اختصاصی خبرنامه گویا
اینجانب دکتر کاوه افراسیابی، کارشناس علوم سیاسی و استاد سابق در چندین دانشگاه معتبر آمریکا منجمله دانشگاه تافت، دانشگاه بوستون، نورت ایسترن و بنتلی و نیز مولف کتابهای متعدد در زمینه های روابط خارجی ایران، خاورمیانه، روابط بین الملل، الهیات تطبیقی و کتابهای شعر به انگلیسی و فارسی و رمان هستم.
در طی سه دهه اخیر صدها مقاله آکادمیک و غیرآکادمیک از سوی من در معتبرترین مجلات آکادمیک نظیر مجله خاورمیانه ، فصلنامه سازمان ملل و مجله خداشناسی هاروارد ، مجله روابط بین الملل دانشگاه کلمبیا و غیره و نیز روزنامه های نیویورک تایمز، بوستون گلوب، گاردین، واشنگتن پست، سانفرانسیسکو، روزنامه های برلین و امثالهم به چاپ رسیده است.
علاوه بر آن بعنوان متخصص سیاست های هسته ای و خارجی ایران اینجانب در ده ها مصاحبه تلویزیونی در سی ان ان ، بی بی سی ، ان پی آر، تلویزیون کانادا، روسیه، چین، صدای آمریکا و غیره شرکت نموده و همواره کوشیده ام که حتی الامکان به تنش زدایی میان آمریکا و ایران و ایجاد فضای صلح و آرامش بین دو کشور خدمت بکنم.
اینجانب هرگز در طول عمرم یک جمله یا پاراگراف که جنبه پروپاگاندا و دور از حقیقت باشد ننوشته و همیشه بر اساس معیارهای یک کارشناس علوم سیاسی متعهد به آزادی و حقیقت کار کرده ام و متاسفانه در این برهه بهای گزافی نیز پرداخته ام.
۲۵ سال سرکوب در آمریکا
بطور خلاصه در طی ۲۵ سال اخیر بارها آماج حمله وحشیانه پلیس آمریکا قرار گرفته ام و شکایات متعدد در زمینه نقض حقوق بشری را در آمریکا به سازمان ملل و گروههای حقوق بشری فرستاده ام و چند مرتبه در اعتراض به این سرکوبهای غیرقانونی در دادگاههای آمریکا اقامه دعوا کرده ام. بطور مثال پلیس دانشگاه هاروارد را به محاکمه هیئت منصفه در دادگاه فدرال در بوستون کشانده ام که ده روز طول کشید و سپس به دیوان عالی آمریکا رفتم و با رای پنج بر چهار قضیه را که ناشی از دستگیری و به زندان انداختن من در سال 1996 به اتهامات دروغین از سوی هاروارد بود که این چنین باختم و 6 سال تلاش برای ذره ای عدالت به جایی نرسید.
بار دیگر پلیس شهر کمبریج به نیابت از هاروارد مرا به جرم واهی نپرداختن یک جریمه راهنمایی 20 سال قبل دستگیر کرد و نزدیک بود که مرا پشت وانت پلیس بکشند و بعدا" روزنامه کمبریج دو هفته عکس مرا در بیمارستان و در صفحه اول روزنامه شان درج کردند و شهرداری کمبریج رسما" از من معذرت خواهی کرد و بالغ بر بیست هزار دلار هزینه پزشکی ام را پرداخت کرد.
چنین رفتارهای زشت و غیر متعهدانه با من دوبار دیگر صورت گرفت و در کل چهار مرتبه برای من جرم جنایی بریده و هزار و یک آزار و اذیت که در نهایت همواره بی گناهی خود را ثابت نموده و علیه متخلفان شکایت کردم.
خوشبختانه در این مبارزات قانونی، من از یاری افراد مشهوری چون آقای مایک دالاس مجری برنامه 60 دقیقه در شبکه سی بی اس و تاریخ نگار مشهور هوارد زین و پروفسور نوام چامسکی و فیلمساز شهیر دیوید مامت برخوردار بوده و آقای سلمان رشدی هم در کتاب اتوبیوگرافی تحت عنوان جوزف آنتن مفصلا" راجع به فعالیتهای من و دالاس برای رفع قضیه فتوا علیه رشدی توضیح داده است.
واقعیت امر این است که من قربانی نقض حقوق بشر در آمریکا هستم و بارها بر علیه من پرونده سازی کرده اند و به جرم های دروغین مرا دستگیر و زندانی کرده اند و همچنان که گفتم چهار مرتبه تبرئه شده ام و در این برهه متحمل دردهای فیزیکی و هزاران رنج برای خود و خانواده ام شده ام.
هموطنان میتوانند جزئیات مبارزات طولانی من با دانشگاه غول پیکر هاروارد را در کتابم تحت عنوان " در جستجوی حقوق بشر در هاروارد " را مطالعه کنند تا بدانند که چه دردها و زحماتی در این کشور که مدعی دموکراسی و حقوق بشر است متحمل شده ام. آنها نیز میتوانند ویدیوی آقای مایک والاس را در دفاع از اینجانب را در یوتیوب مشاهده نمایند. اما سوال اینجاست که مدعیان حقوق بشر ایرانی چرا در مقابل این همه تجاوز به حقوق انسانی من سکوت کرده اند؟!
از این مقدمه که بگذریم همزمان با بیست و پنجمین سالگرد بازداشت اینجانب به دست پلیس هاروارد در تاریخ 18 ژانویه امسال نیز منزل من را بار دیگر آماج یورش همه جانبه و پر سر و صدا در حوالی ساعت 6 صبح که این بار بدست پلیس اف بی آی بود ، مرا به جرم نقض قانون ثبت عاملان خارجی دستگیر کردند و چند روز به زندان انداخته و از آن زمان تاکنون در شرایط حبس خانگی بسر می برم و مثل گذشته از خودم دفاع کرده و وکیلی هم ندارم.
در طی این چند ماه اخیر نیز آماج حملات بیشمار در رسانه ها و شبکه های اجتماعی قرار گرفته ام و گروههای اپوزیسیون در رقابت با یکدیگر مرا مورد حمله و برچسب زنی قرار داده اند بی آنکه به خودشان زحمت مطالعه نوشته ها و کتابهای مرا بدهند و فقط از این موضوع برعلیه جمهوری اسلامی استفاده می کنند. حال آنکه کلیه فعالیتهای اینجانب طی چند دهه اخیر در ارتباط مستقیم با منافع ملی ایران بوده و جنبه فرا دولتی داشته و ذره بین منصف و غیر مغرض میطلبد.
بطور خلاصه واقعیت امر از این قرار است:
1 - ایران مثل هر کشور دیگری در سطح سازمان ملل حق دارد که مشاور استخدام نماید و من 13 سال پیش به عنوان استاد مهمان در دانشگاه تهران و به دعوت آقای محمدجواد ظریف برای مشاوره بین المللی به ایران برگشتم. ایشان آن زمان سفیر ایران در سازمان ملل بودند و بارها از من خواستند کپی کارت سبز ، پاسپورت و پرونده سو سابقه ام را برایشان ارسال کنم تا به سازمان ملل بدهند. بنابراین این درخواست از دیدگاه من کاملا" قانونی و مشروع و تحت لوای سازمان ملل بود و نیز از حساب بانکی سازمان ملل برایم چک فرستاده میشد که مدتها در حسابم (بانک چیس) واریز کرده تا اینکه این بانک به خاطر ایران هراسی حساب را مسدود کرد و من نیز حسابی دیگر در شهر بوستون باز کردم.
غرض آنکه ادعای دولت آمریکا مبنی بر مخفی کاری اینجانب و انجام کار غیرقانونی ابدا" صحیح نیست و آنان که این ادعا را تکرار می کنند بی اعتنا به حقوق ایران در سازمان ملل و ضوابط و معیارهای سازمان ملل میباشند.
2- اگر ادعای دادستان علیه من درست بود می بایست تاکنون یک سند از انبوه نوشته های من نشان بدهند که جنبه پروپاگاندا داشته باشد اما متاسفانه آقای قاضی چند روز پیش درخواست من برای ارائه چنین سندهایی را رد کرد! تصور کنید فردی متهم به دزدی شده اما نمی گویند که چه چیزی را دزدیده است!
در کجای دنیا چنین چیزی منطبق بر عدالت است؟
3- مخالفان و منتقدان من آیا هرگز به خودشان زحمت داده اند که کتابها و مقالات مرا مطالعه کرده و ببینند که هرگز از معیارهای یک کارشناس علوم سیاسی و تحلیل گر مسائل بین المللی فراتر نرفته ام؟ بطور مثال نظری به آخرین مقاله ام در روزنامه نیویورک تایمز (سپتامبر 2019) بیندازید که مشترکا" با پروفسور نادر انتظار تحت عنوان "ترامپ و روحانی باید ملاقات کنند" نوشته شده است. این مقاله چند روز پس از اظهارات ترامپ در تمایلش برای چنین ملاقاتی در حاشیه سازمان ملل نوشته شد و بلافاصله با رئیس سازمان ملل تماس گرفته و به آنجا رفتم و با دستیار آقای گوترش ملاقات کرده و تلاش نمودم که آنها را برای ایجاد فضای چنین ملاقاتی که به نفع دو کشور و صلح جهانی بود تشویق و ترغیب نمایم.
اضافه میکنم که هرگز نه قبل و نه بعد از این میتینگ کلمه ای راجع به این موضوع با هیچ مقام ایرانی یا دفتر ایران در سازمان ملل مطرح ننمودم که این یک نمونه از دیپلماسی فردی اینجانب میباشد. این مسئله دقیقا" بیست سال قبل نیز در برنامه گفتگوی تمدنها و آقای پیکو نماینده گفتگوها که با او نیز همکاری داشتم تکرار شده بود و نزدیک بود به ملاقات آقای خاتمی و پرزیدنت کلینتون بیانجامد و در آن زمان مقاله ای در همین زمینه نوشتم که هنوز در سایت پیوند موجود است.
4- مجموعه مقالاتم در روزنامه های آمریکایی را در کتابی تحت عنوان "عامل صلح" در پاسخ به شکایت آمریکا به چاپ رسانده ام که در آمازون قابل دریافت است و خوانندگان محترم میتوانند پس از مرور و مقایسه با اتهامات اینجانب قضاوت کنند که آیا هیچ یک از این مقالات جنبه پروپاگاندا دارد یا خیر. و یا به مجلات فارین افرز یا مجله خاورمیانه که مروری بر کتابهای آکادمیک من دارند مراجعه کرده و ببینند که اهل فن و اساتید مختلف چه تعاریفی از کارهای علمی من داشته اند.
آیا منصفانه است که یک عمر تلاش و تالیف این همه کتاب و مقالات قربانی ترور شخصیت شده و اینگونه خدمات فکری اینجانب بخاطر اهداف سیاسی نابود شود؟ تکرار میکنم که بیش از نیمی از کارهای من در جنبه های ادبیات ، شعر و الهیات تطبیقی است و بطور مثال پروفسور پیتر چیلکاسکی استاد شهیر دانشگاه نیویورک کتاب من راجع به زنان در ایران را ستوده و بعنوان یکی از بهترین آثار بعد از انقلاب نیز شناخته شده است.آیا مخالفان من هرگز به این جنبه آثار من پرداخته اند و اگر نه چرا؟
5- دیگر آنکه در طی این سالها من بارها برای آزادی زندانیان در ایران تلاش نموده و به عنوان مثال برای آزادی سه کوهنورد آمریکایی در ایران کمک کرده بی آنکه هرگز به این موارد اشاره ای بکنم. یکبار از آقای چامسکی نامه ای گرفتم و به آقای متکی وزیر امور خارجه وقت داده و نتیجه مثبت گرفتم. مثال دیگر برای آزادی خانم الهه اسفندیاری که از قبل با ایشان آشنایی داشتم تلاشهای زیادی کردم و بارها شخصا" در این مورد با مقامات ایرانی در سازمان ملل صحبت کردم.
نمونه دیگر ، برای آزادی آقای رابرت لوینسون مامور بازنشسته اف بی آی که در ایران بازداشت شد، ماه ها با دخترش همکاری نموده و پیام های او را به مقامات ایرانی دادم و مقالات و مصاحبه های تلویزیونی در جهت آزادیش انجام دادم. 25 صفحه از ایمیل های رد و بدل شده میان من و دختر آقای لوینسون را به دادگاه ارائه نموده ام. اینگونه فعالیتهای انسان دوستانه من هرگز بخاطر پاداش و امثالهم نبوده و صرفا" بر مبنای تعهدات انسانی من بوده است. مثل زمانی که کار استادی در دانشگاه چاپمن کالیفرنیا را رها کرده و به ایران رفتم تا با خانم شیرین عبادی برای فصل نامه سازمان ملل مصاحبه کنم آنهم زمانی که هیچکس جرات نداشت حتا به نزدیکی خانه او برود.
6- من بارها در روند موسوم به تراک 2 دیپلماسی شرکت جسته ام و دو بار هم در مرکز اتحادیه آمریکا در سازمان ملل که آقای لوور ریاست داشت شرکت کردم و در کنار دیپلمات های آمریکایی نشستم. کجای چنین فعالیتهایی و یا دفاع از آقای اوباما و مذاکرات هسته ای گناه است و یا بر ضد منافع ایران یا آمریکا؟ فراموش نشود که دستگیری اخیر من به دست اف بی آی درست 48 ساعت قبل از خروج ترامپ از کاخ سفید رخ داد و نشان میدهد که ترامپ و پومپئو که تلاششان برای جنگ با ایران از سوی ژنرال های پنتاگون عقیم شده بود اینگونه خشمشان را نشان دادند.
آیا مردم ایران مستحق صلح و ایمنی از جنگ افروزی دیگران نیستند؟ طرفداران حقوق بشر در ایران چرا اینچنین حقوق بشر هموطنان را نادیده میگیرند؟
8- من با آقای کریس والاس در فاکس نیوز هم دو مرتبه همکاری داشته و به او در مصاحبه های آقایان روحانی و ظریف کمک کردم بی آنکه هرگز به این موارد مشورتی اشاره ای داشته باشم.
9- در شکایت دولت آمریکا علیه من آمده است که برای مصاحبه با الجزیره یا راشاتودی در مورد سقوط هواپیمای پان آمریکن و یا دستگیری ملوانان آمریکایی در ژانویه 2016 تماس داشته ام. این که جرم نیست و من بعنوان یک متخصص امور خارجه ایران همیشه و از همه جا سعی داشته ام که اطلاعاتی کسب کنم و در مورد مصاحبه با الجزیره که به دروغ ایران را متهم به سقوط پان آم کرده بود مقاله مفصلی نوشتم که در ایران رویو موجود است.
خود دولت آمریکا در دسامبر گذشته ماموران اطلاعات لیبی را مقصر دانست بی آنکه اشاره ای به ایران بکند و سوال من این است که آیا کار من پروپاگاندا بوده یا کار الجزیره؟
در مورد ملوانان آمریکایی هم که زود آزاد شدند نگرانی من این بود که این جریان ضربه ای به برجام وارد کرده و مانع بهبود روابط ایران و آمریکا بشود و برای همین از وزیر خارجه آمریکا آقای کری در مصاحبه ام حمایت کردم. میخواهم بدانم کجای این کار خطا بود؟
در نهایت بسیار متاسفم که گروههای اپوزیسیون نسبت به من این همه بی عدالتی و بی انصافی از خود نشان داده اند و از آنها می خواهم که حقیقت و عدالت را اینگونه قربانی امیالشان ننمایند.
***
*این مقاله تنها به منظور آگاهی رسانی منتشر شده و نظرات بیان شده در آن الزاماً بازتاب دیدگاه خبرنامه گویا نیست
هشدار جبهه ملی به جمهوری اسلامی