Friday, Jun 25, 2021

صفحه نخست » انتخابات ۱۴۰۰ دریچه‌ای برای شناخت موقعیت سپاه پاسداران در سیاست، علی افشاری

Ali_Afshari.jpgانتخابات جنجالی ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ که دو قطب رای دادن یا ندادن پیرامون آن شکل گرفت ویژگی‌ها و پیامدهای مختلفی داشت. همچنین فرصتی برای شناخت آخرین تحولات در جامعه و حاکمیت بود.

یکی از موضوعات جالب و دارای اهمیت در سرنوشت آینده کشور جایگاه سپاه پاسداران در عرصه سیاسی است. در این دوره قبل و بعد از انتخابات بحث سپاه پاسداران به نحو پررنگی مطرح بود. پیشتر بویژه از سوی اصلاح‌طلبان دولت‌محور تبلیغ می‌شد که دولت سیزدهم یک «دولت نظامی» و با ریاست یکی از فرماندهان سابق سپاه خواهد بود.

افزایش شمار کاندیداها با سابقه فعالیت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز به این تصور دامن زد اما در نهایت فقط صلاحیت دو نفر از آنها (محسن رضائی و علیرضا زاکانی» از سوی شورای نگهبان احراز شد؛ زاکانی نیز کاندیدای پوششی بود و به نفع رئیسی از کاندیداتوری انصراف داد. محسن رضایی نیز از ابتدا معلوم بود که مهره اصلی نیست. بنابراین در عمل مهر ابطال بر ادعای «دولت نظامی» زده شد.

البته هنوز این ادعا مطرح است که ریاست‌جمهوری ابراهیم رئیسی به معنای سیطره بیشتر سپاه پاسداران بر سیاست ایران و نقش‌آفرینی گسترده‌تر در بلوک قدرت است. در ادامه این فرضیه ارزیابی شده و شرح داده ‌می‌شود که اگرچه پاره‌ای از واقعیت در آن وجود دارد ولی کلیت آن صورتبندی نادرستی را نشان می‌دهد.

شبه‌انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ برگ تایید دیگری بر چند واقعیت در مورد سپاه پاسداران بود:

نخست نقش‌آفرینی سپاه به عنوان یک تشکیلات فراملی و نظامی- ایدئولوژیک در سیاست ایران و منطقه، متغیر وابسته است و مستقل از نهاد ولایت‌فقیه عمل نمی‌کند؛ دوما سپاه مجموعه واحد و یکپارچه‌ای نیست، گرایش‌های سیاسی متفاوتی در درون و نزدیک به آن فعال هستند که علاوه بر تفاوت‌های نه چندان گسترده در مواضع، بر سر منافع و موقعیت در قدرت نیز با هم رقابت می‌کنند. سوما در سپاه بین نسل جدید و قدیم فرماندهان و بین فرماندهان و بدنه چندپارگی وجود دارد؛ چهارما در درون بافت فعلی سپاه و حتی فرماندهان قدیمی که حذف شده و یا به حاشیه رانده شدند چهره کاریزماتیک و فرهمند برای راه‌اندازی یک جنبش سیاسی مستقل وجود ندارد؛ ششما بسیج بخش مهم سپاه است که محدوده نقش‌آفرینی و تغییرات گفتمانی و رفتاری آن را نمایان می‌سازد.

برای درک نکات پیش‌گفته توجه به رفتار سپاه و دسته‌بندی داخلی آن در انتخابات ریاست‌جمهوری اخیر مفید است. مهم‌ترین اتفاق پیش از انتخابات رخ داد جایی که کاندیداتوری سعید محمد و تلاش برای جا انداختن خود در قالب «دولت انقلابی» مورد نظر علی خامنه‌ای منازعه جدی ایجاد کرد. اگرچه در برابر حمله یدالله جوانی و حجت‌الاسلام عبدالله حاجی‌صادقی که هر دو در نمایندگی ولی‌فقیه فعالیت می‌کنند، سخنان رمضان شریف سخنگوی سپاه که مدعی شد سعید محمد تخلفی نکرده و اخراج نشده است، این تلقی را ایجاد کرد که سعید محمد مورد حمایت بخشی از فرماندهی سپاه است اما عدم احراز صلاحیت او از سوی شورای نگهبان و تطبیق دادن سریع او با شرایط با حمایت همه‌جانبه از ابراهیم رئیسی نشان داد که گام بلندپروازانه او در سپاه پشتوانه‌ای نداشت.

قبل از اعلام کاندیداتوری ابراهیم رئیسی، سعید جلیلی در بخشی از نیروهای سپاه و بخصوص مسئولان فعلی و سابق واحدهای بسیج حامیان پرشوری داشت که او را «کاندیدای اصلح» نیروهای «ارزشی و انقلابی» می‌دانستند.

بعد از روشن شدن چینش نهایی شورای نگهبان نیروهای سپاه پاسداران چهار نوع رفتار رخ داد:

بخش رسمی و فرماندهان سپاه به نفع ابراهیم رئیسی سمت‌گیری کردند. این حمایت فقط در سطح اعلام موضع حمایتی غیررسمی نبود بلکه عملا امکانات سپاه را در اختیار رئیسی گذاشتند تا در چندین شهر در روزهای تبلیغاتی برنامه‌های میدانی در پشتیبانی از ریاست‌جمهوری رئیسی سازماندهی شده و در قالب تجمعات خودجوش «مردمی» جلوه داده شود! در روز انتخابات نیز ماشین رای حکومت را فعال کرده و بخشی از پایگاه نظام را در ساعت‌های اولیه در شهرهای مختلف در حوزه‌های تعیین شده آورده و نوعی رونق کاذب ایجاد کردند.

در این موج‌سازی جناح محافظه‌کار اصلاح‌طلبان نیز در جامعه هدف گنجانده شد و با فضاسازی و اقدامات مدیریتی آنها را ترغیب کردند تا با حمایت از عبدالناصر همتی جنبه رقابتی به انتخابات بدهند.

اقلیتی در بخش رسمی سپاه و بخصوص بسیج به نفع امیرحسین قاضی‌زاده هاشمی وارد صحنه شد. آنها در نظرسنجی‌های مجازی فعال بودند بگونه‌ای که با حضور سازمان‌یافته رای‌های او را به صورت مصنوعی افزایش دادند. اظهارات وحید حقانیان در دفاع از باقی ماندن قاضی‌زاده هاشمی نشان می‌دهد که این بخش از نیروهای سپاه با عناصری در دفتر خامنه‌ای هماهنگ بودند.

برخی از فرماندهان قدیمی سپاه بخصوص در شهرستان‌ها که اکثر آنها بازنشسته شدند حامی محسن رضایی بودند و در ستادهای انتخاباتی او فعالیت داشتند. اما در بین فرماندهان قدیمی سپاه و برخی از کادرهای فعلی نیز کسانی بودند که انتخابات را تحریم کرده و یا رای ندادند. می‌توان تصور کرد که آنها برخی از آراء باطله را تشکیل داده و جمع کوچکی نیز به عبدالناصر همتی رای داده باشند.

بنابراین همانگونه که دیده می‌شود رفتار متفاوتی از نیروهای وابسته به سپاه پاسداران در انتخابات رخ داد که نشانگر تنوع سیاسی در این مجموعه است. اما نتیجه ماندگار فعالیت‌های سپاه تقویت ریاست‌جمهوری ابراهیم رئیسی بود که تصمیم خامنه‌ای و هسته سخت قدرت بود. این تصمیم در درون سپاه گرفته نشد بلکه کانون آن بیت رهبری بود.

از سوی دیگر خواسته‌ها و مطالبات نیروهای بسیج نیز سمت‌گیری به نفع رئیسی را تقویت می‌کرد. در بافت سیاسی جمهوری ‌اسلامی ایران ژن «تمامیت‌خواهی» حضور پررنگی دارد. در نظام‌های تمامیت‌خواه همانگونه که هانا آرنت در کتاب «توتالیتاریسم» تصریح می‌کند، فعالیت گسترده جامعه توده‌ای و تلاش برای حفظ پایگاه اجتماعی نظام و دست نخورده ماندن آن به لحاظ ارزشی و گفتمانی اهمیت کلیدی در بقای نظام توتالیتر دارد.

پایگاه اجتماعی نهاد ولایت فقیه، جامعه توده‌ای باورمند به بنیادگرایی اسلامی شیعه‌محور است که از دهه بیست خورشیدی در ایران با تشکیل جمعیت فدائیان اسلام فعال شد. بعد از انقلاب سپاه پاسداران با اتکا به این نیروی سیاسی و اجتماعی تشکیل شد و در ادامه تقویت این جریان و کانالیزه کردن آن از طریق تشکیلات بسیج در دستور کار قرار گرفت. در دوره رهبری خامنه‌ای به تدریج مناسبات حامی‌پرورانه نیز ترویج شد.

نقش بسیج بمثابه لولا و پل ارتباطی بین جامعه توده‌ای سرکوبگر (حزب‌الله) و نهاد ولایت‌فقیه دریچه دیگری برای درک برای نیاز متقابل سپاه و ولی‌فقیه به یکدیگر است. بخش مسلط سپاه بقای خود را در تداوم سیطره جریان و شخص حاکم بر نهاد ولایت فقیه می‌بیند و نوعی رابطه مرید و مرادی بین فرماندهان و بدنه با شخص ولی فقیه برقرار است.

سپاه اعتنایی به نهاد روحانیت و یا روحانیت‌سالاری ندارد. وجه ایدئولوژیک و کاریزماتیک " فقیه انقلابی" اهمیت دارد؛ بدنه سپاه و بخصوص از این طریق وحدت گفتمانی و تشکیلاتی پیدا می‌کند. آنچه موقعیت فرماندهی سپاه را در بدنه و مدیران میانی تثبیت می‌کند پشتیبانی ولی فقیه است. فرماندهان کنونی سپاه نه تنها چهره‌های محبوب و اثرگذار در سپاه نیستند بلکه اساسا ویژگی‌های فردی متمایز نیز ندارند. مداخلات سازمان‌یافته و مکرر خامنه‌ای اجازه رشد شخصیت مقتدر در بین فرماندهان کنونی سپاه را نداده است.

اما در عین حال نیاز نهاد ولایت فقیه برای تداوم و گسترش حکمرانی مطلقه و یکه‌سالارانه باعث گسترش نفوذ سپاه در عرصه‌های مختلف جامعه شده است که به لحاظ سازمانی توان آن را افزایش داده است. ولی این توان مستقل از نهاد ولایت فقیه نیست بلکه بخشی از آن است. اقتدار سپاه به وجود یک فقیه برجسته که حافظ گفتمان کلاسیک جمهوری ‌اسلامی باشد و تثبیت «بیداری اسلامی» در داخل و خارج از مرزهای ایران را دنبال می‌کند، نیاز دارد. معمار شاکله کنونی سپاه و حضور آن در هندسه قدرت خامنه‌ای است و تشکیلات سپاه از هر جهات و در تمامی سطوح رسمی به تصمیمات او وابسته است. البته در تصمیم‌سازی و ارائه اطلاعات مسئولان سپاه نیز بر تصمیمات خامنه‌ای اثرگذار هستند اما در موازنه تاثیرات، نقش خامنه‌ای و دفتر او نقش برجسته‌تری دارد.

در عین حال در بین نیروهای فعلی خامنه‌ای و تصمیمات او بدون مخالف نیست اما آنها در بخش رسمی نفوذ ندارند. دیگر عامل مهم دیگر که رفتار سپاه را متاثر می‌سازد تاثیرپذیری بدنه از جامعه است. این عامل یک محدودیت ایجاد می‌کند که سپاه کاملا از تحولات جامعه منفک شود. نوعی تقابل بین باور به هویت بنیادگرایی اسلامی شیعه‌محور و زیست اجتماعی بدنه سپاه شامل نیروهای رده‌پایین وجود دارد که اکثریت عددی نیروهای سپاه را در کنار مشمولان وظیفه و نیروهای فنی و تکنوکرات شاغل در بخش‌های صنعتی، فناوری، عمرانی و ... تشکیل می‌دهند.

فعالیت بخش رسمی سپاه در انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ روشن می‌سازد که آنها برای رهبری احتمالی ابراهیم رئیسی آماده شده‌اند. دولت رئیسی به لحاظ گفتمانی و سیاسی بیشترین اشتراک را با سپاه دارد. می‌توان انتظار داشت که همکاری‌های سپاه و قوه مجریه در وزارت‌خانه‌ها افزایش پیدا کند؛ احتمال اینکه برخی از سرداران وزیر شوند کم نیست؛ تعارض‌ها بین نهاد اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات کم می‌شود. اما باز تفاوت نهادی بین آنها ادامه خواهد داشت و موازی کاری ادامه پیدا می‌کند.

در سیاست خارجی تعارض «میدان و دیپلماسی» به قول محمدجواد ظریف نیز به احتمال زیاد کنار می‌رود اما باید توجه داشت که در زمان دولت روحانی نیز این تعارض فقط در سطح حرف بود و در عمل قدرت سپاه قدس افزایش یافت. اما مشکلی که برای سپاه قدس ایجاد خواهد شد از بین رفتن پوشش «دولت میانه‌رو» برای اعتمادسازی با کشورهای غربی است که اجازه می‌داد تا از کاهش فشارهای خارجی برای حل مشکلات عملیاتی و تدارکات سپاه در منطقه استفاده شود. همچنین ویژگی یکسان دیپلمات‌های آینده با فرماندهان سپاه باعث می‌شود یا توافقی با دولت‌های غربی بدست نیاید و یا اگر محقق شد دیگر امکان دورزدن و تخطی مخفیانه مسدود شده یا بسیار سخت و پرریسک می‌گردد.

بنابراین اگرچه نفوذ سپاه در دولت رئیسی افزایش پیدا می‌کند اما دولت سیزدهم دولت سپاه نیست بلکه دولتی به ریاست یک روحانی است که در ارتباط با میدان‌داری خامنه‌ای، تبعیت سپاه از «فقیه انقلابی» را گوشزد می‌کند. سپاه یک کانون اثرگذار مهم در بلوک قدرت است اما تمامیت آن نیست و در تحلیل آخر نیز یک متغیر وابسته به نهاد ولایت‌فقیه در معادلات قدرت است.

علی افشاری

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

این مقاله در [سایت دویچه وله] منتشر شده است.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy