زیتون - روز گذشته در دوازدهمین سالگرد ۲۵ خرداد ۸۸ کلاب هاوس در ساعاتی حال و هوایش به آن روزها برگشت. اتاقی به راه افتاد که در آن بیایند و از آن خاطره مشترک ۳.۵ میلیون نفری بگویند و تجربهشان از آن فضا.
یکی از این میگفت که ماهواره نداشتند و اس ام اسها هم قطع بود و از الله اکبرهای شبانه و تجمعات محلی در شب قبل از ۲۵ خرداد فهمیدند که گویا تظاهرات فردا جدی است و مردم قصد دارند در آن حاضر شوند. میگفت فردای آن روز از میدان فردوسی به راه افتادند و تا خیابان آزادی اکثر مسیر سکوت برقرار بود و تنها صدای قدم زدن آدم ها میآمد و پر بود از نمادهای جنبش سبز و دستهایی که بالا گرفته شده بود و علامت پیروزی را نشان میداد.
یکی به این اشاره کرد که هنگام رفتن به راهپیمایی ۲۵ خرداد رادیو مدام بیانیهای از خاتمی پخش میکرد که به مردم میگفت راهپیمایی لغو شده است و مردم به آنجا نروند و گفت میرحسین همان روز در میدان حاضر شد ولی اثری از خاتمی ندیدیم. رجبعلی مزروعی و یکی دیگر از حاضرین در گروه البته تذکر دادند که گویا خاتمی در آن راهپیمایی شرکت کرده است و به علت ازدحام جمعیت نتوانسته به مهندس موسوی نزدیک شود.
عضو دیگر اتاق به این اشاره کرد که همه از هم میپرسند آن روز جزو این سه و نیم میلیون نفر بودند یا نه ولی میپرسم چه کسی نبوده؟ آن روز اکثریت ما در میدان بودیم و بابت حضور در آن فضا احساس غرور میکنم و حالا که سنم ۱۲ سال بالا رفته به خودم میگویم اینجور نمیشود که چند روزه همه چیز تمام شود ...
یکی میگفت از دانشگاه برمیگشت و خیلی اتفاقی متوجه این تظاهرات شد و در حالی که ساعت ۳ قرار بود تا یک ساعت دیگر به خانه برگردد تا مادرش نگران نشود اما تا نزدیکیهای شب در راهپیمایی حضور داشت. دیگری از برخوردش با یک عکاس خبری بالای پل عابر پیاده قبل از میدان آزادی میگفت. او نقل میکرد که آن عکاس که پیش از انقلاب هم از راهپیماییها عکاسی میکرد، میگفت: «برایم عجیب است چنین جمعیتی و جمعیت قبل انقلاب قابل مقایسه با این جمعیت نبود». برخی دیگر هم که در گروه حضور داشتند از شهرستانهای دیگر خبر میدادند و از این میگفتند که در شهرهایشان تجمعات مشابهی را برگزار کردند.
افرادی با بغض از آن روز میگفتند و آرزو میکردند که کاش دوباره چنین روزی اتفاق بیافتد و همه مردم بتوانند بدون در نظر گرفتن اختلافات جزئی در کنار هم برای یک هدف مشترک تلاش کنند. یکی از حاضرین به تفاوت جریان اصلاحات با جنبش سبز اشاره کرد و از این گفت که حضور در میدان و در کنار مردم ماندن رهبران این جنبش یکی از اصلیترین تفاوتهای جنبش سبز با جریان اصلاحات است. چرا که میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی در روز بزنگاه به خیابان آمدند و بدون ادعا و با اعلام اینکه آنها در کنار مردم ایستادهاند و دنباله رو راه مردم هستند پای حرفهایشان ایستادند. در صورتی که جریان اصلاحات در خیلی از موارد پشت مردم را خالی کرد و یا تن به پیشآمدهای حاکمیتی داد. چیزی که تفاوتش هنوز هم مشخص است. وقتی بیانیههای مهندس موسوی و خانم رهنورد را در کنار صحبتهای رهبران جریان اصلاحات میگذارید مشخص است که آنها دلسپرده به اصلاح طلبی بروکراتیک هستند و نقش مردم را در تصمیماتشان نادیده میگیرند.
پروژه حاج محسن در کلاب هاوس
محسن رضایی هم بالاخره پا به کلاب هاوس گذاشت. پروژه حضور رضایی در کلاب هاوس را هم همانطور که پیشبینی میشد فرید مدرسی انجام داد تا این نامزد انتخاباتی پس از جذب یکی از افراد پرحاشیه توییتر در ستادش به سراغ یکی از پرحاشیههای کلاب هاوس برود. پس از صحبتهای رضایی در کلاب هاوس هم یک اتاقی به راه افتاد که به همین موضوع اشاره داشت و نام اتاق این بود: «برنده انتخابات، فرید مدرسی، ۱.۷۰۰ از لاریجانی و ۵۰۰ از رضایی».
اما در کلاب هاوس؛ محسن رضایی حرفهایش را در اولین حضورش با این جملات آغاز کرد:
«من هم اقتصاددانم و هم سیاسی، آدم دفاع هم هستم و کشور ما برای سالهای آینده به فردی احتیاج دارد که هم اقتصاد بداند٬ هم سیاست و هم اهل دفاع باشد. و چون این خصوصیات را در هیچ یک از دیگر نامزدها ندیدم٬ پا به میدان گذاشتم. او در پاسخ به این پرسش که تا کنون چندین بار خود را در معرض رای مردم گذاشته و اقبالی ندیده٬ پاسخ داد در جهان دموکراتیک مانند فرانسه میتران سه بار نامزد شد و بار چهارم رای آورد٬ در آمریکا آقای بایدن دو بار نامزد رد شد اما بار سوم رای آورد. بگذارید در ایران هم این تجربه دموکراتیک را داشته باشیم و به سوی توسعه سیاسی پیش برویم.»
رضایی در پاسخ به این سوال که با توجه به رویکرد شورای نگهبان آیا می توان امید داشت به آینده دموکراتیک برای کشور؛ جواب عجیبی داد که طبیعتا همه میدانند از اختیارات یک رییس جمهور خارج است: «یکی از طرحهای من برای اصلاح از درون همین موضوع شورای نگهبان است. من به شورای نگهبان احترام میگذارم از زمان مشروطه هم شورایی همچون شورای نگهبان داشتیم. اما امروز پیشنهاد دارم که یک مجمعی از اساتید دانشگاهها مثلا هفتاد یا صد و ده نفر تشکیل بدهیم. اساتید دانشگاهی و نخبگان برنامههای نامزدهای انتخاباتی را بشنوند و بررسی کنند. شورای نگهبان هم با مشورت این شورا نامزدهای نهایی انتخابات را معرفی کند.»
او که خود را فرمانده میدان میداند، مدعی شد آمریکا را بهتر از هر کسی و فراتر از روسای جمهوری این کشور و احزاب آن میشناسد و به همین دلیل میگوید که آمریکا غیرقابل اعتماد است. او برای مثال گفت آمریکا برای جلوگیری از کشته شدن سربازانش در عراق از جمهوری اسلامی کمک خواسته بود و «برادر قاسم» یک شورای سه سویه با دولت عراق٬ دولت آمریکا و نیروهای ایران در عراق ایجاد کرده بود برای جلوگیری از کشتار سربازان آمریکایی در عراق.