کلاب هاوس، بعضی وقت ها جعبه ی خاطرات وحشت را در درون من می گشاید.
اتاقی تشکیل شده بود با عنوان «مرز توهین به مذهب» و نمی دانم چه کسی مرا دعوت کرد که به آن اتاق بروم.
من معمولا بدون دعوت به هیچ اتاقی نمی روم و بخصوص تقاضای صحبت نمی کنم چون گاه گردانندگان اتاق ها، به خاطر شیفتگی به میهمانان و میهمانان آشنای شان، فرصت و اجازه ی صحبت کردن به اشخاص غیر خودی نمی دهند.
با این دعوت وارد اتاق شدم و تصور کردم به عنوان نویسنده و طنزنویسی که خودش همواره در مظان اتهام توهین به مذهب و غیر مذهب بوده می خواهند از من سوال کنند.
چیزی که مرا به رفتن به این اتاق ترغیب کرد، حضور «فرید مدرسی» روزنامه نگاری ست که به شدت مذهبی و طرفدار حکومت اسلامی ست و با غیرت و حدت از شاهکارهای حکومت اسلامی دفاع می کند.
او در گذشته خبرنگار مذهبی روزنامه ها بود و ظاهرا در قم استقرار داشت.
سال ۱۳۸۴ بود و من هم در آن زمان در ایران بودم و با مشقت و خطر بسیار برای «خبرنامه ی گویا» مطلب می نوشتم.
جریان «ایدز سیاسی» هم در همان سال اتفاق افتاده بود و تعقیب و گریز جانانه ای میان من و دستگاه امنیتی حکومت در جریان بود.
فرید مدرسی وبلاگی داشت به نام «آذر» و در آن مطالب کوتاه خود را می نوشت.
او در زمستان ۱۳۸۴ یادداشتی با عنوان «شوکه شدم» نوشت که مرا نیز شوکه کرد:
«زمانی که حکم یک سال حبس (۶ ماه تعزیری و ۶ ماه تعلیقی) توسط شعبه اول دادگاه انقلاب قم به دستم رسید شوکه شدم. چونکه بر برخی مسائل استناد کرده بودند که وکلا در جلسه دادگاه ادله حقوقی خودشان را بیان کردند. اما با توجه به اینکه نامه ای به آیت الله شاهرودی نوشته بودم و برخوردها را برایش توضیح داده بودم و وی نیز بازرسی از دادگاه انتظامی قضات به قم فرستاد و همچنین در پی دعوت کمیته حقوق شهروندی برخوردها و چگونگی نوشتن نامه و اعترافات را توضیح داده بودم اما همچنان این مسائل در صدور حکم مدنظر قرار نگرفت. تازه یکی از اتهاماتم بر مبنای نوشته فردی به نام " ف.م. سخن" است که هنوز هم در گویا نیوز مطالبش کار می شود. می گویند " چون مخفف اسم توست پس تو نوشته ای" و نیز یک خبر در مورد قم که در برخی سایت ها در گذشته کار شد و شرق هم در سرویس اجتماعی به نوعی دیگر انعکاس داد را به من منتسب کردند و مدنظر قرار دادند.»
و در پُست بعدی اش زیر عنوان «تازه حکم خوردم» نوشت:
«چندی پیش در نوشته ای اعلام کردم که در دادگاه بر اساس نوشته ای توسط فردی به نام " ف.م.سخن" که مواردی را به یکی مقامات حکومتی به صورت طنزگونه منتسب کرده بود محکوم شدم و آنان به دلیل مشترک بودن ابتدای نام و نام خوانوادگی مدعی هستند که این مطلب را من نوشته ام. امروز وقتی وبلاگ نیک آهنگ را نگاه می کردم دیدم که این آقای " ف. م سخن" در گویا نیوز به سخن آمده و در این باره مطلبی نوشته است. از مسولین خواهشمندم اگر هنوز معتقدند که آن مطلب به دلیل مخفف بودن اسمم در آن منتسب به من است " حداقل این بار به نام من ننویسند تازه حکم خوردم!!! "»
مطلبی که من با عنوان «توجه! توجه! تمام کسانی که سرْنامشان "ف. م." است خود را پنهان کنند!» نوشتم، برای این بود که به دستگاه قضایی حکومت بگویم، شما فرید مدرسی را اشتباهی به یک سال زندان محکوم کرده اید و فرید مدرسی، ف. میم. سخن نیست، و هر کس که اول اسم اش ف و میم دارد، الزاما ف. م. سخن نیست!
باری. دیروز، بعد از گذشت ۱۶ سال از این جریان، گمان کردم فرصتی به دست آمده که هم به قول مذهبی ها از فرید مدرسی به خاطر این اشتباهی محکوم شدن و حکم عجیب «حلالیت» بطلبم و هم به او که این روز ها از کشتار سال های ۶۰ و ۶۷ طرفداری می کند بگویم:
فرید خان! اگر جریان من و تو در آن سال ها پیش آمده بود، تو هم مثل خیلی از بچه های آن دوران بالای دار رفته بودی و به قول خلخالی که گفت ما اعدام می کنیم، اگر طرف بی گناه بود به بهشت می رود، اکنون در گوشه ای از بهشت ساکن شده بودی!
متاسفانه فرید خان، پیش از این که به من فرصت صحبت داده شود، اتاق را ترک کرد و من حالا باید در جایی دیگر که در حال قربان صدقه رفتن حکومت است او را پیدا کنم و این داستان را به یادش بیاورم! :)