در انتخابات دورۀ سیزدهم ریاست جمهوری که در تاریخ ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ برگزار شد، اگرچه میزان شرکت کنندگان نسبت به دورههای مشابه کاهش چشمگیری نشان میداد، اما این عدم استقبال نسبی، به دعوت و تقاضای مخالفانِ رژیم اسلامی ربط چندانی نداشت. یک عدهای درست از همان روز انتخابات در رسانههای بیگانه و بوقهای استعماری و تلویزیون عربستان، با قال و مقال ادعا کردند و میکنند که ما بودیم که با کمپینهایی چون «رأی بی رأی» و «رأی نمیدهیم» انتخابات را تحریم کردیم و شادی میکنند و این پیروزی را به یکدیگر تبریک میگویند. اما کافی است یک لحظه تصور کنیم که شورای نگهبان صلاحیت یک نفر مثل مصطفی تاجزاده را تأیید میکرد تا دوباره همچون انتخاباتهای گذشته، هفتاد هشتاد درصد واجدین شرایط شرکت کنند و ۲۴ میلیون رأی به یک نامزدی بدهند. پس رژیم از قبل سرد و بی رمق بودن این انتخابات را پیشبینی کرده بود.
مشکل ما با رژیم اسلامی، هم در جایی دیگر است و هم بسیار جدیتر از چند درصد بالا و پایین شدن میزان آرا در یک انتخاباتی. در غیر این صورت هم اصلاً جای افتخار نیست که بعد از چهار دهه جنگیدن با حکومت آخوندها، موفق شدهایم درصدی از مردم را از شرکت در یک انتخاباتی منصرف کنیم!
همچنین نیز معترضان و مخالفانِ جمهوری اسلامی، چند سالی است که دل خود را به یک شعاری خوش کردهاند که گفته شد: "اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا". در حالی که عاقبت این خود رژیم اسلامی بود که تصمیم گرفت این «ماجرا» را تمام کند و دکان اصلاحطلبها را برای همیشه تخته کرده و حکومت را یک کاسه کند. حتی به قیمت تن سپردن به ریاست جمهوریِ آخوند بیسواد و بدنامی همچون ابراهیم رئیسی.
غرض اصلی از نگارش این یادداشت
یکبار به مناسبتی نوشتم: "مبارزه با رژیم اسلامی به معنای «دفاع از حقیقت» است. با دروغ و حقهبازی نمیتوان حریف آخوندهای بیهمه چیز شد."
یعنی همان حکمت کهن که هدف وسیله را توجیه نمیکند. وگرنه ما نیز همچون آخوندها میباشیم و در فردای پیروزی بر نظام نکبت الهی، همه بیاخلاقیها و ریاکاریها و بیقانونیها و تبعیض ها و تجاوزها ادامه مییابد.
با تبلیغات پر حجم و موذیانۀ رسانههای وابسته و ثروتمندی همچون تلویزیون «من و تو» و «ایران اینترنشال»؛ با دروغزنی و سفسطه و مغالطه و عوامفریبی؛ با سیاهنماییهای ابلهانهای که حتی بچههای خردسال را هم نمیشود گول زد؛ با مراوده و همکاری و اظهار ارادت و سرسپردگی به سناتورهای جنگطلب آمریکایی؛ با خوشحالی و ذوق زدگی از بودجهها و هدایا و دلارهای نفتیِ «ارباب ارّهها»؛ با بیگانهپرستیِ آشکار و دل بستن به حرکات ایذایی و بزدلانۀ اسرائیل در خاک ایران؛ با اوباشگری و حمله و فحاشی به شرکت کنندگان در انتخابات... جز بیآبرویی و بیاعتباری نزد ملت ایران، هیچ چیزی نصیب کسی نمیشود.
شایسته است در عوض امید داشتن و تکیه کردن به دلخوشکنکهایی مانند تحریم نصفه نیمه یک انتخاباتی در یک دورهای و یک روزگاری، به موانع اصلی هرگونه تحولی در ساحت سیاست و اجتماع امروز ایران توجه کرد:
- تا زمانی که فسیلهای سلطنتطلب و مشروطهخواه و پهلویچی و فاشیستهای فرشگردی و باستانگراها و کوروش موروشیها و مومیاییها و زیرخاکیهای ۲۵۰۰ ساله و هفت هزارساله... هم مردم و هم آینده آنان را به عقبگرد و ارتجاع و استبداد و بازگشت رژیم پادشاهی و جباریت و خودکامگی تهدید میکنند و چنگ و دندان نشان میدهند؛
- تا زمانی که لاشخوری به اسم رضا پهلوی به همراه دزدهای درباری و ساواکیها و ژنرالهای باقیماندۀ ارتش شاهنشاهی که تنها هنرشان قوادی برای مستشاران آمریکایی بود، بر فراز ایران چرخ میزنند و بزاقهای مسموم دهانشان را بر سر و روی ملت ایران ترشح میکنند؛
- تا زمانی که هیولاهای فرقۀ تروریستی و تبهکاریِ مجاهدین خلق، کشور و ملت را به حمله و هجوم کانونهای شورشی و شرارت تهدید میکنند؛
- تا زمانی که گروههای قومی و مزدور و جیرهخوار بیگانه که چهرۀ زشتشان را وقیحانه به نمایش گذاشتهاند، بر سر مرزها کمین کرده و برای تجزیه کشور توطئه میکنند؛
- تا زمانی که آمریکا و اسرائیل و عربستان و شیخک نشینهای خلیج فارس و در مجموع دشمنان تاریخی و نژادی و وجودیِ ایران و ایرانی، به قصد بالکانیزه و پاره پاره و کلنگی کردن این سرزمین و این منطقه، سرمایههای میلیاردی هزینه میکنند و شبانه روز رذالت به خرج میدهند؛
- تا زمانی که به جز شعارهای سکولار - سکولار و دموکراسی - دموکراسی، هیچ طرح و نقشه و برنامهای برای فردای پس از رژیم اسلامی وجود ندارد و هیچ فکر ارزشمند و عملی و کارآمدی پیدا نیست که بتوان آنرا عمیقاً باور کرد و به درستی و حقیقت آن ایمان آورد و روزگاری بهتر و خوشبختی خود را در آن دید؛ یا حداقل بشود به روشنی در مقابل وجدان و شعور و خرد جمعیِ ملت قرار داد تا قضاوت شود... قطعاً بدانید که رژیم اسلامی از جای خود تکان نخواهد خورد و هیچ چیزی تغییر نمیکند. (تازه شعارهای سکولاریسم و آزادی و دموکراسی و حقوق بشر و امثالهم، از هر فرد و گروهی اگر تسامحاً پذیرفتنی باشد، از وارثان رژیم آخوندپرور و سرکوبگر آریامهری و همینطور از فرقۀ اسلامی و تروریستی رجوی به هیچ وجه پذیرفتنی نیست.)
از مردم ایران نیز انتظار بیجا نمیتوان داشت. نمیتوان هر روز از آنها خواست یک آبان ۹۸ خلق کنند. ملت با همه بیچارگیها و فقر و گرفتاری و فلاکت و رنج و مصیبت، اما مغز خر نخورده است که با یاوهگوییهای مشتی افراد وابسته و زرنگ و کاسبکاری که در هتلها و ویلاهای مجلل اروپا و آمریکا نشستهاند و رجز میخوانند، امنیت خانه و شهر و وطنش را، امنیت جان خود و فرزندانش را به خطر بیاندازد و آشیانه و زندگیش را به آتش و آشوب بکشد و جاده صافکن گروهی دزد تازه نفس شود.
فراموش نکردهایم که بعد از انقلاب بهمن که ایران فقط و فقط یک دشمن چون عراق و صدام حسین داشت که در مرزهای غربی کشور تنش ایجاد میکرد، به محض فروپاشی دولت مرکزی و بی سامان شدن ارتش و نیروهای دفاعی کشور، چگونه همان یک دشمن با حمایت قدرتهای جهانی، از زمین و آسمان حمله کرد. حال تصور کنید امروز که حتی یک دوست در جهان نداریم، چنانچه حکومت مستقر و دولت مرکزی، بدون هیچ جایگزین واقعی و بدون تیم مدیریتیِ حی و حاضری که قاطبۀ ملت قبولش داشته باشد، سقوط کند و ارتش و قوای نظامی کشور پریشان شود... آنوقت خواهیم دید که چطور هزاران هزار وحوش و مزدور بیگانه مثل مور و ملخ از مرزهای کشور هجوم خواهند آورد و هر دار و دستهای یک تکه از کشور را به دندان بگیرد.
باز یک لحظه فکر کنید که اگر کشور گرفتار جنگ داخلی و هرج و مرج شود که بدون هیچ شکی در پیامد بلافصلش، قحطی و آوارگی امری محرز است؛ در آن صورت و در آن فاجعه، آیا چند هزار ایرانی کشته میشود: صدهزار، پانصدهزار؟
چند میلیون ایرانی و خانوادۀ ایرانی مجبور میشوند به کشورهای مجاور فرار کنند: ۲۰ میلیون، ۳۰ میلیون؟
متاسفانه بخشی از اپوزیسیونِ جمهوری اسلامی در زمینِ اسرائیل و عربستان سعودی بازی میکند. برای اسرائیل و عربستان، رژیم اسلامی بهانه است. آنها هرچه هزینه میکنند، تلاش میکنند، دسیسه میکنند، تنها به قصد ویرانی و فروپاشی ایران به عنوان «واحد یکپارچۀ سیاسی» است.
-------------------------------------------------------------------------------------------------
سیامک مهر (پورشجری)
https://gozareshbekhakeiran.blogspot.com