ایران وایر - هیوا مولانیا - هر از گاهی خبری میرسد از تخریب خانهای بر سر ساکنانش توسط شهرداریها. اینبار ماموران شهرداری یک تک اتاق را بر سر ساکنان آن در شهرستان «نظرآباد» استان «البرز» خراب کردهاند بی آن که برای شبهای کودکان آن خانواده سرپناهی در نظر بگیرند یا حتی فکر کنند که چه بر سر آنها میآید.
زن فریاد میزند و کودکان دور و برش میپلکند اما ماشینآلات سنگین در محل حاضرند تا تنها اتاق این خانواده را که سرپناهی برایشان است، از بین ببرند.
زن میگوید با اتمام زمان قرارداد اجاره خانهاش، مجبور به تخلیه شده و چون هیچ سرپناهی برای اسکان نداشتند، در زمینی همان نزدیکی که مالک آن بودند، تک اتاقی محقر ساخته بودند تا از آوارگی رها شوند. همان تک اتاق هم تخریب شد.
زن جلوی لودر نشسته است و با گریه و زاری از مردانی که او را احاطه کردهاند، ملتمسانه میخواهد که بچههایش را بیسرپناه نکنند. اما انگار گوشی برای شنیدن زاری او نیست. اتاق خراب میشود و زن به همراه کودکانش روی خرابهها مینشیند.
👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر
سرش را در دست گرفته است و به بیپناهی خود فکر میکند: «با نوههایم زندگی میکنم. پولی برای اجاره کردن خانه ندارم و همان اندک را هم که داشتم، صرف ساخت این تک اتاق کردم. شهرداری همین را هم نتوانست به ما ببیند، اتاق را تخریب کرد و تمام همان اندک پول هم از بین رفت.»
او زنی ۴۸ ساله است که با نوههای یتیم خود زندگی میکند و مسوولیت نگهداری و تامین معیشت آنها بر عهده او است. برادر این زن جان خود را در جنگ هشت ساله ایران و عراق از دست داده است. او حالا با نوههایش، آواره و بیخانمان شدهاند. به گفته این زن، او از هیچ ارگانی کمک دریافت نکرده و شهرداری هم به او پاسخ داده که زمین مربوط به طرحهای این نهاد است و کسی حق ساخت و ساز در آن را ندارد.
ماموران شهرداری اما فقط تک اتاق آنها را تخریب نکرده بلکه باعث شدهاند یکی از فرزندانش آسیب جسمی ببیند: «رفتار خشونتباری داشتند. در این محل به علت دور افتادگی از شهر، حیوانات خطرناکی مثل مار وجود دارند. میترسم که کودکان مورد آسیب قرار بگیرند.»
زن با چشمانی اشکبار و صدایی که میلرزد، از مردم و هر آن کس که صدایش را میشنود، درخواست کمک میکند تا او و چهار فرزندش را از آوارگی نجات دهند. پسر کوچکی که کفشهای کهنه به پا دارد، کنار او نشسته است و میگوید ماموران شهرداری به آنها فحاشی کرده و باعث آسیب دیدن او شدهاند.
باز هم تمام ماجرا این نیست؛ ماموران شهرداری به زن گفتهاند حق برپایی چادر در آن محل ندارد و تهدید کردهاند که در صورت انجام چنین اقدامی، چادرهایشان را هم جمع خواهند کرد.
تصویر تخریب خانه بر سر زنان شاید برای بسیاری یادآور «آسیه پناهی» باشد؛ زن ۶۱ سالهای که در شهرک «سجادیه» استان کرمانشاه سرپناه بر سرش آوار شد و هر آن چه فریاد کشید، کسی به دادش نرسید. ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۹، آلونک آسیه توسط ماموران شهرداری تخریب شد، به او اسپری فلفل زدند و آن زن جان باخت.
هر چه پیشتر میرویم، از یک طرف فقر و بیپناهی مردم، بهویژه در حاشیههای شهرهای مناطق مختلف ایران بیشتر میشود و از سوی دیگر، ماموران جمهوری اسلامی مصممتر میشوند که به غارت همان اندک داشتههای بینوایان مشغول باشند. فقر رو به افزایش است و تورم به شکل چشمگیری هر روز تشدید میشود. در این میان، بیپناهی مردم است که نادیده گرفته میشود و فریادرسی برای آنها نیست. قرار بود آب و برق مجانی شود اما انگار آن چه مفت شده، کرامت انسانی و جان ایرانیها است.