رسید و بعد با حمایتهای فراوان سکاندار دولت دهم شد، چاقویی است که دسته خوش را هم بریده!
محمود احمدینژاد در آخرین سفر به اردبیل در خلال سخنرانیاش شرایط را اینگونه تحلیل کرد و گفت: «یک طرف دنبال این است که به بهانه تشدید کرونا، انتخابات را عقب بیندازد تا فرصت پیدا کند و شرایط را به نفع خود تغییر دهد. طرف دیگر هم دنبال این است که در سایه کرونا و مشارکت پایین مردم، نامزد خود را از صندوق دربیاورد.» بعد از آن هم مدعی شد که هر دو جریان دنبال کنار گذاشتن مردم از عرصه تصمیمگیری هستند و برخی حتی «جزیره خریدهاند تا در صورت جوشیدن خشم ملت به آنجا فرار کنند!»
در ۸ سال گذشته کم از این دست سخنرانیهای احمدینژاد شنیده نشده؛ سخنرانیهای مردی که پرچم عبور از جریانهای سیاسی کشور را برافراشته و بیمحابا به سمت تبدیل شدن به اپوزیسیون میدود و در این میان این و آن را متهم میکند. عبدالرضا داوری، مشاور رسانهای پیشین احمدینژاد که حالا از تیم او جدا شده و به تازگی علیه او و همراهانش دست به افشاگری میزند، در مورد این رفتارها و البته همین جدایی خودش، گفتگو کرده است که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
اخیرا محمود احمدینژاد با کنایه از مسوولانی گفته که «جزیره خریدهاند تا در صورت جوشیدن خشم ملت به آنجا فرار کنند» با توجه به شناختی که از او و دادهها و اطلاعاتش دارید از صحبتهای اخیر او چه برداشتی میکنید؟ آیا احمدینژاد تلاش دارد خود را بخشی از جریان اپوزیسیون نظام جلوه دهد؟
حدود یک سال است که آقای احمدینژاد به طور جدی به فروپاشی نظام فکر میکند. جمعبندی او این است که جمهوری اسلامی دچار فروپاشی خواهد شد. این موضوع البته از انتهای سال ۹۶ در خلال صحبتهایش مطرح میشد، اما در یک سال گذشته خیلی جدیتر شد. مدل ذهنی احمدینژاد که اتفاقا حمید بقایی نیز در شکلگیری آن نقش داشته، شبیهسازی سرنوشت اتحاد جماهیر شوروی با سرنوشت جمهوری اسلامی است. آنها معتقدند مسیر جمهوری اسلامی دقیقا بر همان ریلی قرار دارد که اتحاد جماهیر شوری قرار داشت. با مشابهسازی که در بحثهای داخلیشان مطرح میکنند- که نشانههایی از آن را در بحثهای عمومی نیز دیده میشود- معتقدند جمهوری اسلامی در حال فروپاشی است. ۳ شیوه را هم برای رسیدن به این فروپاشی در ذهن دارند. مسیر اول درگذشت رهبری است. معتقدند درگذشت رهبری منجر به فروپاشی خواهد شد. موضوع بعدی حمله خارجی- بهطور مشخص حمله امریکا به ایران- است که معتقدند اگر یک حمله برقآسا به زیرساختهای خدماتی ایران مثل آب، برق، اینترنت و... انجام شود، در عرض چند روز جمهوری اسلامی از هم خواهد پاشید. بحث دیگر هم آشوبهای اجتماعی است.
فکر میکنید احمدینژاد نگاهی به انقلاب مخملی هم دارد؟
به نظرم نوع اتفاقی که در اتحاد جماهیر شوروی رخ داد، انقلاب مخملی نیست. آنچه احمدینژاد به آن فکر میکند، این است که تعارضی در رئوس حاکمیت بین جریان آقای روحانی با جریان سپاه و رهبری اتفاق میافتد و این تعارض در راس باعث فروپاشی میشود. از سویی معتقد است، چون نارضایتی اجتماعی وجود دارد این اتفاق نارضایتیها را تشدید میکند. البته این تحلیل غلط است. من نقد این تحلیل را هم نوشتهام و یکی از دلایل اختلافنظرم با احمدینژاد در همین حوزه بود.
شما دقیقا از چه زمانی تصمیم گرفتید که فاصلهتان را با جریان احمدینژاد حفظ کنید و بعد به افشاگری روی آوردید؟ اختلافات داخلی شما از کجا و کی شروع شد؟
به طور خاص به زمان انتخابات امریکا بازمیگردد. من اعتقاد دارم که یکی از مشکلات جدی جهان امروز و کشور ما فشار جهانی است که جریانهای گلوبالیستی اعمال میکنند. راجع به این موضوع هم مفصل گفته و نوشتهام. نوع رویکردهای آقای احمدینژاد هم در ۷، ۸ ماه اخیر خیلی به جریانهای گلوبالیستی نزدیک شده است. اختلاف من با احمدینژاد از همین جا شروع شد. بحث اعتراض ایشان به قرارداد ایران و چین، نامه او به پوتین و... از جمله اختلافاتی بود که من داخل مجموعه نیز با ایشان داشتم. به علاوه نوع نسبتگذاری که ایشان با نظام و رهبری میکردند. من اعتقاد داشتم مدل سیاستورزی احمدینژاد نتیجهای جز حذف و کمرنگ شدن در فضای سیاسی کشور نخواهد داشت.
اختلافات شما در جلسات خصوصی خیلی بالا گرفت؟
بله. الان هم برخی دوستان در حال روایت این اختلافات هستند. ما بحثها و مشکلات جدی داشتیم. اواخر بهمن ماه گذشته وقتی این اختلافات از سوی نزدیکان ایشان علنی شد، من هم ترجیح دادم موضوعات را در فضای عمومی مطرح کنم.
یعنی تصمیم شما برای افشاگری صرفا به خاطر روایت این اختلافات از سوی برخی نزدیکان احمدینژاد بود؟
خیر. بعضی از این نزدیکان اختلافات را علنی کردند و به فضای عمومی کشاندند. بعد از آن من هم تصمیم گرفتم که اختلافات را عیان کنم. آنها علنی انتقاد کردند، من هم مجبور شدن علنی پاسخ دهم و سر این رشته باز شد. من هم انتقاداتم را بهطور آشکار مطرح کردم. برخی از این انتقادات در حوزه راهبردی آقای احمدینژاد است و بخشی هم به عملکرد اطرافیان او مثل آقای بقایی، پروندهها و مسائل مالی که دارد و... بازمیگردد. این بحثها همیشه در مجالس خصوصی نیز مطرح و گفته میشد که باید نسبتمان را با این اتفاقات مشخص کنیم، اما تسلطی که آقای بقایی بر آقای احمدینژاد دارد و هژمونی که در مجموعه دارد، باعث میشود احمدینژاد حرفهای امثال بنده را نشود.
چرا تصمیم گرفتید که هم از این جریان جدا شوید و هم شروع به افشاگری به این روش کنید؟
نوع نسبت من با احمدینژاد و جریان او با خیلی افراد دیگر متفاوت است. من به نوعی بازی رسانهای و پروپاگاندای احمدینژاد بودم و ایشان را تبلیغ و ترویج میکردم. بسیاری از افراد و نخبگان در همین فرآیند تبلیغ و پروپاگاندای من با احمدینژاد در ارتباط قرار گرفتند. جلسههای متعددی را با چهرههای سیاسی از آقای تاجزاده تا اعضای جبهه ملی، باقی دوستان اصلاحطلب، اعضای دفتر تحکیم و ... داشتم و حوزه ارتباطی وسیعی را برای احمدینژاد ایجاد کردم. طبیعی بود که بهخاطر همین پر سر و صدا بودن در حوزه دفاع از او نمیتوانستم خیلی بیسر و صدا از کنار او بروم. طبعا مورد پرسش قرار میگرفتم و من در فضای رسانه حضور دارم.
من پل ارتباطی احمدینژاد با سایر جریانها به خصوص با اصلاحطلبان بودم. حتی با طیفهای رادیکالتر مثل جبهه ملی، خیلی از دوستانی که در سال ۸۸ بازداشت شده بودند مثل عبدالله مومنی، اسدی زیدآبادی، آقای قاسم شعلهسعدی و آقای کوروش زعیم گفتگو میکردم.
از این گفتگوها چه هدفی را دنبال میکردید؟ میخواستید یک جریان اپوزیسیون تازه خلق کنید؟
خواسته آقای احمدینژاد بود. آقای احمدینژاد از سال ۹۷ که متوجه شده بود پایگاهی درون ساخت قدرت ندارد، تلاش کرد پایگاه سیاسیاش را به نیروهایی منتقل کند که به نوعی منتقد نظام هستند یا زاویه دارند.
هیچوقت از این گروهها و افراد جواب مثبتی دریافت کردید؟
نه، اصلا. جلسهام با آقای تاجزاده را روایت کردم. مشغول نوشتن کتاب خاطراتم هستم. از آن مدلی که بولتون از ترامپ جدا شد.
برخی معتقدند شما از طرف همین جریانی که از آن جدا شدید، ماموریتی دارید که شانتاژ و پروپاگاندای رسانهای را به شکلی دیگر دنبال کنید تا شاید وجهه اپوزیسیون محمود احمدینژاد را تقویت کنید. پاسخ شما به این تحلیل چیست؟
در مورد کنش بنده تحلیلهای مختلفی بیان شده است. برخی معتقدند دستگاههای امنیتی که مخالف احمدینژاد هستند، محرک بودند. برخی معتقدند احمدینژاد محرک بوده و خواسته از خود اپوزیسیون بسازد. تحلیلهای اینچنینی گفته میشود. من فکت و سندی هم در رد یا تایید آن ندارم، چون اینها تحلیلهای خاص و پیچیده و مبتنی بر دیتاهای پنهان است. یعنی آن کسی که چنین ادعاهایی مطرح میکند باید دلایل لازم را ارایه کند. کسانی که درون مجموعه آقای احمدینژاد یا خارج از آن با من در ارتباط بودند شاهد این روند بودهاند. انتقادات من از احمدینژاد حداقل در یک سال اخیر به صورت تلویحی مطرح میشد و از طرف اطرافیان ایشان هم پاسخ داده میشد.
پس شما هیچ دفاعی در پاسخ به این تحلیلها و ادعاها ندارید؟
نه. بالاخره بر اساس قاعده «البینه علی المدعی» یعنی کسی که این نوع ادعاها را مطرح میکند باید دلایلش را بگوید. فرض کنید هدف من اپوزیسیوننمایی از احمدینژاد باشد. وقتی من مسائل مالی در مورد جریان احمدینژاد مطرح میکنم، میتواند ریزش جدی در بدنه آن ایجاد کند که کرده است.
در مورد اینکه یک نهاد امنیتی شما را جلو انداخته تا دست به افشاگری بزنید، چطور؟ پاسخ شما به این ادعا چیست؟
اگر همه آنچه که من در این مدت در مورد جریان احمدینژاد منتشر کردهام را آنالیز کنید، متوجه میشوید که دادهها هیچ کدام دیتای امنیتی نیست. افشاگریهای امنیتی که قبلا در مورد افراد مختلف مطرح شده نوعا دیتاهای امنیتی و دادههایی بوده که دستگاههای امنیتی در اختیار افراد قرار میدهند و آنها هم مطرح میکنند. اما همه آنچه من در این مدت مطرح کردهام، مستندات خودم و تجربیات شخصی من و آنچه در جلسات دیدهام است. برخی اطلاعات همچون مورد زمین تنکابن را که دیروز مطرح کردم عینا متنی است که در حکم دادگاه آقای بقایی آمده است. اگر به حکم دادگاه مراجعه کنید در صفحه ۲۴ یا ۲۵ روند تبدیل ارزهای سپاه قدس به ریال را توضیح داده، دستور احمدینژاد و بقایی و نحوه خرید زمین در تنکابن را توضیح داده است؛ بنابراین فکتهایی که مطرح میکنم، پنهان نیست که دستگاه امنیتی به من ارایه کند؛ بلکه مشاهدات و جمعبندیهای اخیر خودم است. الان شما همین جمعبندیها را با مواضع احمدینژاد تطابق دهید، متوجه میشوید که جمعبندیهای من درست است. آنچه در مورد فروپاشی گفتم همان نکتهای است که احمدینژاد در آخرین سخنرانیاش به آن اشاره کرده است. وقتی ایشان میگوید مسوولان جزیره میخرند و از خشم مردم میخواهند به آنجا فرار کنند به این معناست که ایشان جمهوری اسلامی را رو به فروپاشی میبیند و مسوولان را در حال غارت.
در جلسات خصوصی در مورد همین موضوع یعنی خرید جزیره و مسائلی از این دست صحبت شده است؟
گاهی وقتها. آقای احمدینژاد یک ویژگی دارد و آن این است که یکسری اطلاعات به اصطلاح متلکگونه و به زبان کنایه و بعضا دروغ را با ادبیاتی عامهپسند عرضه میکند. نمونهاش هم کار غیراخلاقی که ایشان با آقای حدادعادل کرد. من به آقای حداد در بسیاری زمینهها انتقاد دارم، اما اینکه ما در مواجهه با او اطلاعات دروغ بدهیم و بگوییم ایشان دست فرح پهلوی را بوسیده و عکسش در اختیار من است، غیراخلاقی است. من از نزدیکان احمدینژاد بودهام. ایشان نه عکسی در اختیار دارد و نه چنین چیزی دیده است. چیزی شنیده و آن را در فضای عمومی مطرح کرده است. سیاستورزی آقای احمدینژاد مبتنی بر عناصر غیراخلاقی است. او زخمهایی به افراد میزند تا در فضای افکار عمومی مطرح شود، اما در نهایت مثل یک بومرنگ به خودش بازمیگردد.
بر اساس همین اطلاعات غیرواقعی که به احمدینژاد داده شده، شما نمیدانید منظور از مسوولانی که جزیره خریدند چه کسانی است؟
اصلا چنین چیزی وجود ندارد، اما کنایه آقای احمدینژاد به شخص آقای روحانی است، اما کذب است. من منتقد جدی دولت روحانی هستم، ولی معتقدم احمدینژاد با این شیوه انتقاد، انتقاد از دولت را مبتذل میکند. موضوعات مهمتری وجود دارد که به واسطه آن از دولت آقای روحانی انتقاد کنیم. مجموعه احمدینژاد آلوده به فساد اقتصادی است. حکم آقای بقایی را ببینید. مداخلات آقای بقایی و دهها هزار سکهای که در دوره آقای احمدینژاد گرفته شده و سرنوشت نزدیک به ۲ هزار سکه معلوم نیست.
شما به جز مواردی که از حکم حمید بقایی استخراج کردید، اطلاعات دیگری در دست دارید؟ اساسا چرا به جای افشاگری این اطلاعات را به نهادهای امنیتی یا حتی دستگاه قضایی ارایه نمیکنید؟
من یک عنصر رسانهای هستم و هدفم افکار عمومی است. نکته بعدی این است که سیستم قضایی و امنیتی ما به بخش زیادی از این مسائل اشراف دارند. مخاطب من دفتر رهبری، قوه قضاییه یا شورای نگهبان نیست. آنها قاطبه این موارد را میدانند.
اگر میدانند چرا هیچ اقدامی انجام نمیدهد؟
سیستم مراعات آقای احمدینژاد را میکنند که ۸ سال رییسجمهوری بوده است. نمیخواهند کار به شرایط بدی کشیده شود.
حتی اگر بحث فساد مالی باشد؟
به آنها تا حد زیادی رسیدگی شده است. پرونده آقای بقایی یکی از همین نمونههاست.
فکر میکنید در مورد شخص آقای احمدینژاد موضوع اتهام فساد مالی صادق است؟
در موضوع اختلاس ۳.۷ میلیاردی (نزدیک به ۴ میلیارد) آقای بقایی عامل اصلی آقای احمدینژاد است، چون پول به احمدینژاد داده شده و او این پول را به آقای بقایی داده است.
ارتباط احمدینژاد و بقایی را میتوان مشابه نمونه قالیباف و عیسی شریفی دانست و برخورد قضایی با آن را نیز در همین راستا دید؟
خیر. عیسی شریفی در یک مجموعه دیگری خارج از شهرداری و در هلدینگی که وابسته به نیروهای نظامی کشور بوده، تخلف کرده است ضمن اینکه من به رابطه شخصی قالیباف و شریفی اشراف ندارم. اما بحث ارزهای نیروی قدس در سیستم کاری احمدینژاد اتفاق افتاده است. نکته بعدی این است که من از نزدیک شاهد ارتباط احمدینژاد و بقایی بودهام و میگویم که رابطه بقایی با احمدینژاد مثل رییس و مرئوس است؛ بقایی به احمدینژاد تحکم میکند.
شما چندمین نفری هستید که رابطه احمدینژاد با بقایی و مشایی را اینگونه توصیف میکنید. اما سوال این است که چرا باید افکار عمومی با شناختی که از احمدینژاد دارد، باور کند احمدینژاد با دو نیروی خود چنین رابطهای دارد؟
من بر اساس مشاهداتم میگویم. شما میتوانید از دیگران هم بپرسید. آقای احمدینژاد دو شخصیت دارد. دکتر جباری به جنبههای روانشناختی احمدینژاد پرداخته و در تحلیل روانشناختی که دارد، اختلال سایکوتیک را راجع به احمدینژاد مطرح کردند. دکتر جباری نیز از نزدیکان ایشان بوده است. احمدینژاد یک شخصیت بیرونی دارد که بخشی از هواداران ایشان همان شخصیت را میبینند.
او یک شخصیت پشت صحنه و کمتر دیده شده دارد. کسانی هم که دیدهاند معمولا آن را روایت نکردهاند. معدود افرادی، چون من، آقای جباری، آقای امیریفر و احمدزادهکرمانی این صحنه را دیدهایم که آقای احمدینژاد مقابل آقای بقایی مثل یک مرئوس است. بقایی به احمدینژاد مسلط است. تحکم میکند. احمدینژاد بدون اجازه بقایی آب نمیخورد. تمام موضوعات در سیستم حتی موضوعات سیاسی احمدینژاد در دست بقایی است. همین الان جلساتی و تجمعاتی که برگزار میشود، طرحهای آقای بقایی است که من شخصا دیدهام. این یک رویه است.
زمانی که حمید بقایی زندان بود هم چنین رویهای وجود داشت؟
آقای بقایی ۲ سال است که بیرون از زندان است.
گفته میشد زمانی در زندان بوده و بعد هم که گفته میشد به بیمارستان روانپزشکی منتقل شده است.
من مشخصا از سال ۹۵ در دفتر احمدینژاد کنار او مستقر شدم و آنقدر که اوقاتم را در دفتر و منزل ایشان و آقای بقایی گذراندم، کنار خانوادهام نبودهام. آنچه من در این ۵ سال دیدم، این بوده است. آقای بقایی اواخر سال ۹۶ به زندان رفت. آنچه من دیدهام، مناسبات باورنکردنی بود که توصیف کردم.
شما که سالها شاهد این روابط و اتفاقات بودید؛ چرا زودتر از این تیم جدا نشدید؟
آقای احمدینژاد امروز یک فرقه تشکیل داده است. ما هم عملا در دورهای در مناسبات درونفرقهای بودهایم. شما وقتی در فرقه قرار میگیرید، انتقادات را نمیشنوید. ما میگفتیم تمام کسانی که به احمدینژاد انتقاد میکنند، عوامل صهیونیستها در ایران هستند. خود من حکم محکومیت بقایی را یک ماه است که خواندم. همان زمان ایشان مدام میگفت که حکم و برخورد سیاسی صورت گرفته است. این اختلافات که در یک سال اخیر پیش آمد به خصوص در جریان انتخابات امریکا و تحلیل احمدینژاد به تدریج ساختار ذهنی من نسبت به این آقایان ترک خورد.
شما همپای احمدینژاد مخالف سرسخت آیتالله هاشمی بودید و اساسا حضور او در سیاست نیز با ایجاد دو قطبی هاشمی- احمدینژاد آغاز شد. رویکرد شما پس از جدایی از احمدینژاد نسبت به این موضوع تغییری کرده است؟
خیر، جدا شدن من از احمدینژاد به این دلیل است که او از موضع فرصتطلبی و به این دلیل که از طرف نظام و حاکمیت طرد شده، خودش را به اصلاحطلبان و جریان آقای هاشمی نزدیک کرده است. پیغامی که او به فائزه هاشمی در مورد معاون اولی داد یا جلساتی که پیگیری است با اصلاحطلبان داشته باشد، نوعی فرصتطلبی است که یکی از دلایل زاویه پیدا کردن من با اوست. احمدینژاد مسیر اصولی خود را کنار گذاشته و مواضع فرصتطلبانهای را دنبال کرده است. مواضع من بعد از جدایی از احمدینژاد هیچ تغییری نکرده و منتقد هاشمی و روحانی هستم.
البته بگویم که من آقای هاشمی و جریان او و اصلاحطلبان جریان اصیلی است و پرنسیبی در کار سیاسی دارند. من حدود ۲ ساعت با آقای تاجزاده صحبت کردم، اما او حاضر به همکاری نشد و نکات مهمی را گفت که من به احمدینژاد منتقل کردم. در عین اینکه به آقای تاجزاده یا سایر دوستان اصلاحطلب انتقاد دارم، برای من به دلیل پرنسیب سیاسی که دارند، قابل احترام هستند. احمدینژاد پرنسیب سیاسی ندارد، مفهوم قدرت را در ذهن خود قرار داده و برای رسیدن به آن امروز حاضر است حتی با علی لاریجانی هم ائتلاف کند کما اینکه سال ۹۲ و ۹۶ ایشان از پیروزی آقای روحانی استقبال میکرد.
اخیرا احمدینژاد در مورد مسائل امنیتی سال ۸۸ اظهاراتی داشته که روزنامه جمهوری اسلامی هم در یادداشت سرمقاله خود به آن پرداخت. این ادعاها را چطور توضیح میدهید؟
احمدینژاد بسیار فرصتطلبانه به موضوعات نگاه میکند. او گفت همان عوامل قتلهای زنجیرهای آشوب به پا کردند و من به آنها خس و خاشاک گفتم. درحالی که اگر تیم امنیتی آقای احمدینژاد و عملکرد آنها و سوابق آنها را ببینید، تیم قتلهای زنجیرهای در وزارت اطلاعات نزدیکترین مناسبات را با شخص احمدینژاد داشتند. آقای بقایی برای همسر سعید امامی کفیل شد تا آزاد شود یا آقای مصطفی کاظمی رفاقت خوبی با این تیم داشت و در دوره احمدینژاد در بخشهایی از دولت استخدام شد. احمدینژاد میخواهد خطای خس و خاشاک را توجیه کند؛ بنابراین آن را به یک گروه امنیتی منتسب میکند.
فکر میکنید احمدینژاد برای انتخابات پیشرو پیشگام شود؟ پیشبینیای از سرنوشت سیاسی او دارید؟ مشابه یا نمونه تاریخی به ذهنتان میرسد که شاید سرنوشت احمدینژاد مشابه او باشد؟
او حتما نامنویسی میکند. تردید نکنید. از یک سال تا دو سال پیش روی انتخابات کار کرده است. ما برنامه برای ایشان تنظیم کردیم. جلساتی داشتیم. اما به اعتقاد من مساله ایشان روشن است و احراز صلاحیت نمیشود. احمدینژاد خارج از پارادایم قدرت هیچ وزنی ندارد. او بدون پوزیشنهای سیاسی هیچ تاثیرگذاری ندارد و به مردم نگاه ابزاری دارد. گفتمان ریشهداری در حوزه مردم ندارد. پیشبینی من این است که او در تندباد انتخابات خاموش شده و در نهایت به فراموشی سپرده میشود مثل بسیاری چهرههای قدرتطلبی که در تاریخ بودهاند. نمونهای که پس از فرآیند قدرتطلبی افول کرد، مظفر بقایی میدانم که در دوران ملی شدن نفت این فرآیند را طی کرد، اما در ساختار پهلوی پاسخی نگرفت و به عنوان نیرویی در حاشیه اسم خود را ثبت کرد. احمدینژاد ۶۵ ساله است و فرصت بازتولید خود را ندارد. اصولا به دلیل شخصیت فردمحوری که دارد امکان اینکه خودش را تکثیر و بازتولید کند، ندارد. تیم سیاسی قوی هم ندارد و مشتی کارچاقکنها او را دوره کردند که پس از عدم احراز صلاحیت آنها هم از دور او میروند.
ظهور یک بلوک اسلامی