به گزارش اختصاصی خبرنگار رکنا، رسیدگی به پرونده قتل مرد جوان به نام حمید شاه میرزایی از 30 خرداد امسال در دستور کار پلیس قرار گرفت.
بعد از پیدا شدن جسد مرد خانواده،اجساد همسر و فرزند او در کمدی دیواری خانه شان کشف شد و در حالی که در فرضیه نخستین احتمال خودکشی حمید داده شده بود اما بعدا مشخص شد آنها به ضرب گلوله از پا در آمده بودند.
در تحقیقات پلیسی، یک زوج جوان به عنوان مظنونین به قتل بازداشت شدند که زن جوان به قتل خانواده کرجی اعتراف کرده است و این در حالی است که مرد جوان از اعتراف به قتل سر باز می زند.
عموی حمید شاه میرزایی در گفتگو با رکنا در مورد مظنونین بازداشت شده می گوید:«مدتی قبل حمید با یکی از هم محلی ها ارتباط دوستی برقرار کرد که آن فرد حدود 12 سال از پسربرادرم بزرگتر است.برادرم از دوست جدید حمید خوشش نمی آمد و از نظر برادرم این فرد،انسان موجهی نبود برای همین چند بار از حمید خواسته بود با او معاشرت نکند.روز حادثه حمید به پدرش گفته بود که قرار است مهمان به خانه شان بیاید که بعدا مشخص شد مهمان آنها همین دوست تازه حمید بوده است.ما از همان ابتدای این ماجرا به دوست حمید مظنون بودیم و ماموران پلیس با توجه به ادله دیگری که در دست داشتند اقدام به دستگیری او کردند.بعدا مشخص شد روز حادثه او به همراه یک زن جوان مهمان خانه حمید بوده است که ما نمی دانیم این زن کیست چون دوست حمید مجرد بود.»
اختلاف در قتل شهرک اوج کرج چه بود؟
عموی حمید در ادامه گفت:«با توجه به اینکه دوست حمید هنوز لب به اعتراف نگشوده است،نمی دانیم انگیزه کشتن برادرزاده ام و خانواده اش چه می تواند باشد.حمید چند روز قبل از حادثه خودروی 206 اس دی خود را به همین دوستش فروخته بود.شاید این معامله اختلافی بین آنها ایجاد کرده باشد.»
ماجرای قتل شهرک اوج کرج چه بود؟
گزارش اولیه منتشر شده درباره این قتل عام تلخ را در زیر بخوانید:
عموی حمیدرضا در توضیح جزئیات این ماجرا به خبرنگار رکنا گفت:«روز یکشنبه از ساعت یک و نیم ظهر موبایل حمیدرضا و همسرش خاموش شد.آن روز پدر و مادر حمیدرضا برای شرکت در مراسم تدفین یکی از بستگان از کرج به تهران رفته بودند. وقتی چند ساعتی در بی خبری از حمیدرضا و خانواده اش گذشت، پدر و مادر حمیدرضا نگران شدند و به خانه برگشتند. لحظه ای که در خانه حمیدرضا باز شد با پیکر بی جان او مواجه شدند که روی زمین افتاده بود.»
او در ادامه گفت: «آن روز صبح برادر من یعنی پدر حمیدرضا به او گفته بود اجازه بدهد همسر و فرزند حمیدرضا را با خود به تهران ببرد اما حمیدرضا گفته بود که مهمان دارند.
او توضیح نداده بود که مهمان آنها چه کسی است و وقتی جسد حمیدرضا کشف شد، همسر و فرزندش ناپدید شده بودند. در اولین فرضیه پلیس گفت شاید حمیدرضا خودکشی کرده باشد اما بعدا مشخص شد که او با اصابت گلوله به سرش جان خود را از دست داده بود. در حالی که هنوز مشخص نبود چه کسی عامل شلیک به سر پسربرادرم است، تحقیقات برای پیدا کردن ردی از همسر و فرزندش آغاز شد و امیدوارم دختر 5 ساله حمیدرضا زنده پیدا شود تا داغ برادرم را تسکین دهد.»
عموی مقتول در ادامه گفت: «با کمک پلیس تمام خانه را گشتیم.اما ردی از همسر و فرزند حمیدرضا نبود. روز بعد بوی نامطبوعی از کمد دیواری خانه آنها به مشام می رسید اما رختخواب های داخل آن مرتب بود.وقتی بوی نامطبوع بیشتر شد، رختخواب را بیرون ریختیم و دیدیم که جسد همسر حمیدرضا و دختر 5 ساله آنها زیر رختخواب ها بود. آنها بعد از کشته شدن داخل کمدی دیواری قرار داده شده بودند و رختخواب ها مرتب و منظم روی اجساد آنها چیده شده بود.»
عموی حمیدرضا در مورد نحوه کشته شدن زن جوان و دخترش گفت:«ظاهرا آنها با شلیک گلوله از پا درآمده اند. ما مطمئن هستیم که شخصی خارج از خانواده وارد خانه پسر برادرم شده و او و همسر و فرزندش را به قتل رسانده است.»
عموی حمیدرضا در پاسخ به این سوال که آیا احتمال می دهید حمیدرضا به زندگی خود و خانواده اش پایان داده باشد گفت:«اگر حمیدرضا عامل این جنایت بود باید اسلحه ای در کنار جسد او کشف می شد. او کارمند شهرداری بود و مشکل مالی نداشت. عاشق دخترش و همسرش بود و مشکلی در زندگی اش نداشت. خانواده او به شخصی مظنون هستند و ادله و قرائنی هم بابت این ظن خود به پلیس ارائه کرده اند. جسد پسر برادرم با لباس مهمانی پیدا شد. در خانه خودش با لباس راحتی نبود و این نشان می دهد منتظر یک مهمان بوده است.