هادی سروش، استاد حوزه در مطلبی دربارهی «شرور در الهیات سیاسی» که پیش از این انصاف نیوز در گفتوگویی با یاسر میردامادی به آن پرداخته بود، میگوید: در حکومت دینی که مسئولیت به عهدهی فقیهان گذاشته شده ، میتواند ایجاد مشکلاتی کند چراکه فقیه از طرفی معصوم نیست و از سوی دیگر قدرت مطلقهای دارد . اگر برای این چالش پیش لازم صورت نگیرد میتواند باعث وجود شر در الهیات سیاسی شود. در "فقه امامیه" فقیهان در این این نوضوع دارایِ نگاههای مختلفی هستند که باید باتوجه به هم نگاه ها وارد عرصه شد. به عنوان نمونه ؛ بین فقهیی که عهدهدار حکومت نیست و بین فقیهی که عهدهدار حاکمیت است تا برای رفع مشکلات مردم و رسیدگی به امورات مردم تلاش کند، تفاوت وجود دارد.
او در ادامه گفت: در مسئله وجود نارسایی ها و شرور؛ اما نمیتوان صورت مسئله را پاک کرد و گفت اصلا نباید حکومت دینی باشد تا شروری هم بر آن مترتب نشود، بلکه اگر تمام آنچه فقه سیاسی میگوید در ارکان حکومت اسلامی رعایت شود، میتوان مشکلاتی که داریم را حل کنیم.
متن کامل پاسخ حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش به انصاف نیوز در پنج محور در پی میآید:
.۱ حکومت دینی و پیشرفت
.۲ سوء استفاده از ایدئولوژی دینی
.۳ ورودشرک وغلو درحکومت دینی
.۴ حکومت دینی و حکومت فقیهان
.۵ شروط موفقیت حکومت دینی
او دربارهی شرور در الهیات سیاسی میگوید:
مطالب خود را در دو بخش سلبی و ایجابی به شما عرضه میکنم. دربارهی بخش سلبی مباحث باید بگویم، یکسری از مسائل و نمودارهای منفی در امور سیاسی و کسانی که مدعی الهیات سیاسی هستند، داریم که به جا است و آنها را بپذیریم.
ببینید! قدرت یک امر فساد آور است و حالا چه در پوشش دین و دموکراسی و چه در پوششهای دیگر مانندحکومتهای سوسیالیستی و کمونیستی، بالاخره سو استفادههایی شده است و این مشکل همواره بوده تا رسیده به حکومتهای دینی.
واضح است؛ کسانی در حکومت دینی میخواهند در قدرت سیاسی بمانند و به چیزهایی از "جنسِ دین" تمسک کنند تا بتوانند جایگاه خود را تثبیت نمایند! مثلا میگویند: میخواهیم شما را به بهشت ببریم! رنج شما در این دنیا ویا اینکه از رفاهیات دنیا بهرهمند نباشید، باعث رفاهیات قیامت شما میشود! گاهی هم چه بسا توجیه کنند، آنچه در حکومت به عنوان نارسایی میبینید، اینها میتواند مقدمهای برای ظهور دولت کریمهی حضرت ولی عصر باشد!
پس قدرت در هر کسوت، شکل و شمایلی میتواند دستخوش سو استفاده قرار گیرد، همانطوریکه در حکومتهای سوسیالیستی هم از خواستهی مردم و کارگران سو استفاده میشود. در حکومتهای دینی با این عناوینی که اشاره کردم، طبیعتاً سو استفادههایی میشود، این را میپذیریم.
مطلب دیگر این است که در حکومتهای دینی به غیر از اینکه برای تثبیت قدرت؛ تمسک به مبانی دینی و ظواهر دینی میشود، بلکه ناکارآمدیهای مدیران حکومت دینی را هم توجیه میکنندو چه بسا در توجیهات خوددرراین حوزه به یکسری از عناوین دینی تمسک میجویند. مثل اینکه میگویند؛ باید صبر کنید و به قضای الهی راضی باشید، و یا اینکه خداوند شما را در آزمایش و امتحان قرار داده است. خلاصه بخشی از حاکمان به این عناوین دینی برای توجیه ناکارآمدی خود تمسک میجویند.
پس اینکه از قدرت و مبانی دینی سو استفاده میشود را ما منکر نیستیم و با آن سخت مخالف هستیم. درست بهمین علت است که "قداستگری" در این جایگاه نمیپذیریم. و هرگونه روشها و ادبیات شرکآلود و غلو آور و در نتیجه دین گریزانه در بخش توجیهات ناکارآمدی و سو استفاده از قدرت دینی است.
در حکومتهای دینی گذشته زمان ؛ چنین ضایعات و سو استفاده و توجیهاتی نسبت به ناکارآمدیها را داشته ایم ؛ مثلا بعد از وجود مبارک رسولالله عدهای که حاکمیت دینی و مردم را به دست گرفتند، دارای یکسری از نقاط منفی بودند، در خطبهی سوم نهجالبلاغه امیرالمومنین دربارهی اینها توضیحاتی داده است، بهویژه دربارهی تاریخ بعد از پیامبر میفرماید : اینها وقتی به حکومت رسیدند، مانند شتری که در چراگاهها بهاری قرار میگیرند و این سبزوارهای که تازه سبز شده است را از ریشه گیاهان در میآورند و میخورند. دیگر امکان بازتولید و بازگشت چنین گیاهی در آنجا وجود ندارد. پس در حکومت دینی ؛عدهای که بر اریکهی قدرت سوار شدند و با مال خدا چنان کردند که از ریشه در آوردند، نه مقداری که سیر شوند، بخورند. و خلاصه چیزی در بیتالمال باقی نگذاشتند.
در تاریخ میخوانیم که طلحه و زبیر برای مقابله با امیرالمومنین به بصره رفتند و فرمانداری بصره را آتش زدند و -اینها همه به اسم حکومت دینی است و - هنگام نماز جماعت طلحه و زبیر بر سر اینکه چه کسی امام جماعت باشد، دعوا کردند. اختلاف آنها آنقدر طول کشید تا وقت فضیلت نماز گذشت.
اینها نمونههایی است که حکومتهای دینی و به اسم دین چالشهایی را به فراخور خودش داشته است.
سروش با اشاره به اینکه قدرت مطلقه فقیهان بدون در نظر گرفتن امور بازدارنده ، باعث ایجاد شر در الهیات سیاسی میشود، اضافه کرد: در حکومت دینی در صورتیکه مسئولیت مطلقه به عهدهی فقیه گذاشته شود ولی گزاره های عدالت و نظارت که در فقه سیاسی بصورت شفاف قرار دارد، دیده نشود، باعث شرور و مشکلات خواهد شد ، چرا که فقیهان هم معصوم نیستند و هم از طرفی قدرت مطلقهای برای انان تثبیت میشود و این میتواند باعث وجود شر در الهیات سیاسی شود.
طبق "فقه امامیه" فقیهان دارای نگاههای مختلفی که دربارهی این مسئله هستند، آنچه قابل عرضه است این است که بین فقیهی که عهدهدار حاکمیت است تا برای رفع مشکلات مردم و رسیدگی به امورات مردم تلاش کند، با دیگر فقیهان تفاوت وجود دارد.
در راس امور بودنِ فقیهان باعث قداست نمیشود
اینکه فقیهی به نیابت از امام معصوم عهدهدار حکومت شد، این باعث قداست آن حاکم نمیشود. بلکه باعث نفوذِ حکم او میشود.
امام راحل، در کتاب ولایت فقیه خود تصریح دارند ؛ که اگر حاکم دینی کوچکترین لغزشی پیدا کند، خود به خود از این مقام عزل میشود. نیازی نیست که اصلا کسی او را عزل کند، اگرچه این جایگاه محترم است اما شخصی که در این جایگاه قرار میگیرد، اینطور نیست که قداست پیدا کند، اگر امام معصوم باشد، قداست دارد، اما در مواردی که یک غیر معصوم حاکمیت را بر عهده میگیرد. آن قداست را ندارد و جایزالخطا است.
اگر در موضوع ولایت فقیه کلمهی مطلق را به کار میبرند، طبق مبنای امام که تئوریپرداز ولایت فقیه است، این قدرت مطلقه در جهت مصالح مردم است و آن هم در احکام فرعیه.با این قرائت از نظریه ولایت مطلقه فقیه با اداره یک کشور توسط قوه مجریه، مقننه و قضاییه اداره منافاتی نخواهد داشت.
هادی سروش دربارهی حذف حکومتهای اسلامی میگوید: شبهه و مطلبی مطرح شده است، مبنی بر اینکه چون در حکومتهای دینی چالشهایی وجود داشته است، پس نه حکومت دینی و نه ضد دینی داشته باشیم. این را هم میخواهم مورد نقد است.اگر در حکومت دینی چالشها و سو استفادههایی دیدیم. این نشانهی این نیست که حکومت دینی کاربردی نباشد و نتواند جامعه را اداره کند. مثلا اگر در پزشکی خطا دیدیم، اینطور نیست آن را باطل کنیم. بلکه آن مواردی که در پزشکی اشکال ایجاد کرده را حذف میکنیم. اگر در حکومت دینی سو استفادهای از قدرت میشود. نمیتوانیم صورت مسئله را پاک کنیم و بگوییم حکومت دینی نباید وجود داشته باشد.
مانطوریکه اگر کسی اسلحه و چاقو را به دست گرفت و به کسی آسیب رساند، نمیتوان گفت که تمام اسلحهها و چاقوها را جمع کنیم. نه ؛ باید آن چاقو و اسلحه را باید از کسی که صلاحیت ندارد، بگیریم، قصه حکومتی هم چنین است و نباید دست به تعطیل کردن حکومت دینی ببریم.
تجربههای اولیهای دربارهی حکومتهای دینی در حال پشت سر گذاشتن است. باید زمان بگذرد و معارف دینی در حکومت دینی خود را نشان دهد و الگوها را پیاده کنیم و در آن زمان میتوانیم دربارهی بودن یا نبودن حکومت دینی تصمیم بگیریم. میخواهم بگویم ما نمیتوانیم حکومت دینی را نفی کنیم.
مطالبی که خدمت شما عرض میکنم، سعی میکنم مبتنی بر نهجالبلاغه باشد. خطبهها و نامههای این کتاب در فضای حکومت دینی نوشته شده است. حاکمان و والیانی را مورد خطاب قرار داده است که در همین فضای حکومت دینی است. امیر المومنین هم حکومت دینی را تثبیت میفرماید و هم اینکه حکومت دینی را نسبت به چالشهایی که میتواند داشته باشد، در گفتارها و نوشتههایش متذکر شده است.
امیرالمومنین به عنوان حاکم ردیف اول در حکومت دینی فضایی را برای حاکمیت باز میکند که اگر این فضا در حکومتهای دینی باز بماند. بسیاری از مشکلاتی که داریم، قابل حل است. امیرالمومنین در خطبهی شانزدهم نهجالبلاغه میفرماید : که به خدا قسم پنهانکاری نخواهم کرد و دروغ نمیگویم. در خطبهی پانزدهم نهجالبلاغه تصریح میکند که حکومتی که من آن را اداره میکنم، بیت المالی که به ناحق در خانههای افرادی آمده باشد و حتی مهریهی زنان آنها هم شده باشد را پس میگیرم. در این بخش نشان میدهد، ظرفیت حکومت دینی بالا است. در این حکومت حاکم حق پنهانکاری و سکوت نسبت به اجهافها ندارد.
حکومت دینی با تمام ارکانش باید مد نظر باشد
اگر اشکلاتی در حکومت دینی دیدیم، نباید ظرفیتی که در این نوع حکومت وجود دارد را منکر شویم و به تعبیری صورت مسئله را پاک کنیم، ما وقتی به متن حکومت دینی امیرالمومنین مراجعه میکنیم. این متن را با یک سری سر فصلها میبینیم که بسیار امیدبخش است و در جامعهای که در آن حکومت دینی برپا شده است، مطالبهی ما باید از حاکمان و کارگزاران باشد. در خطبهی ۳۲ نهجالبلاغه امیرالمومنین حکومت دینی را ترسیم میکند و میفرماید یک حقوقی من بر شما دارم و یک حقوقی شما بر من دارید.
حقوقی که من نسبت به شما دارم، این است که خیرخواه شما باشم، از اموال شما محافظت کنم و به شما برگردانم و سوم اینکه سطح دانش و آگاهی شما را بالا ببرم، این وظیفهی من نسبت به شما و حق شما به گردن من است. من هم حقی به گردن شما دارم و این است که شما هم خیرخواه من و به بیعت خود وفادار باشید. پس حکومتهای دینی مد نظر امیرالمومنین دو سویه است، هم حاکم و هم جامعه بر هم حق دارند.
او با اشاره به اینکه اگر قائل به حکومت دینی هستم، آن با تمام ارکان خودش مورد توجه و نظر ما است، ادامه میدهد:
یک حکومت دینی ناقص و کاریکاتوری که یک قسمت آن بزرگ و قسمت دیگر آن کوچک باشد، خوب نیست. اگر یک قسمتهایی از حکومت دینی را نبینیم و مخفی کنیم، آن حکومت دینی کاریکاتوری است و آنجا مورد اشکال هم قرار میگیرد. اما حکومت دینی که نهجالبلاغه مطرح است، با همین ارکان مورد نظر است که در تمام نهجالبلاغه میتوانیم آن را پیدا کنیم. آن حکومت دینی که با تمام ارکان خودش میتواند محفوظ باشد و دنیا و آخرت را آباد کند، مردم ستون خیمه هستند، نامهی ۵۳ نهجالبلاغه به این مسئله اشاره شده است.
پس حکومت دینی که مردم را کوچک کند، کاریکاتوری است
رکن دیگر در حکومت مد نظر امیرالمومنین این است که حاکم باید اهل مشورت باشد، در امور کارشناسی دخالت بیجا نکند. امیرالمومنین در خطبهی ۲۱۶ فرمودند، به من نظر خود را منتقل کنید. استاد مطهری از نامهی ۵۷ به نهج البلاغه استفادهی انتقادی میکند، میفرماید که غرض امیرالمومنین این است شما میتوانید به رفتارهایی که در حکومت من انجام میشود، نقد و نظر داشته باشید. بهویژه در دنیای امروز که بخش بینالمللی، اقتصادی و نظامی و مسائل مربوط به آموزش هر کدام دارای کارشناسان عدیدهای است، حکومت دینی ضروری است که از آنها مشورت بگیرد.
اگر این ارکان در حکومت دینی رعایت شود، چه در راس آن معصوم و غیر معصوم باشد، میتواند یک حکومت موفق باشد. پس طبیعتاً وقتی مردم به حق و حقوق خودشان دست پیدا میکنند، نسبت به حکومت و دین هم خوشبین میشوند.