کاملیا انتخابی فرد - ایندیپندنت فارسی
آنچه تردیدهای نظام جمهوری اسلامی برای عرض اندام در منطقه را تقویت کرد، سیاست دولت بایدن در قبال افغانستان بود
در دولت جدید جمهوری اسلامی ایران، به نظر میرسد دستگاه وزارت خارجه در نقشی برجستهتر از سایر نهادهای حکومت، اما به موازات سیاستگذاری سپاه پاسداران، ظاهر شده است.
سفرهای حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه، و موضعگیریهای مشخص و مبرز او درباره منطقه، شاهدی بر این مدعاست. امیرعبداللهیان نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را سرباز بدون مرز دانست که سهم بزرگی در کمک به امنیت و صلح منطقهای و جهانی دارد. وزیر خارجه جدید چشم در چشم ایالات متحده آمریکا برای بازگشت به میز مذاکره، ۱۰ میلیارد دلار طلب کرد (از محل داراییهای مسدودشده ایران) و گفت عجلهای برای بازگشت به مذاکره ندارند و روز جمعه نیز خواسته خود از لبنان را اینگونه مطرح کرد: «شرایط مورد نظر ما محقق شود».
وزارت خارجه ایران اعلام کرده است بازگشت به توافق هستهای ۲۰۱۵ (برجام) الویت سیاست خارجی آنها نیست و بر این اساس، تمرکز سیاست خارجی را روی منطقه گذاشتهاند.
آنچه تردیدهای نظام جمهوری اسلامی برای عرض اندام در منطقه و همچنین نشان دادن بیتفاوتی به غرب و ایالات متحده آمریکا را تقویت کرد، سیاست دولت بایدن در قبال افغانستان بود.
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
عملکرد غیرمسئولانه جو بایدن، رئیسجمهوری آمریکا، در قبال کشوری که با آن پیمان امنیتی راهبردی داشت، تبانی با دشمنان مردم افغانستان و واگذاری این کشور به خطرناکترین تروریستها و چشم بستن بر نقض گسترده حقوق بشر نه تنها جمهوری اسلامی بلکه تمامی کشورهای منطقه را با واقعیتی کتمانناپذیر روبهرو کرد: «به آمریکا اعتمادی نیست».
حقیقت امر جز این نیست که در دولت فعلی آمریکا و ای بسا در راهبرد بلندمدت این کشور، منطقه خاورمیانه و بحرانهای جاری در آن دیگر اهمیت پیشین را برای این کشور ندارد و هر کشوری بهسادگی میتواند قربانی بعدی باشد.
با چنین رویکردی، دشمنان ایالات متحده آمریکا جرات عرض اندام یافتهاند و دوستانشان نیز ناامید شدهاند.
نگاهی به نقشه جهان و وقایعی که در جریان است افول جایگاه آمریکا، شکلگیری ائتلافها و عرض اندام قدرتهای سرکش را بهوضوح نمایان میکند.
جمهوری اسلامی ایران با بیتفاوتی مشغول پیشبرد برنامه هستهای، افزایش ذخایر اورانیوم غنیشده با خلوص بالا و نقض آشکار حقوق شهروندانش است. ایران بهسوی هستهای شدن پیش میرود و دادوستدهای غیرقانونی و بازار سیاه نفت تا اندازهای احتیاجهای ضروری این کشور را تامین میکند. کره شمالی آزمایشهای موشکیاش را از سر گرفته است. هواپیماهای چینی صدها بار به حریم هوایی تایوان تجاوز کردهاند و چینیها میگویند برای تصرف این جزیره عجلهای ندارند، اما مانعی نیز برای تصرف آن تا سال ۲۰۲۵ وجود ندارد.
اروپاییها، شرکای راهبردی ایالات متحده آمریکا، میگویند باید در برنامههای راهبردی خود با آمریکا تجدیدنظر کنند. رفتار ایالات متحده آمریکا دشمنان را بیاعتنا و گستاخ، و دوستان این کشور را بیاعتماد کرده است.
با این نگاه است که جمهوری اسلامی ایران بهرغم مخالفت دولت قانونی لبنان، با خیال راحت تانکرهای سوخت برای حزبالله میفرستد و از ارسال کمکهای بیشتر و حضور گستردهتر در منطقه میگوید.
در حالیکه امیرعبداللهیان از گفتوگوها با عربستان سعودی ابراز خوشوقتی میکند و در آن پیشرفت میبیند، موشکهای حوثیهای تحت حمایت نیروی قدس سپاه پیدرپی اهدافی را در خاک عربستان سعودی نشانه میگیرند.
ایالات متحده آمریکا نه تنها مردم افغانستان و نیروهای نظامی این کشور را به حال خود رها کرد تا با تروریستهای شناختهشده بینالمللی و جنگجویانی قرون وسطایی تنها بمانند، بلکه برای حل بحران یمن نیز هیچ اقدامی انجام نداده است.
بیتفاوتی و عقب کشیدن ایالات متحده آمریکا از بحرانهای بینالمللی باعث شگفتی بسیار شده است اما از سویی، نشان میدهد آمریکا دیگر آن جایگاه بینالمللی پیشین را ندارد که سخنانش باعث ایجاد ارعاب و نظم یا کاهش تنشها شود.
ایران به میز مذاکره برای حل مسئله برنامه هستهای خود بازنگشته است و زمانی که از مقامهای وزارت خارجه آمریکا پرسیده میشود که تاخیر این گفتوگوها چه عواقبی برای تهران خواهد داشت، آنها پاسخ قاطعی برای نشان دادن جدیت خواستههای این کشور از جمهوری اسلامی ندارند.
در چنین شرایطی، طبیعیترین و هوشمندانهترین اقدام برای کشورهای منطقه، گفتوگو با یکدیگر و اقدام به حل مشکلات با علم بر این واقعیت است که در نهایت، آنها هستند که باید در مجاورت یکدیگر زندگی کنند.
اگر امروز عربستان سعودی با ایران در حال مذاکره است و درصدد حل بحران یمن و حوثیها از طریق گفتوگو با حامیان اصلی این شبهنظامیان یعنی جمهوری اسلامی است، برای مقامهای حکومت ایران نیز گفتوگو با سعودیها بازگشایی دروازه روابط با سایر کشورهای عرب منطقه و رونق اقتصادی مدنظر است.
یکی از عوامل ناکامی توافق هستهای ایران با غرب، نبودِ حمایت کشورهای عرب منطقه از این توافق بود.
آنها کنار گذاشته شدند چرا که باراک اوباما، رئیسجمهوری وقت آمریکا، رویکردی چالشی در قبال این کشورها داشت و دستگاه دیپلماسی روحانیـظریف نیز با نخوت و خودبرتربینی، با امید بهبود کامل روابط با آمریکا، خود را بینیاز از کشورهای منطقه میدانستند و مشکلاتشان را با آنها حل نکردند.
بهرغم وعده محمدجواد ظریف به بهبود روابط ایران با کشورهای عرب منطقه، این مهم هرگز تحقق نیافت و جمهوری اسلامی نیز پس از امضای برجام، متوجه این نکته ظریف شد که بدون همراهی و مساعدت کشورهای منطقه، سرمایهگذاری غرب در ایران بسیار دشوار است.
در حالیکه برجام همچنان سندی زنده و دستاوردی بزرگ به شمار میرفت، نبودِ ثبات سیاسی و امنیتی، و همچنین ممانعت کشورهای ثروتمند منطقه از حضور سرمایهگذاران کلان خارجی که سالها با آنها در کسبوکار بودند یکی از موانع حضور بانکهای بزرگ و سرمایهگذاران برای حضور در بازار ایران بود.
تیرگی روابط با همسایگان حتی مراکز تنفسی کوچکی را نیز که برای دور زدن تحریمها در اختیار ایران قرار داشت، بست.
دونالد ترامپ از برجام خارج شد، اما متحدان غربی این کشور که همچنان منتقد آمریکا باقی مانده و حضور خود در این توافق را حفظ کرده بودند نیز با ایران وارد مبادلات مالی و تجاری نشدند و با بهانههای گوناگون از انجام تعهد خود سرباز زدند.
بنابراین، تجربه ناکام توافق هستهای سال ۲۰۱۵ به جمهوری اسلامی فهماند که روابط خوب با همسایگان مهمتر از اصل توافق با غرب و آمریکاست.
چنانچه از منظری خوشبینانه امیدی به احیای برجام وجود داشته باشد، برای جمهوری اسلامی قطعی است که حمایت کشورهای منطقه سهم بسزایی در موفقیت این توافق و گشایش اقتصادی ایران خواهد داشت.
با این رویکرد، گفتوگوهای ایران و عربستان سعودی میتواند برای هر دو کشور دارای اهمیت باشد.