Saturday, Oct 2, 2021

صفحه نخست » فیل در اتاق، چرا ایران تصمیم گرفت جلوی جمهوری آذربایجان قدرت‌نمایی کند؟

elephantITR_100221.jpgکیوان حسینی - بی‌بی‌سی

آتش زیر خاکستر رابطه ایران و جمهوری آذربایجان این روزها از هر زمان دیگری بیشتر به چشم می‌آید؛ رابطه‌ای که به رغم عمر کوتاه کشور آذربایجان، به تاریخی پرماجرا گره خورده و زیر سایه تحولات سیاسی دو کشور و تضاد منافع‌شان در سطح بین‌المللی، به شکل بالقوه می‌تواند به یکی از حساس‌ترین روابط سیاست خارجی هر دو کشور تبدیل شود.

مانور ارتش جمهوری اسلامی ایران در نزدیکی مرزهای آذربایجان، موضوعی نیست که نه الهام علی‌اف بتواند از کنارش به آسانی بگذرد و نه ناظرانی که تحولات سیاست بین‌الملل را در خاورمیانه و منطقه قفقاز دنبال می‌کنند.

مرزهای ایران با منطقه قفقاز، مشخصا مرزهای آرامی نیستند و در سه دهه گذشته تحت تاثیر جنگ آذربایجان و ارمنستان بوده‌اند. با این حال از اوت ۱۹۴۱ (شهریور ۱۳۲۰) که ارتش شوروی به ایران حمله کرد و با عبور از همین مرزها، راهی تهران شد، دیگر هرگز تهدیدی جدی از سوی این مرزها متوجه کشور ایران نبوده است.

این مرزها از دهه ۹۰ میلادی و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، حتی وضعیت امن‌تری نیز پیدا کردند. چرا که همسایه همیشه زیاده‌خواه شمالی که به بمب اتم مجهز بود و یکی از دو ابرقدرت جهان محسوب می‌شد، جایش را به دو جمهوری نوپای کوچک داد که از نظر جمعیت و قوای نظامی هرگز در شرایطی نبودند که بتوانند تهدیدی برای ایران باشند.

با این وصف چه شده که در ایران، ابتدا خبرهای ضد و نقیض از مانور سپاه منتشر شد و بعد از رجزخوانی‌های امامان جمعه در آذربایجان، سرانجام یک مانور کامل ارتش در نزدیکی این مرزها برپا شد؟ رئیس‌جمهور آذربایجان، در اعتراض به این مانور پرسید: «چرا حالا؟» به راستی چه تحولی موجب شد تا ایران این مانور را برگزار کند و بار این تنش را به جان بخرد؟

فیل در اتاق

پاسخ پرسش الهام علی‌اف، به قول انگلیسی‌ها فیلی‌ است که در اتاق رابطه ایران و آذربایجان جا خوش کرده، اما کسی نمی‌خواهد به روی خودش بیاورد: اسرائیل؛ کشوری که نزدیک به ۱۴۰۰ کیلومتر از مرزهای ایران و آذربایجان فاصله دارد، اما سایه سنگینش از همان نخستین سال استقلال آذربایجان، بر رابطه تهران-باکو سنگینی می‌کرد.

اگر چه رابطه باکو و تل‌آویو، موضوع جدیدی نیست، اما بررسی این رابطه و روند نزدیکی دو کشور، به ویژه در پنج سال اخیر نشان می‌دهد که ریشه اصلی مشکل ایران، در همین دوستی استراتژیک است که روز به روز عمیق‌تر می‌شود.

اسرائیل یکی از نخستین کشورهایی بود که استقلال جمهوری آذربایجان را به رسمیت شناخت و در فاصله چند ماه، حکومت تازه تاسیس آذربایجان نیز به جمع کشورهایی پیوست که اسرائیل را به رسمیت می‌شناسند. علاوه بر این، ارزش استراتژیکی که دو کشور برای یکدیگر دارند موجب شد تا آب در دل رابطه آذربایجان و اسرائیل تکان نخورد.

برای اسرائیل، آذربایجان کشور مسلمانی است که برخلاف بسیاری کشورهای مسلمان دیگر، از رابطه با آنها ابایی ندارد. همزمان، این کشور با اکثریت شیعه و ارتباطات تاریخی با ایران، می‌توانست به شکل بالقوه به حیاط خلوت ایدئولوژی اسرائیل‌ستیز جمهوری اسلامی ایران تبدیل شود و کم نیستند کسانی که در تل‌آویو و بیت‌المقدس معتقدند باید همیشه جلوی چنین تحولی را گرفت.

برای جمهوری آذربایجان نیز اسرائیل از جمله راه‌های فراری است که کمک ‌کرد این کشور خود را از سلطه مسکو رها کند و سیاست دفاعی-امنیتی مطلوب خودش را پی بگیرد. از آن جمله تقویت قدرت نظامی برای مقابله با ارمنستان و بازپس گرفتن مناطقی که در همان نخستین سال‌های استقلال در جنگ با این کشور از دست داده بود.

طبیعتا ایران هرگز از این رابطه خوشحال نبود. اما تهران هرگز نتوانست با ابزارهایش جلوی تعمیق این دوستی استراتژیک را بگیرد. اگرچه آذربایجانی‌ها هم دست‌کم در مساله استفاده نیروهای اسرائیلی از خاک آذربایجان سعی کردند از اقدامات تحریک‌آمیز خودداری کنند.

در دو دهه اخیر، نقطه عطف این رابطه نیز افتتاح خط لوله باکو-تلفیس-جیهان (خط لوله BTC) در سال ۲۰۰۶ میلادی بود که نفت آذربایجان را به دریای مدیترانه می‌رساند و موجب شد تا به شکل قابل توجهی بر میزان صادرات نفت آذربایجان به اسرائیل افزوده شود. تا جایی که امروز آذربایجان به عنوان تامین‌کننده ۴۰ درصد از نفت اسرائیل، جایگاهی ویژه در محاسبات اقتصادی این کشور دارد.

سه سال بعد نیز، شیمون پرز، رئیس‌جمهوری اسرائیل به باکو سفر کرد تا دست‌کم بخشی از این رابطه، از «زیر زمین» بیرون بیاید و دیگران هم بیشتر با نزدیکی دو کشور آشنا شوند. بماند که در همان زمان الهام علی‌اف، همچنان آنچه را که در بین دو کشور می‌گذرد به کوه یخی توصیف کرد که «یک دهم آن روی زمین است و باقی زیر زمین است.»

در سال ۲۰۱۲ وقتی آویگدور لیبرمن، وزیر خارجه وقت اسرائیل گفت «آذربایجان از فرانسه برای اسرائیل مهم‌تر است»، احتمالا بخشی از همین روابط و همکاری‌های پنهانی دو کشور را در ذهن داشت.

بعد از سفر پرز، روابط سیاسی و دیپلماتیک دو کشور وارد دورانی بی‌بازگشت شد که در آن، به جز همکاری‌های پنهانی، معاملات چندین میلیارد دلاری تسلیحاتی نیز قابل شناسایی است. بر اساس محاسبات سیپری (انستیتوی تحقیقات صلح بین‌المللی در استکهلم)، در فاصله سال‌های ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۰، اسرائیل دومین منبع تامین تسلیحات آذربایجان بعد از مسکو بوده است.

جنگ قره‌باغ

اما تحول تازه، دقیقا یکسال پیش در همین روزها رخ داد. در جنگ قره‌باغ.

اگر باکو می‌خواست فقط بر روی تسلیحات روسی حساب باز کند، شاید هرگز نمی‌توانست مناطق اشغال‌شده در اطراف قره‌باغ کوهستانی را پس بگیرد. اما از سال ۲۰۱۶ فروش تسلیحاتی اسرائیل به آذربایجان شتاب خارق‌العاده‌ای به خود گرفت و کار به جایی رسید که بر اساس آمار سیپری، از مجموع تسلیحاتی که آذربایجان در فاصله ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۰ خرید، ۶۹ درصد آنها ساخت اسرائیل هستند.

برتری نظامی جمهوری آذربایجان در برابر ارمنستان در جنگ قره‌باغ در ۲۰۲۰، برای بسیاری از آذربایجانی‌ها دلیلی بود برای افتخار و غرور. اما در عین حال ردپای اسرائیل در تغییر موازنه قوای منطقه قفقاز، مساله‌ای نبود که دیگر حتی کسی بخواهد آن را پنهان کند. حتی در جشن‌های خیابانی پیروزی جنگ قره‌باغ، پرچم اسرائیل نیز در کنار پرچم‌های آذربایجان و ترکیه در دست شهروندان آذربایجانی دیده شد.

بعد از این جنگ وضعیت روابط دو کشور به شکلی بود که حتی برخی از بازشدن قریب‌الوقوع سفارت آذربایجان در اسرائیل سخن ‌گفتند؛ اتفاقی که تا همین امروز به دلیل فشارهای دیگر کشورهای مسلمان رخ نداده، اما بعد از عادی‌سازی روابط اسرائیل با امارات و بحرین، حتی اگر همین امروز آذربایجان سفارتش را در اسرائیل افتتاح کند، واقعه چندان تکان دهنده‌ای به نظر نخواهد رسید.

به همین دلیل نیز زمزمه‌های مذاکرات مخفیانه آذربایجان و اسرائیل در سال ۲۰۲۱ و گزارش‌های تایید نشده درباره یک قرارداد احتمالی دو میلیارد دلاری خرید تسلیحاتی باکو از تل‌آویو، بازتاب خبری خیلی ویژه‌ای پیدا نکرد. اما این خبرها، در کنار گزارش‌های تایید نشده بیشتر درباره احتمال برنامه‌ریزی‌های نظامی اسرائیل برای حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران از خاک آذربایجان، موضوعاتی نیستند که برای جمهوری اسلامی ایران «ارزش خبری» نداشته باشند.

به ویژه اینکه حالا دیگر به دلیل تغییرات ژئوپولتیک ناشی از جنگ، جمهوری آذربایجان برای حفظ دسترسی‌اش به جمهوری خودمختار نخجوان به ایران نیاز ندارد. در توافق آتش‌بس ارمنستان و آذربایجان، ایروان تعهد کرده که «گذرگاه نخجوان» را همواره باز نگاه دارد و آذربایجان، آزادانه از طریق این کریدور به نخجوان دسترسی داشته باشد.

پیروزی در جنگ و بازپس‌گیری مناطق اشغال شده بعد از ۳۰ سال، برای الهام علی‌اف که در چارچوب یک نظام متهم به فساد و بدون هرگونه پایه‌های دموکراتیک قدرت را در جمهوری آذربایجان قبضه کرده، یک موفقیت سیاسی ویژه محسوب می‌شود و آثار این موفقیت و اعتماد به نفس ناشی از آن، در رفتارهای این کشور قابل ردگیری است.

رفتاری که با راننده‌های ایرانی خودروهای حمل و نقل و بار در جمهوری آذربایجان می‌شود، از جمله همین رفتارهای متفاوت است که با توصیفاتی مانند «آزار و اذیت راننده‌های ایرانی» در رسانه‌های ایرانی بازتاب داشته. این «آزار و اذیت‌ها» متوجه رانندگانی است که در ارمنستان در حال رانندگی هستند و از جاده‌ای که دو شهر کاپان و گوریس را به هم وصل می‌کنند عبور می‌کنند.

بخش‌هایی از این جاده، درون خاک جمهوری آذربایجان قرار دارد. اما این بخش از خاک آذربایجان، در ۳۰ سال گذشته تحت کنترل ارمنستان بوده و آذربایجان در جریان آتش‌بس سال ۲۰۲۰ موفق شد این بخش‌ها را پس بگیرد. وقتی راننده‌های ایرانی در مسیر میان دو شهر وارد جمهوری آذربایجان می‌شوند (تا چند کیلومتر بعدتر دوباره خارج شوند و به راهشان ادامه دهند) از سوی آذربایجان متهم می‌شوند که به شکل غیرقانونی وارد این کشور شده‌اند.

تعیین نرخ بالای مالیات برای استفاده از این بخش از جاده و کمی بعدتر دستگیری دو راننده ایرانی در هفته‌های اخیر و تنش دیپلماتیک قابل توجه بر سر این برخوردها، به وضوح نشان می‌دهد که تا چه اندازه تهران از این رفتارها ناراضی است و با این حال، باکو همچنان بر سخت‌گیری‌هایش می‌افزاید و به روشنی در تلاش است تا در روابط دو کشور، موقعیت تازه‌ای که بعد از جنگ به دست آورده را از یک امتیاز بالقوه، به یک شرایط بالفعل تبدیل کند.

این میان، اضافه شدن عامل ترکیه، آذربایجان را به یک تانگوی سه نفره وارد می‌کند که دو راس آن - یعنی اسرائیل و ترکیه - در رقابت‌های منطقه‌ای همسو نیستند و به همین دلیل در مواردی، باکو تصمیماتی متناقض با خواسته آنکارا در قبال تل‌آویو اتخاذ می‌کند. با این حال برای آذربایجان، ترکیه نیز یک امتیاز مضاعف محسوب می‌شود و بر وزن باکو در مجادلات ژئوپولتیک منطقه می‌افزاید.

از حضور شبه‌نظامیان سنی مخالف بشار اسد در جنگ قره‌باغ تا شعرخوانی رجب طیب اردوغان در رژه نظامی در باکو که به «لزوم یکی شدن جمهوری آذربایجان با استان‌های آذربایجانی ایران» تعبیر شد، و حتی اقداماتی مخاطره‌آمیزتر از جمله مانور نظامی اخیر جمهوری آذربایجان با مشارکت ترکیه و پاکستان، جمهوری آذربایجان در جدا کردن خط سیاسی‌اش از ایران و دست زدن به اقداماتی که خوشایند تهران نیست، تنها به نزدیکی به اسرائیل یا غرب اکتفا نکرده.

آتش زیر خاکستر

و حالا خبرها درباره نقل و انتقال ادوات نظامی سپاه به نزدیکی رود ارس و اندکی بعد، خبر مانور نظامی ارتش ایران، به وضوح نشان می‌دهد کسانی که در تهران باید برای سیاست خارجی ایران تصمیم بگیرند، به این نتیجه رسیده‌اند که نمی‌توانند این حجم از تغییرات در موقعیت و سیاست‌های باکو را نادیده بگیرند.

این وضعیت شاید در کوتاه‌مدت به تحولات دراماتیک منجر نشود، اما در درازمدت، دودی که از رابطه تهران-باکو برخواسته، دود آتشی است که دهه‌هاست زیر خاکستر مانده و تنش‌هایی از این دست، نقش اکسیژن را برایش دارد.

ایران «دشمنان خارجی» را متهم می‌کند که به دنبال ایجاد اختلاف میان باکو و تهران هستند. اما همزمان، تنها به دلیل تصمیمات سران جمهوری آذربایجان است که ایران مجبور شده تا به جای چانه‌زنی سیاسی و دیپلماسی برادری و همزبانی، به مانور نظامی و ارتش و سپاه روی بیاورد.

اگر آذربایجان در تصمیماتش تجدید نظر نکند - که چشم‌اندازی هم برایش دیده نمی‌شود - آنچه در انتظار این رابطه است، چیزی نیست جز تنش بیشتر ... آنقدر که چه بسا روزی دیگر نتوان اختلافات عمیق تهران و باکو را «آتش زیر خاکستر» نامید.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy