احمد زیدآبادی با انتخاب تیتر «سرگرم باشید» برای نوشتهٔ رندانه توام هزل آمیز خود، که ایرانیان مخالف نظام دینی در ایران را خطاب قرار داده، تلاش کرده تا دق دلی شکست اصلاح طلبان را در نمایش مضحک انتخابات، بر سر ایرانیان خارج از کشور درآورد. وی نوشت: «اگر قرار بود یک نظام سیاسی با فحش و ناسزا برافتد و ساقط شود که پدر مرحوم من یکتنه در همان سال ۵۸ آن را برانداخته بود!» وی در همان سطور مطایبه آمیز چنین آورده: «اما دریغ از اینها که اغلب در جای امنی در آن سوی دنیا مستقر شدهاند و به دیگران امر میکنند که شما زحمت براندازی را به دوش بکشید و اگر کشته شدید ما هم البته بیکار نمینشینیم و از راه دور برایتان هورا میکشیم! تیغ زبانشان هم که بیگناه و گناهکار و خشک و تر نمیشناسد! در روزگاران قبل، براندازی هم برای خودش شأن و کلاس و اعتباری داشت ولله!»
وقتی وی با خطاب کردن ایرانیان دور از وطن میگوید: «یک نظام سیاسی با فحش و ناسزا» ساقط نمیشود سخنِ آشکارا رندانه توام با بذله بر زبان رانده تا بدین ترتیب خود را به کوچه علی چپ زند. وی میخواهد القاء کند که اپوزیسیون خارج از کشور کارش شده «فحش و ناسزا» به نظام، نظامی که زیدآبادی در قلمرو سیاست آن سر میساید و نمیتواند پایش را از گلیمش بیرون کند. اینکه ایرانیان زخم خورده و درد کشیدهٔ داخل و خارج کشور از جور و ستم شیعی، دشنام به نظام را چاشنی میکنند یک امر عادی است. بماند از اینکه دشنامگویی در داخل بیشتر رواج دارد تا خارج. اما اینکه چرا زید آباد این مسئله را عَلَم کرده به این دلیل است تا چشم خود را بر هر نوع اتحاد میان نیروهای سیاسی داخل و خارج ببندد و نیز اینگونه القاء کند که اپوزیسیون سیاسی یا آلترناتیو (سکولار) در کار نیست، پس زنده باد اصلاح طلبی (دینی). در واقع امر، زیدآبادی مخالفان سکولار نظام دینی را به سطحی آرایش میدهد و مینمایاند که گویا هم و غمشان صرفاً «فحش و ناسزا» به نظام است، در حالیکه از این رهگذر، قصدش اینست تا با کم اهمیت جلوه دادن مبارزات آزادیخواهانه مخالفان نظام دینی و چنگ انداختن بر چهرهشان، افتضاح و شکست اصلاح طلبی دینی را در این «انتخابات» لاپوشانی کرده تا بر شوک وارده به آنها، مرهمی گذارد.
وی که هیچگاه جرئت نکرده و جرئت نمیکند عنوان «اپوزیسیون سکولار» را برای مخالفان نظام دینی بر زبان آورد، نوشته: «اغلب در جای امنی در آن سوی دنیا مستقر شدهاند و به دیگران امر میکنند که شما زحمت براندازی را به دوش بکشید». سه حالت را میتوان از این سخن لحاظ کرد؛ اول، همانگونه که ذکر کردهام حالت رندانه دوم، ساده انگارانه و سوم، خود را به کوچه علی چپ زدن از اصل مسئله! من اولی و سومی را بیشتر محتمل میدانم. زیدآبادی رندانه خود را به کوچه علی چپ میزند تا اصل آلترناتیو حکومت دینی را مسخ و منسی کند. وی خوب میداند به همان اندازه که اصلاح طلبان دینی ریزش کردهاند مخالفان سکولار نظام رویش داشتهاند. این مسئله، در جریان «انتخابات» اخیر که منجر به همزبانی مردم و اپوزیسیون (همزبانی درتحریم انتخابات) شده، آشکار گشت. از این گذشته، «زحمت براندازی» نظام را مردمی بر دوش میکشند که در خیابانهای ایران شعار دادند «جمهوری اسلامی نمیخوایم نمیخوایم» یا «دشمن ما همینجاست دروغ میگن امریکاست». اصلاح طلبان دینی چون نمیتوانستند چنین باری را بر دوش بگیرند، مردم خود حمل چنین باری را بر دوش گرفته و با تحریم «انتخابات»، به این نظام سراسر توحش و بیگانه با تمایلات و گرایشهای نسل دیروز و امروز ایران، در عمل نه گفتند.
زیدآبادی که شوخ طبعیاش خیلی گُل کرده بود و خواست خیلی بامزه حرف بزند تا بدینصورت بر استهزاء و مسخرگی اصلاح طلبان که در «انتخابات» عیان گشته بود، فائق بیاید چنین نوشت: «در روزگاران قبل، براندازی هم برای خودش شأن و کلاس و اعتباری داشت ولله!». چه شأنی چه کلاسی و چه اعتباری از «براندازی در روزگاران قبل» از جمهوری اسلامی، که احمد زید آبادیها را فراخوانده تا پس از چهل و دوسال از استقرار تئوکراسی جمهوری اسلامی که دمار از روزگار مردم درآورده، سرموضع نگه دارد و همچنان این تئوکراسی را به «دیکتاتوری» سکولار پیشین ترجیح دهد! غافل از اینکه نسل امروز ایران از این «شأن، کلاس و اعتبار» عبور کردند. با وجودی که اکثریت مردم ایران خواهان ادامه چنین نظامی (که امروز در هر چهار نهادش جنایتکاران و آدمکشان شیعی جلوس زده اند) نیستند اما وی به دلیل اسارتش در چهارچوب سیاستهای جمهوری اسلامی و غوطه زدن در توهم اصلاح پذیری این دستگاه تئوکراسی که مشغول ویرانی ایران است، نمیتواند با مردم داخل کشور همزبان وهمصدا شود و به همین جهت، یقه ایرانیان خارج از کشور را میگیرد و از سرِ زبونی مجبور میشود تا زبان رندانه توام با مزاح، نسبت به آنها دراز کند! اما اگر مزاحی در میان باشد میپرسم؛ آقا زیدآبادی «ساقیات را به ما معرفی کن».
نیکروز اعظمی
قحطی آب و برق در قطب انرژی، محمدرضا محبوب فر