فرامرز داور - ایران وایر
اسفند ۱۳۹۲ چند ماه پس از توافق موقت اتمی ژنو که به توقف تحریمهای اتمی و آزاد شدن برخی از داراییهای مسدود شده ایران منجر شد، «کاترین اشتون» مسئول وقت سیاست خارجی اتحادیه اروپا که مشغول مذاکرات اتمی همراه با جمهوری اسلامی و گروه ۱+۵ بود، سفری دو روزه به ایران داشت. خانم اشتون در روز هشتم مارس که روز جهانی زن است، در تهران به سر میبرد و رخدادی در سفارت اتریش در تهران که وی در آن حضور داشت، «محمدجواد ظریف» وزیر خارجه وقت را تا مرز استعفا سوق داد. روایتی از پیامدهای این دیدار در کتاب شش جلدی «راز سر به مهر» منتشر شده است. «ایرانوایر» در حال مرور و نگاهی مفصل به این کتاب است که بخشی از تاریخ معاصر ایران را در بر می گیرد.
محمدجواد ظریف در کتاب راز سر به مهر روایت کرده است که تنها شش ماه پس از دوره وزارت خود، به دلیل فشارهای فزاینده داخلی تصمیم به استعفا از سمت خود گرفته بود و در حالی که عازم مذاکرات اتمی در وین بود، قصد داشت متن استعفای خود را با پیک مخصوص به دفتر «حسن روحانی» بفرستد؛ اما بر اثر اتفاقی که وی آن را «مشیت الهی» میخوانَد، نامه در کیف دستیاش جا ماند و با شروع دور جدید از مذاکرات و درگیر شدن او، این کنارهگیری بلاموضوع شد.
قسمتی از نامه استعفای ظریف در کتاب آمده که نشان میدهد، وی در چه وضعیتی قرار داشته است: «امروز در شرایطی عازم دور دوم مذاکرات سرنوشتساز هستهای میشوم که پیروزیها شکست جلوه داده میشود، نجابت و رعایت منافع ملی با بیحرمتی و دروغ پاسخ داده میشود، دستگاه سیاست خارجی در فلاکت مالی و ذلت ساختاری به سر میبرد و به جای تقدیر از وزیر امور خارجه و همکارانش، توبیخ میشویم.»
بخش مهمی از نامه استعفای ظریف بابت فشارهای داخلی ناشی از دیدار «کاترین اشتون» با زنان فعال مدنی و سیاسی ایران در سفارت اتریش در تهران است که در روز جهانی زن انجام شده بود. «نرگس محمدی» و «گوهر عشقی» مادر ستار بهشتی، وبلاگنویسی که در بازداشت زیر شکنجه نیروی انتظامی جمهوری اسلامی کشته شد، از جمله افراد حاضر در این ملاقات بودند.
👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر
این ملاقات بدون اطلاع و هماهنگی با وزارت امور خارجه که میزبان رسمی خانم اشتون بود، انجام شده بود؛ اما دیداری غیرمرسوم محسوب نمیشد. مثلا روسای جمهوری ایران در سفر به نیویورک برای شرکت در مجمع عمومی با خاخامهای یهودی ضد صهیونیسم دیدار میکنند و بابت این ملاقاتهای همیشگی از سوی دولت میزبان توبیخ نمیشوند؛ اما در جمهوری اسلامی به روایت ظریف، وضعیت به گونهای دیگر است:
«رفتار نابهنجار و غیر صادقانه پیرامون دیدار خانم اشتون با چند نفر، آستانه آسیبپذیری نظام مقتدر جمهوری اسلامی را به حدی پایین آورده است که یک دیدار نه تنها میتواند به تشکیل کمیته حقیقتیاب از سوی مجلس شورای اسلامی بینجامد، بلکه به دستپاچگی، فرافکنی و دروغپردازی منجر شود. مقام مسئول که تا حدود ۱۸ ساعت بعد از دیدار نه تنها درباره آن خبر نداشت، بلکه در تماس با قائم مقام وزارت خارجه اطلاع داده بود دیدار یکشنبه شب (یک روز بعد از دیدار واقعی) در اقامتگاه سفیر یونان و نه اقامتگاه سفیر اتریش (محل واقعی دیدار) انجام خواهد شد. برای پوشاندن ضعف خود در جلسه کمیسیون امنیت ملی مجلس (متاسفانه در حضور مقام مافوق) به دروغ میگوید که قبل از وقوع ملاقات به وزارت خارجه هشدار داده بوده است. بدتر آنکه ایشان برای فرافکنی با افشای ناقص یک مکالمه خصوصی بین دو مقام دولتی، تحلیل کاملا اصولی قائم مقام وزارت امور خارجه را که به عنوان یک همکار گفته بود، نظام مقتدرتر از آن است که به این گونه دیدارها اهمیتی بدهد، به اطلاع نمایندگان مجلس میرساند که تا وانمود کند، وظیفه خود را انجام داده و این وزارت خارجه بوده که به این هشدار توجه نکرده است.»
نوشته ظریف پرابهام و پر از پوشیدهگویی است. احتمال دارد که نامه اصلی استعفای او واضحتر باشد و نسخهای که در کتاب منتشر کرده، عامدا ناواضح چاپ شده باشد؛ اما مشخص است که یک نهاد امنیتی که یا وزارت اطلاعات یا سازمان اطلاعات سپاه است، با «مرتضی سرمدی»، قائم مقام وزارت خارجه صحبت کرده بوده و سپس سرمدی با تماس مجدد با این فرد به توضیح داده که دیدار در محل اقامت سفیر اتریش و در شب شنبه هفدهم اسفند انجام شده است.
ظریف در ادامه نامه استعفا نوشته است که این مقام ارشد امنیتی بر خلاف گزارش شورای عالی امنیت ملی درباره دیدار اشتون با زنان ایرانی، در گزارش مکتوب خود ادعا کرده است که قبل از انجام این دیدار به وزارت خارجه و پلیس دیپلماتیک هشدار داده بوده و این گزارش به رویت آیتالله «علی خامنهای» هم رسانده شده بود؛ «نامه سراپا کذب باعث تکدر خاطر مقام معظم رهبری و تذکر شدید به اینجانب میشود.»
در شرایطی که وزارت خارجه میگفت از دیدار اطلاعی نداشته است؛ اظهارات سخنگوی کاترین اشتون درباره این ملاقات که گفته بود، موضوع با اطلاع میزبان بوده، کار را برای ظریف و همکارانش سختتر کرد. شماری از نمایندگان مجلس که نزدیک به اطلاعات سپاه بودند، مثل «جواد کریمی قدوسی» و «روحالله حسینیان» دیدار را «دخالت در امور ایران» و «فروش عزت ملی» خواندند و در یکی از نادر موارد از اظهارات اینچنینی، معاون ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی که در آن زمان سرتیپ پاسدار «مسعود جزایری» بود، ملاقات اشتون را «مقدمه دخالتهای بعدی» خواند.
در حالی که دیدار باعث بروز جنجالهایی کمسابقه در ایران شده بود، ظریف و گروه مذاکرهکننده ده روز بعد از این ملاقات عازم وین و دور تازهای از مذاکرات اتمی بودند که قرار بود در روز اول ضیافت شامی به افتخار اشتون در سفارت ایران برگزار شود.
یک روز قبل از ترک تهران و آغاز مذاکرات وین «عباس عراقچی»، معاون وقت وزارت خارجه با سفیر آلمان در تهران دیدار کرد و به وی گفت که «دکتر ظریف از دیدار (اشتون با زنان فعال ایرانی) ناراحت است و از لحاظ داخلی هم تحت فشار سنگین داخلی قرار دارد؛ لذا هنوز متقاعد نشده است که شام کاری قبل از شروع مذاکرات بین ایشان و خانم اشتون چقدر میتواند مفید باشد و با توجه به برگزاری دیدار در اقامتگاه سفیر اتریش، بعید است دورهای بعدی مذاکرات در وین برگزار شود.»
دور بعدی مذاکرات که قرار بود در وین باشد، در لوزان سوییس انجام شد که بعدها اطرافیان خامنهای گفتند شهری است که در آن درباره فروپاشی امپراتوری عثمانی مذاکره شده بود. مذاکرهکنندگان ایرانی قبل از ترک تهران به «هلگا اشمید» معاون کاترین اشتون با ایمیل خبر دادند که ضیافت شام در سفارت را هم لغو کردهاند و اگر تمایلی به دیدار وجود دارد، ملاقات در سطح معاونان یعنی عراقچی و اشمید ممکن است:
«طی ملاقات دکتر عراقچی با ابراز گلایه مفصل و با زبانی تلخ به دیدار خارج از عرف و ناهماهنگ خانم اشتون اعتراض کرد و جویای دلایل بیان کذب سخنگوی خانم اشتون شد که گفته بود دیدار با هماهنگی دولت ایران انجام شده است. خانم اشمید در ابتدا با ابراز تعجب پرسش کرد آیا واقعا همه این عصبانیتها و بداخلاقیها به خاطر ملاقات اشتون با چند خانم ایرانی است؟... خانم اشمید در پایان آن دیدار از لغو شام کاری وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران ابراز ناراحتی کرده، ادعا نمود که خانم اشتون به شدت دلخور شده و احساس میکند به وی اهانت شده است.»
کتاب راز سر به مهر میگوید به جای ضیافت شام، دیداری صبح روز بعد میان اشتون و ظریف برگزار شد: «پس از بیان تند دکتر بلافاصله چهره درهم کشیده وی تغییر یافت و از موضعی تدافعی سعی در توجیه دیدار تهران نمود.»
به نوشته کتاب، ظریف در این دیدار از ملاقات هماهنگ نشده اشتون با زنان ایرانی به شدت انتقاد کرده و به وی گفته بود: «این اقدام شما کمکی به ارتقای حقوق بشر نمیکند و بر عکس کار را خرابتر کرده است. وضع همکاری ما به نسبت به گذشته بدتر شده است... پس از بیان این نظرات که با لحنی قاطع و سخت گزنده از سوی دکتر ظریف بیان شد، خانم اشتون در مقام پاسخگویی برآمد.»
روایت کاترین اشتون از این دیدار جالب است. اولا میگوید که برنامه دیدار با زنان ایرانی را به اطلاع سفیر جمهوری اسلامی در بروکسل رسانده بوده و سپس درباره محتوای این دیدار و اثر آن برای ظریف میگوید: «من به هر کشوری میروم، باعث افتخار من است که با جامعه زنان آن کشور صحبت کنم و تقارن سفر من به تهران با روز بینالمللی زن دلیل دیگر ملاقات با زنان ایرانی بود و هیچ سوءنیتی وجود نداشت که بخواهیم چیزی را از شما پنهان کنیم. من گزارش مثبتی از سفر به ایران به شورای وزیران اتحادیه اروپا دادم و بعد از ملاقات با خانمها هیچ مصاحبهای نکردم و بیانهای صادر نکردم و اصلا درباره حقوق بشر در ایران صحبت نکردم. بعد از سفر من اعتبار ایران در اتحادیه اروپا بالاتر رفت... خانمهایی که من با آنها دیدار کردم، همگی به من گفتند که وضع در ایران بهتر شده و همگی نسبت به ادامه تحریمها اظهار نگرانی کردند و خواستار رفع آنها شدند که من این موضوع را به شورای وزیران هم گفتم.»
در کتاب مشخص نیست واکنش ظریف و همکاران او به توضیح ساده و صادقانه اشتون چه بوده است، اما راز سر به مهر اصرار دارد که هیات ایرانی در این دیدار با تندی و تلخی با اشتون روبهرو شد.
تردیدی نیست که تندروترین لایههای حکومت ایران از دیدار مسئول وقت سیاست خارجی اتحادیه اروپا با زنان فعال ایرانی برای مخالفت با ادامه مذاکرات و فلج کردن مذاکرهکنندگان از جمله تخریب آنها نزد خامنهای حداکثر استفاده را کرده بودند؛ چنانکه ظریف در نامه استعفای خود نوشته بود: «ادامه خدمت را ناممکن میدانم. این دور از مذاکرات را به هر وضعی با توکل به خدا و به یاری امام زمان انجام خواهم داد؛ اما پس از آن از ادامه خدمت معذورم»؛ اما با وجود این وضع هم وزیر وقت حاضر به کنارهگیری نبوده است.
ظریف در سالهای بعد، از جمله در زمان دیدار «بشار اسد»، رییسجمهور سوریه با علی خامنهای و حسن روحانی که بدون اطلاع حتی رییسجمهور ایران و صرفا با تصمیم «قاسم سلیمانی»، فرمانده وقت نیروی قدس شعبه برونمرزی سپاه به تهران آورده شده بود هم استعفا داد؛ اما اولین درخواست کنارهگیری او مربوط به شش روز اول وزارتش میشد که حتی به دست روحانی هم نرسید:
«گاهی فکر میکنم حیف شد آن استعفا را ندادم. خیلی عجیب بود، هواپیما که حرکت کرد دیدم استعفانامه هنوز در دستم است. قرار بود بدهم سرپرست محافظان که ببرد دفتر رییسجمهور تحویل بدهد. در آسمان ایران به این تصمیم نو رسیدم که اگر اراده خداوند این بود این نامه روی مقصد ببیند، این گونه به هوا نمیرفت.»