Thursday, Jul 29, 2021

صفحه نخست » آیا امروزِ خوزستان بی‌آب، فردای بحرانی جای‌جای ایران است؟ نیک‌‌آهنگ کوثر

NK_062921.jpgنیک‌‌آهنگ کوثر - رادیو فردا

بحران فعلی خوزستان به خاطر کم‌آبی شاید برای بسیاری از مردم ایران غیرمترقبه باشد. خورستان استانی است که بزرگ‌ترین و طولانی‌ترین رودهای کشور از آن می‌گذرند و به خلیج فارس می‌رسند، دهه‌هاست نان‌آور مملکت بوده، چند منطقهٔ فلات مرکزی چون محدودهٔ گاوخونی و کویر و لوت چشم به حوضه‌های رودخانه‌هایش دارند و دیگر مناطق کشور خواب زیرساخت‌هایش را می‌بینند.

اگر وضعیت میزان آب سطحی عبوری از این استان را از طریق رودهای کرخه و دز و کارون و جراحی و مارون و زهره در نظر بگیریم، نمی‌توانیم به‌راحتی باور کنیم که خوزستان به این زودی مشکل آب پیدا کرده است.

حتی عیسی کلانتری، رئیس سازمان حفاظت محیط زیست دولت روحانی، دو سال پیش خوزستان را تا حداقل ۵۰ سال روئین‌تن می‌دانست و می‌گفت: «خوزستان قدرت بازسازی دارد و تنها استانی است که حداقل تا ۵۰ سال آینده هرگز مشکل آب پیدا نخواهد کرد. در ۵۰ سال آینده تمام ایران به‌جز خوزستان و حاشیه رود ارس مشکل آب پیدا می‌کنند.»

اما چه شد که پیش‌بینی عیسی کلانتری که همهٔ آمار و اطلاعات آبی و هواشناسی مناطق ایران زودتر از خیلی‌ها به دستش می‌رسد، غلط از آب در آمد؟ شاید یک کارشناس مسائل خوزستان بگوید نفرین «طرح توسعه نیشکر» و سیاست‌های خودکفایی دامان کلانتری را هم گرفته، چه عیسی کلانتری در دوران وزارتش از کسانی بود که برای شکل‌گیری این طرح تلاش زیادی کرد.

می‌گویند کلانتری منتقدان طرح توسعه نیشکر را «جاهل»، «نادان»، «دلال شرکت‌های خارجی»، «ضد انقلاب» و «بدتر از صدام» خوانده بود. طرحی که میلیاردها متر مکعب از آب خوزستان را می‌بلعد. به نیشکر باید دادنِ مجوزِ شلتوک‌کاری را هم افزود. طرح ۵۵۰ هزار هکتاری رهبر ایران برای کشت در ایلام و خوزستان هم نمی‌تواند خبر خوبی برای منابع آب باشد.

👈مطالب بیشتر در سایت رادیو فردا

کشاورزی بخش عمده‌ای از منابع آب استان را مصرف می‌کند و سیاست‌های کشاورزی دوران سازندگی و بعد از آن، سهم ویژه‌ای در کاهش حق آب محیط زیست و مردم داشته است. هاشمی رفسنجانی می‌خواست سردار سازندگی باشد و آب را سرِ زمین کشاورزان ببرد و آن‌ها هم در عوض او را تبدیل به سردار خودکفایی کنند.

برای تأمین آب هم بیژن نامدار زنگنه، وزیر نیروی تازه‌آمده از جهاد سازندگی، ساخت سدهای عظیم را تبدیل به یک هدف کرد؛ هدفی که به مذاق رفسنجانی خوش آمد، چون هم می‌توانست سدهایی بزرگ را افتتاح کند و عکس یادگاری بیندازد و هم خود را ناجی کشور بخواند و بر روی ایدئال دوره جوانی‌اش، امیرکبیر، سایه بیندازد.

زنگنه که در دوران جنگ با امکانات حداقلی سدهایی بسیار بد و نامطمئن ساخته بود و کارنامه درخشانی نداشت، در نقش جدیدش به‌عنوان وزیر نیرو می‌توانست از امکانات وزارت نیرو برای درست کردن سدهای بزرگ بهره ببرد.

با این‌که کارشناسان به‌طور مستقیم و غیرمستقیم به هاشمی رفسنجانی گفته بودند که بر اساس گزارش‌های امنیتی نهادهای آمریکایی، وضعیت آب و هوایی خاورمیانه تا سال ۱۳۷۹ و حتی دهه‌ها بعد به سمت گرم شدن و کاهش بارش خواهد رفت، اما زنگنه و گروهی دیگر به او اطمینان دادند که سدسازی مطمئن‌ترین راه مدیریت آب‌های سطحی است و چیزی که در خوزستان فراوان است، رودخانه و تالاب و آب سطحی است.

زنگنه و تیمش به هاشمی رفسنجانی مژده دادند که بعد از ساخت سدهای بزرگ در خوزستان، حتی می‌توان آب مازاد این منطقه را به کرمان و سیرجان و البته رفسنجان هم برد.

از سال ۱۳۶۸ وزارت نیرو از مسئولان و مهندسان مشاور خواست که طر‌ح‌های قدیمی مکان‌یابی سدسازی را پیدا کنند. بخشی که به‌شدت دنبال سدهای جدید می‌گشت، شرکت توسعهٔ منابع آب و نیروی ایران (آب و نیرو) بود. برخی از نیروهای چپ حکومتی که اشغال کننده سفارت آمریکا هم بودند، به آب و نیرو پیوستند.

کسانی چون حبیب‌الله بیطرف، وفا تابش، علی زحمتکش، محمد نعیمی‌پور از جمله دانشجویان خط امامی‌ای بودند که بعد از جنگ به‌دنبال ساخت سدهای جدید افتادند و برخی هم‌زمان در روزنامهٔ سلام زیر نظر پدرخواندهٔ اشغال سفارت آمریکا، محمد موسوی خوئینی‌ها، کار هم می‌کردند.

بعدها چند نفر از روزنامهٔ سلام به «آب و نیرو» پیوستند، از جمله رجبعلی مزروعی که مدتی درگیر پروژهٔ سد کرخه هم شد. «آب و نیرو» کارفرمای وزارت نیرو برای عملیات بزرگ بود و بعد از توجیه ساخت سد در مناطق مختلف، طراحی و ساخت را به شرکت‌های مهندسی مشاور و پیمانکاران می‌سپردند.

در همان محدوده زمانی، قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیا متعلق به سپاه پاسداران شکل گرفت و سپاهیانی که از پایان جنگ چندان راضی نبودند اما دستی در مهندسی داشتند، با توجه به امکانات فنی و ماشین‌آلات سپاه وارد بازار کار عمران دوران سازندگی شدند. مدت کوتاهی بعد هم مجموعهٔ سپاسد از دل این مجموعه زاده شد که کار تخصصی‌اش سدسازی بود.

این مجموعه بزرگ گزارش‌ها و پیشنهادهای ساخت سد را که در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ شمسی بیشتر به‌وسیله کارشناسان و شرکت‌های خارجی انجام گرفته بود، از نو بررسی می‌کردند. یکی از این مطالعات قدیمی مربوط به شرکت آمریکایی هارزا بود. در دهه ۶۰ میلادی، هارزا و دیگران به امکان‌سنجی ساخت سدهایی متعدد بر روی رودخانه کارون پرداختند.

بعد از بررسی وضعیت زمین‌شناسی زاگرس و به‌ویژه خوزستان، هارزا پیشنهاد کرده بود آخرین سد روی کارون جایی ساخته شود قبل از معدن نمک عنبل. به‌عبارتی، کارشناسان گفته بودند که ساخته شدن سد بعد از توده عنبل به نفع هیچ‌کس نیست. چرا؟ چون نمک در آب حل می‌شود و... نمکی که متعلق به سازند گچساران* است. اما شرکت‌های دیگر گفته بودند که اگر سد در پایین‌دست تودهٔ نمکی ساخته شود، حجم بیشتری از آب کارون را می‌توان پشت آن ذخیره کرد.

در دوران سازندگی، برای راضی نگه داشتن هاشمی رفسنجانی، همه دنبال زدنِ رکورد بودند. بزرگ‌ترین سد، درازترین دریاچه، بلندترین سد دو قوسی خاورمیانه، بزرگ‌ترین دریاچه و... جماعت می‌گفتند سدسازی بهترین چاره است چون آمریکا هم سدهای زیادی ساخته. اگر سدسازی بد است، چرا این‌قدر سد در آمریکا ساخته شده است؟

جماعت آب و نیرو از جمله حبیب‌الله بیطرف که معاون وزیر نیرو هم بود، یادشان رفت که برای امکان‌سنجی ساخت یک سد، روش‌های جدیدی در آمریکا استفاده می‌شود و نسبت فایده به هزینهٔ ساخت یک سد را از منظر محیط زیستی، اجتماعی و اقتصادی می‌سنجند و بررسی می‌کنند محل ساخت سد از نقطه‌نظر سازندهای زمین‌شناسی و جنس سنگ‌ها چگونه است.

در دوران سازندگی، به جای ارزیابی دقیق، ساخت سدها را بر اساس گزارش‌هایی سفارشی توجیه کردند. نویسندگان ارزیابی‌ها به‌جای بررسی دقیق و تعیین ریسک ساخت سد در مناطق مختلف، تلاش کردند فواید ساخت را بگویند و ابر و باد و مه خورشید و فلک در کار آمدند تا سفارش‌ ساخت سد بین شرکت‌هایی ویژه تقسیم شود. کسانی در این بین تعیین‌کننده شدند که سد تعیین می‌کردند و درآمدش را هم تقسیم. رودخانه‌های زاگرس که عمدتاً به خوزستان می‌ریختند، غنیمتی بودند که به گروهی محدود رسید.

ساخت سدهایی چون کارون ۴، کارون ۳، کرخه، گتوند و دیگر سازه‌های آبی شاید تا حدی باعث رفع تشنگی یاران موسوی خوئینی‌ها شد، اما هاشمی رفسنجانی تشنه‌تر از این حرف‌ها بود و یاران زنگنه طرح‌های انتقال آب را به او معرفی کردند؛ طرح‌هایی که از حوضه‌های رودخانه‌های منتهی به خلیج فارس می‌دزدیدند و آب را به فلات مرکزی ایران می‌بردند. به او گفتند که ما می‌توانیم آب را حتی به رفسنجان هم برسانیم...

آن زمان حبیب‌الله بیطرف مقدمات انتقال آب به یزد را از زاینده‌رود پایه‌ریزی کرد؛ زاینده‌رودی که خود سهمی از کارون می‌گرفت. اساس حل مشکل مناطق کم‌آب داخلی نه مدیریت سیلاب برای تغذیه سفره‌های آب زیرزمینی و احیای قنات‌ها که انتقال آب از رودهای منتهی به خوزستان شد. برای مهندسان تهران‌نشین اهمیتی نداشت که کاهش حق‌آبهٔ مناطق مختلف خوزستان به چه بهایی برای محیط زیست و مردمان استان تمام خواهد شد. آنان اهمیتی نمی‌دادند به این‌که حتی انتقال آب از سرچشمه‌ها می‌تواند آب‌های زیرزمینی منطقهٔ سرچشمه را بخشکاند و موجب مهاجرت مردمان مناطقی شود که سابقاً پرآب بودند.

این روند هم‌زمان با اجرای سیاست‌های خودکفایی کشاورزی عیسی کلانتری بود که با اضافه برداشت از آبخوان‌ها، بسیاری از دشت‌ها تدریجاً بی‌آب می‌شدند و روستاییان چاره‌ای جز مهاجرت نمی‌یافتند. همین روند در دوران بعد از هاشمی تشدید شد تا جایی که کارشناسان علوم اجتماعی را نگران کرد و آمارگیران هم به آن حساس شدند.

وقتی مرکز آمار ایران علل مهاجرت از مناطق روستایی به شهری را در بین سال‌های ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰ بررسی می‌کرد، به یک عامل مهم رسید: کمبود آب. بنا به آمار موجود مربوط به آن بازه زمانی، ۶۴٪ مهاجرت‌ها به‌خاطر نبود آب کافی انجام گرفته است. بخشی از مهاجرت‌ها از خوزستان و حوضه‌ کارون به مناطقی بود که دریافت‌کنندهٔ آب کارون بودند.

در همان زمان، در کشوری دیگر که اتفاقاً از متحدان منطقه‌ای جمهوری اسلامی هم محسوب می‌شود، بخش قابل‌توجهی از مردم یک استان به خاطر کمبود آب مجبور به مهاجرت شدند. بنا به اطلاعات موجود، نزدیک به یک میلیون نفر از کشاورزان و دامداران و روستاییان استان حسکه سوریه در بین سال‌های ۱۳۸۵ تا ۱۳۸۸ مجبور به مهاجرت به حاشیه شهرهای غربی این کشور شدند.

بسیاری از تحلیلگران سیاسی و امنیتی، یکی از علل بروز جنگ داخلی سوریه بعد از آغاز بهار عربی را نابسامانی وضعیت همان مهاجران درون سرزمین و کوتاهی دولت بشار اسد در مدیریت وضع پیش‌آمده می‌دانند. بسیاری از همان مهاجران در سال ۱۳۹۰ به گروه‌های مسلح مخالف دولت پیوستند.

از بی‌ثباتی تا امنیتی شدن شرایط

این‌که در ایران مهاجرت کشاورزان آب‌ازدست‌داده به‌طور مستقیم و یا غیرمستقیم منتهی به جنگ داخلی نشده، باید توسط تحلیلگران مسائل سیاسی و اقتصادی بررسی شود، اما اگر بر این تصور باشیم که فقدان آب هیچ آثار بیرونی نداشته است، به علائم و نشانه‌ها توجهی نکرده‌ایم.

یک مرکز مطالعات امنیتی در پایتخت ایالات متحده در سال ۱۳۹۶ بعد از بررسی تنش آبی در کشورهای مختلف به این نتیجه رسید که تداوم و تشدید تنش آبی می‌تواند با اعتراضات محدود و مدنی آغاز شود و در گذر زمان و سخت‌تر شدن شرایط به زدوخورد و خشونت و حتی درگیری‌های درون سرزمینی و در مواردی به جنگ فرامرزی منتهی شود.

در طول سال‌های اداره کشور به‌وسیلهٔ دولت حسن روحانی، نشانه‌های درگیری‌های محدود را که مستقیماً به آب ارتباط داشته‌اند، دیده‌ام. اعتراضات مدنی در حوضه رودخانه کارون و یا زاینده‌رود به خاطر نحوه مدیریت و تخصیص آب بارها از رسانه‌های داخلی و خارج از کشور گزارش شده است، اما بررسی اعتراضات دی‌ماه ۱۳۹۶ در برخی مناطق کشور می‌تواند با برداشت‌های دیگری - و البته مرتبط با آب - همراه باشد.

بررسی وضعیت منابع آب شهرها و مناطقی که اعتراضات در آن‌ها به خشونت کشیده شد و با کشته شدن تعدادی از معترضان همراه بود، نشان می‌دهد که شهرهایی چون درود، تویسرکان، قهدریجان و ایذه با تنش آبی دست‌وپنجه نرم کرده بودند.

از سوی دیگر، بسیاری از اهالی شهر ایذه سال‌ها قبل به خاطر ساخته شدن سد کارون ۳ مجبور به هجرت از روستاهایی شدند که زیر آب می‌رفت و دولت نتوانست شرایط مناسبی برای زندگی پس از بی‌خانمانی اولیه برای آنان فراهم کند.

مهاجرت نزدیک به ده هزار نفر از روستاییانی که تحت‌تاثیر ساخت و آبگیری سد مجبور به ترک خانه و کاشانه‌شان شده بودند، وضعیت اقتصادی بخشی از مردم منطقه را بهتر نکرد. این آسیب مصداق نقض عدالت محیط زیستی بود؛ چیزی که برای بسیاری از مقام‌های وزارت نیرو و مهندسان سدساز نامفهوم بود.

من با یکی از طراحان نیروگاه سد کارون ۳ ساعت‌ها بحث کرده بودم و او به جای اهمیت دادن به وضعیت زندگی مردم بی‌خانمان‌شده، از اهمیت تأمین برق مردم دیگر نقاط می‌گفت. او این بی‌عدالتی را به‌نحوی لازم می‌دانست، گویی مردمان دره کارون باید قربانی سیاست‌های توسعه‌گرایانهٔ سازندگی می‌شدند.

برداشت آب از سفره‌های آب زیرزمینی برای راضی نگاه داشتن دل رهبری و خودکفایی کشاورزی هم عوارض تلخی دارد. مثال بزرگش خشک شدن تالاب‌ها بر اثر مصرف بیش از حدِ آب‌های زیرزمینی در منطقهٔ کازرون است.

وضعیت آب‌های زیرزمینی و سطحی در کازرون آن‌قدر نابسامان است که با محو دریاچهٔ پریشان بسیاری از اهالی منطقه نگران از دست رفتن سهم خود از منابع آبی باقی‌مانده هستند. در سال ۱۳۹۷، اعتراضات منطقهٔ کازرون در استان فارس به خشونت کشیده شد و عده‌ای از هم‌وطنان جان باختند. علت اصلی اعتراضات تغییر تقسیمات کشوری محدودهٔ کازرون ذکر شد، اما تشدید اعتراضات و کشته شدن چند نفر در منطقه‌ای که با تداوم تنش آبی مواجه است، تفسیر متفاوتی دارد.

جمهوری اسلامی در طول چند دههٔ اخیر توجه زیادی به تأمین آب شهرهای بزرگ داشته است، اما حاشیه‌نشینان که بسیاری از آن‌ها کشاورزان آب و خاک از دست‌داده‌ای هستند که توان تأمین زندگی حداقلی برای خانواده‌های خود در روستا را نداشته‌اند، بعد از مهاجرت با کمبودهای بسیاری مواجه بوده‌اند.

بررسی اعتراضات آبان ۱۳۹۸ نشان می‌دهد که در برخی شهرک‌ها و حاشیه‌های شهرهای بزرگ شدت خشونت و درگیری بیشتر از نقاط مرکزی همین شهرها بوده است. بسیاری از اهالی شهرک‌های اطراف شیراز از مناطقی می‌آیند که قربانی خشکسالی هستند. ماهشهر و اطراف آن تحت‌تأثیر سیاست‌های بد آبی و دستکاری در رود جراحی وضعیتی نابسامان دارد.

برای پیش‌بینی اعتراضات امسال خوزستان نیازی به فال قهوه نبود. در برخی جلسات پیشگویی وضعیت سیاسی سال ۱۴۰۰، از کارشناسان سیاسی خواستم وضعیت بارندگی را هم مدنظر داشته باشند، چه ناتوانی مدیران وزارت نیرو در سال‌های سیلابی و بی‌آبی بارها و بارها تجربه شده بود و افزایش گرمای امسال و نیاز به مصرف بیشتر آب و برق در پایان بهار و کل تابستان به‌راحتی قابل‌پیش‌بینی بود.

از سال‌ها قبل می‌دانستیم که اگر باران و برف به کوهستان نبارد، مثال کرخه گردد خشک‌رودی. بی‌تدبیری در برابر کاهش بارندگی و عدم آمادگی مسئولان برای مقابله با آثار بی‌آبی از اواخر فروردین نمایان شد.

در بهار صدای اعتراض برخی دامداران را می‌شد شنید که از کاهش آب کرخه می‌نالیدند و اظهار نگرانی می‌کردند. چون می‌شد حدس زد که باران درست و حسابی که کمبود منابع پشت سد کرخه را جبران کند نخواهد بارید، نگرانی‌های زیادی را در صدای کارشناسانی می‌شنیدم که با وضعیت منطقه آشنا بودند.

درمانِ درد یا دردسرِ آینده؟

نکته امنیتی دیگر فراتر از مسئلهٔ خوزستان، نحوهٔ مدیریت منابع آب مشترک میان ایران و همسایگانش است که خود می‌تواند تنش‌زا باشد. ساخت سد کانی‌سیب و ایجاد مانع بر سر جریان رود زاب و اجرای طرح انتقال آب به دریاچهٔ ارومیه می‌تواند در سال‌های آینده موجب بروز درگیری‌های مرزی هم بشود.

به‌گفتهٔ یک مهندس سدساز شاغل در اجرای طرح گرمسیری، قرارگاه خاتم‌الانبیا بخشی از حق‌آبهٔ حوضه‌های مشترک در عراق را تحت‌تأثیر قرار خواهد داد و به این ترتیب و به احتمال زیاد، دخالت سپاه پاسداران در بخش آب، عاملی برای برقراری صلح میان دو کشور نخواهد بود.

سال به‌ سال، دریغ از پارسال

سال پیش نیز به خاطر مسائل بهداشتی ناشی از بحران کرونا مصرف آب شهری به‌شدت زیاد شده بود. امسال وضعیت بهتر نشده و طبیعتاً مدیران تأمین آب بسیاری از شهرهای کشور در طول تابستان و اوائل پاییز کار سختی پیشِ رو خواهند داشت.

مشکل جایی است که برای تهیه این آب و به خاطر سرمایه‌گذاری زیاد روی سدها، کمبود را از سفره‌های آب زیرزمینی جبران خواهند کرد و این به‌معنای افزایش کسری آبخوان‌های شهرهایی است که دچار تنش آبی هستند. تعداد زیادی از این شهرها در نزدیکی و یا حتی روی دشت‌هایی قرار دارند که به خاطر برداشت خارج از منطق آب زیرزمینی نشست کرده‌اند و ممنوعه هم محسوب می‌شوند.

تداوم تأمین آب از آبخوان‌ها در حالی که مدیران کشور توجهی به تغذیهٔ مصنوعی آبخوان‌ها به روش‌های نوین از جمله آبخوان‌داری از طریق جذب آب سیلاب نکرده‌اند، فاجعه‌زاست.

دولت حسن روحانی موظف بود در طی سال‌های اخیر با اجرای مصوبهٔ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ پنج‌ساﻟﻪٔ ﺷﺸﻢ ﺗﻮﺳﻌﻪٔ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩی، ﺍﺟﺘﻤﺎعی ﻭ ﻓﺮهنگی، حداقل ۱۰ میلیون هکتار از اراضی مستعد را تحت روش‌های آبخیزداری وآبخوان‌داری تبدیل به ابزاری مناسب برای جمع‌آوری سیلاب و تقویت آبخوان‌ها کند، اما جز کوتاهی کاری نکرد.

کوتاهی در مدیریت سفره‌های آب زیرزمینی آن‌جا نگران‌کننده است که بیش از نیمی از مصرف آب کشور از آبخوان‌هاست و بزرگ‌ترین مصرف‌کنندهٔ کشور ، یعنی کشاورزی، وابستگی بسیار زیادی به این منابع دارد. بدون تغییر سیاست‌های حکومت در تولید مواد غذایی و بهبود آبیاری که در ایران راندمانی بسیار پایین دارد و بخش قابل‌توجهی از آن تلف می‌شود، نمی‌توان انتظار روزهایی بهتر را داشت.

چگونه «محیط‌زیستی‌ترین دولت انقلاب» تیشه به ریشهٔ محیط زیست زد؟‎

قسمت ناراحت‌کنندهٔ ماجرا این است که به‌خاطر کسری شدید سفره‌های آب زیرزمینی در اکثر حوضه‌ها و دشت‌ها، هر چقدر هم باران بیاید اما دولت سازوکار جمع‌آوری آب باران برای تغذیهٔ آبخوان‌ها در دشت‌ها و کوه‌پایه‌ها را اجرا نکرده باشد، قسمت عمدهٔ این آب به‌راحتی از دست خواهد رفت.

بخش نگران‌کنندهٔ ماجرا این‌جاست که با روش‌های جمع‌آوری آب باران بر پهنه‌های آبرفتی و ایجاد شرایط جذب و نفوذ سیلاب‌ها بر این دشت‌ها و دامنه‌ها، سالانه می‌توان بین ۳۰ تا ۴۵ میلیارد متر مکعب ذخیره کرد. این در حالی است که منابع آب تجدیدپذیر کشور بین ۸۰ تا ۹۰ میلیارد متر مکعب در نوسان است.

کوتاهی مدیران در استفاده از این روش در مناطق حاشیهٔ بیابانی و چسبیدن به روش‌های سازه‌ای که در برخی از مناطق نتیجه‌ای جز تخریب محیط زیست و مهاجرت و بدتر شدن شرایط مردم نداشته، چند علت دارد؛ از جمله بی‌تدبیری، بی‌توجهی به روش‌های طبیعت‌محور و نگرانی مجموعه‌ای معروف به مافیای آب که نانش در گروِ اجرای پروژه‌های بزرگ و پرخرج سدسازی و انتقال آب است.

جالب این‌جاست که برخی کارشناسان به‌جای توجه به اولویت‌ها، برای آینده نیز حواس‌شان به پروژه‌های پرخرجی چون نمک‌زدایی از آب دریا و انتقال به استان‌های فلات مرکزی است، آن هم بدون در نظر گرفتن روش مدیریت جمهوری اسلامی که با اتلاف شدید انرژی همراه خواهد بود و شورابهٔ فراوانی را به‌جان آبزیان خواهد انداخت.

هزینهٔ آب شیرین کردن اگر در اسرائیل به متر مکعبی حدود نیم دلار رسیده، بنا به ارزیابی‌های برخی کارشناسان در ایران گران‌تر خواهد بود (حدود ۱ تا ۲ و نیم دلار به ازای هر متر مکعب) در حالی که برای مناطق غیرساحلی، روش‌های دیگر تأمین آب، حتی از طریق بازچرخانی فاضلاب و کاهش مصرف در بخش کشاورزی هم میسر است و هم بسیار ارزان‌تر.

به هر تقدیر، آب در ایران که فاقد طرح جامع است. برخی مدیران به‌خاطر نزدیکی با قرارگاه خاتم‌الانبیا و سپاسد از مصونیت ویژه بهره می‌برند و مردم نقشی در تصمیم‌گیری‌ها ندارند. هوا گرم‌تر و باران و برف کمتر شده است. در جایی که زیرساخت‌های لازم برای غنی‌تر کردن سفره‌های آب زیرزمینی ایجاد نشده و کشاورزی توسعه‌نیافته و اتلاف‌گر نزدیک ۶۵ درصد آب را بر باد می‌دهد، جای امیدواری وجود ندارد.

اگر در سال‌های گذشته وضعیت روندی نزولی را طی کرده، در سال‌های آینده بدون تغییر اکثر متغیرها با شیب تند سقوط خواهد کرد. بارندگی در سال آبی فعلی بسیار اسفناک بوده، اما اگر بارندگی کشور در سال‌های آینده به بالاتر از ۳۰۰ میلی‌متر برسد، با توجه به نحوهٔ مدیریت منابع آب و نابودی تدریجی آبخوان و عدم تخصیص بودجه برای احیای سفره‌های آب زیرزمینی و عدم تغییر در برنامه‌های کشاورزی، باز هم نمی‌توان امیدوار بود.

*دانشجویان زمین‌شناسی که نقشه‌خوانی را یاد گرفته‌اند، می‌دانند که جنس سازند گچساران چیست. سازند گچساران در دوران سوم زمین‌شناسی شکل گرفته و جدیدتر از سازند آهکی آسماری است. آسماری سازندی است که در خوزستان حامل نفت است و گچساران به خاطر لایه‌های تبخیری (گچ و نمک) مانع فرار نفت می‌شود.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy