رژیم ایران با جاهطلبی فکری که دارد پیوسته سعی میکند مدل ویژه انتخاباتی خود را در کشورهای به اصطلاح «محور مقاومت» صادر کند
بدیع یونس - ایندیپندنت فارسی
پندارهای نادرست، تصورات غلط و مفاهیم ایدئولوژیکی که رژیم ایران میکوشد آنها را به جهان عرضه کند، خطر کمتری از موشکهای «دموکراسی ایرانی» و «منحصربهفرد بودن انتخابات» آن ندارد.
جالبتر اینکه رژیم ایران با جاهطلبی فکری که دارد پیوسته سعی میکند مدل ویژه انتخاباتی خود را در کشورهای به اصطلاح «محور مقاومت» صادر کند. این در حالی است که باراک اوباما، رئیسجمهوری پیشین ایالات متحده، با ارائه امتیازهای منطقهای، از جمله فرصتدادن به رژیم خامنهای برای «ربودن» پیروزی از فهرست ایاد علاوی در عراق و تقدیم آن به نورالمالکی که بر اساس شمارش آرای آن زمان، پیروز نشده بود، کمک کرد. در نتیجه، تهران با این دستبرد، ملت عراق را در عمق چالشها و ناهنجاریها فرو برد.
این رویکرد، یادآور تحولاتی است که چند سال پیش در لبنان اتفاق افتاد، هنگامیکه پیروزی انتخاباتی «نیروهای ۱۴ مارس» در انتخابات ۲۰۰۹ نتوانست مسیر تشکیل دولتی که منعکسکننده اراده رایدهندگان باشد را هموار کند.
بنابراین، آنچه در عراق و لبنان رخ داد مشخص کرد که نیروهای کنترلکننده در دو کشور با سلاحها و اتحاد فرقهای خود، اراده رایدهندگان و حق آنها را برای حاکمیت تضعیف میکنند. به همین ترتیب، بساط ثبات و استقرار برچیده شد، هرجومرج و بحرانهای پیدرپی بر کشور حاکم شدند و مشارکت عادلانه در قدرت دیگر نه بر اساس تابعیت، بلکه بر تبعیت از رژیم تهران مشروط شد و رژیم ایران انتخابات را به «انتقام» و تصفیه یك مولفه در برابر مولفه دیگر جامعه تبدیل کرد.
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
در آن زمان، توجه تنها به این معطوف نبود که دولت ایران، انتخابات عراق را ربوده است، بلکه کریستوفر هیل، سفیر وقت ایالات متحده آمریکا در بغداد، با اشاره به اینکه تلاشها برای رسیدن به سازش و امتیازدهی جریان دارد، اعلام کرد که «تشكیل دولت جدید عراق پس از انتخابات ممكن است ماهها طول بکشد و آزمایش واقعی برای ثبات در عراق دانستن عکسالعمل برندگان نیست، بلكه در موضعی است که جریانهای بازنده در انتخابات، اتخاذ خواهند کرد».
از این رو، کاملا روشن شد که استفاده از اصل دموکراتیک برای چرخش قدرت بر اساس نتایج شمارش آرا بهتنهایی کافی نیست و نمیتواند راه را برای رسیدن به قدرت هموار کند. به این معنی که الگوی پوچ و میانتهی انتخابات ایران، که جایگاه ریاستجمهوری را از قدرت و محتوای آن به نفع «رهبر» خالی کرده است، در حال تطبیق در سوریه و لبنان است تا جایگاه و نقش رئیسجمهور در دو کشور مزبور را نیز مانند ایران از ارزش و محتوا خالی کند.
فشارهای اِعمال شده از طرف خامنهای بر حسن خمینی، نوه آیتالله خمینی، با هدف جلوگیری از شرکت وی در انتخابات ماه ژوئن و رد صلاحیتش با استفاده از قانون اساسی که مطابق به میل علی خامنهای تدوین شده است، رژیم ایران و خامنهای آن را از تنشهای بسیاری مصون نگه داشت، زیرا نوه خمینی هیچیک از ویژگیها و شروط تعیینشده برای احراز سمت ریاستجمهوری که تنها در سه رئیسجمهور فعلی و پیشین، معاونان مجلس، اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام، رهبران ارشد نظامی و وزرا محدود شده است را دارا نبود.
به همین ترتیب، انتخابات ریاستجمهوری در سوریه نیز چیزی بیشتر از یک نمایش مضحک نبود و بشار اسد بهرغم بدبختیها و مصائبی که برای ملت و کشورش به ارمغان آورده است، اصرار به برگزاری انتخابات نمایشی دارد. در انتخابات اخیر سوریه برای ارائه اسناد و مدارک متعدد مورد نیاز برای ثبتنام در انتخابات، به نامزدها تنها ۱۰ روز فرصت داده شده بود.
با آنکه برگزاری هرگونه انتخابات در سوریه که مطابق به مفاد قطعنامه ۲۲۵۴ شورای امنیت سازمان ملل انجام نشود، غیرقانونی تلقی میشود، اما رژیم خودکامه و تمامیتخواه سوریه با پیروی از برنامه انتخابات ایران، خود را یک نظام دموکراتیک قلمداد میکند، در حالیکه ماهیت این نظام که همه چیز در کنترل بشار اسد است، از دموکراسی واقعی فاصله بسیاری دارد.
رژیم بشار اسد از سالها به این سو و در طول درگیریهای ویرانگر سوریه با استفاده از «جبهه ملی» و «مجلس خلق سوریه»، ایده دموکراسی «ویژه» و کثرتگرایی سیاسی را در کشور ترویج میدهد.
در حالیکه زنان مبارز ایرانی که نامزدی آنها بر اساس قانون اساسی در انتخابات ممنوع است، در هر چهار سال یکبار با جسارت تمام، در ثبتنام حاضر میشوند و رژیم آیتاللهها را به چالش میکشند تا پرده از واقعیت رژیمی که تمام قدرت آن در دست علی خامنهای محصور است، بردارند، در سوریه «فاتن نهار»، دختر یکی از افسران بازنشسته در تبانی با رژیم، اقدام به ثبتنام در انتخابات کرد تا برگهای تبلیغاتی مورد نیاز برای ادعای اثبات دموکراسی را فراهم کند. رژیم سوریه با استفاده از این توطئه و تبلیغات دروغین سعی میکند چنان وانمود کند که گویا همه افراد جامعه، بهرغم همه ناهنجاریهای ۱۰ سال گذشته فرصت انجام فعالیت سیاسی و مشارکت در انتخابات را دارند.
همانگونه که ایران در بیش از ۴۲ سال گذشته جز «خمینی» و «خامنهای» رهبر دیگری را نمیشناسد، سوریه نیز در ۴۵ سال گذشته، بهرغم برگزاری انتخاباتهای پیدرپی که نتایج آنها از قبل آماده شده است تا به حافظ اسد یا پسر آن به عنوان حاکم دائمی کشور تجدید بعیت کند، نتیجهای دیگری در پی نداشته است. در طول سالهای حکومت حافظ اسد و پسرش بشار اسد، تودههای مردمی به زور به سمت صندوقهای رایگیری سوق داده میشدند تا به رژیم استبدادی سوریه مشروعیت بخشند.
در واقع حضور مشتی سفله در انتخابات، پیروزی بشار اسد را تضمین میکند و روسیه کارزار «تجدید بیعت» با بشار را رهبری میکند، با این حال، شهروندان آزاداندیش سوریه مانند ساکنان برخی از شهرها و روستاها، بهرغم تشویق مسکو، درخواستهای روسیه برای برپایی راهپیمایی در حمایت از بشار اسد را رد کردند.
از سوی دیگر، لبنان نیز از مدت دو سال به این سو، شاهد وضعیتی مشابه با ایران و سوریه است، بهطوریکه حزبالله مانع اجرای انتخابات ریاستجمهوری میشود تا نامزد خودش، میشال عون را همچنان در راس قدرت حفظ کند.
پس از موفقیت در رساندن میشال عون به سمت ریاستجمهوری، حزبالله عمدا در تلاش برای تضعیف اختیارات رئیسجمهور شد و آن را به یک پست نمایشی تبدیل کرد تا کنترل همه تصمیمها و موضعگیریها در دست حزبالله باشد.
در حالیکه تهران نفوذ شدیدی بر ریاستجمهوری سوریه دارد و در تصمیمهای رئیسجمهوری سوریه با مسکو به طور مشترک نقش ایفا میکند، حزبالله نیز با حمایت مستقیم رژیم ایران و تحت پوشش صریح روسیه، ریاستجمهوری لبنان را عملا در کنترل خود گرفته است.
این است شیوه «دموکراسی» که در ایران، عراق، سوریه و لبنان عملی میشود.
انتخابات و جانشینی «او»