در این ساعات و با اندوهی سترگ پرشمارند کسانی که در داخل و خارج وطن سوگوار درگذشت یکی از دلدادگان حقیقی بزرگی و سربلندی ایران زمین در عصر کنونی هستند. امروزابوالحسن بنی صدر مردی از سلاله خط اصیل آزادیخواهی-در عین-استقلال در ایران به سوی حق شتافت؛ در او روحی و جانی بود که همه عشق بود و تعهد و استمرار و کوششی خستگی ناپذیر در راه استقلال و آزادی و بزرگی ایران و ایرانیان. چه بسیار وقت ها بود که هرگاه سخن از وطن، از ایران و از ایرانیان، بر زبان میآورد بغض گلویش را میگرفت و میشد به روشنی نم نم اشک و درد و دلبستگی به این خاک و بوم و مردمانش را در نگاهش یافت؛ گویی او در آن لحظات یکباره خود ایران شده بود، و ایران را زندگی می کرد و وطن را با همه وجود نفس میکشید.
پیکر ادامه دهنده مبارزات قائم مقام فراهانی، امیر کبیر و مصدق بر اصل موازنه منفی و استقلال و آزادی و رشد عادلانه به خاک سپرده می شود، ولی راهش و آرمانش که راه حقمداری و آزادی و استقلال و سربلندی ایران است از هر زمان زنده تر و گویاتر است.
یک نه گفتن شچاعانه در سال 60 به قدرتی که از او می خواست ماندن بر سر منصب را به آرمان آزادی معامله کند، سرنوشت او و بسیاری از یارانش را به زندگی در تبعید و خطر دائمی ترور تبدیل کرد و اینگونه بیشتر عمر را در هجرت و در خارج از وطن زیست. ولی هر روز و هر شب قلبش برای وطن می طپید و هر کتابی که بر دست می گرفت و هر قلمی که بر کاغذ میآورد برای ایران بود و موقعیت خاص ایران-در-جهان.
دو بار هم آقای خمینی، با همراهی ماموران فرانسه، آقای ابو القاسم مصباحی، از مدیران دستگاه اطلاعاتی خود را فرستاده بود و خواستار باز گشت او شد و هر دو بار در نامه و بیان دو شرط برای باز گشت خود معین کرد که یکی استقرار آزادی ها بی کم و کاست قبل از ورود او به ایران و و دیگری اینکه توبه کردن در درگاه مردم و کناره گیری کامل از کارها. چرا که همانگونه که کتاب <My Turn to Speak >، <زمان سخن گفتن من> که شرح مستند چگونگی انجام <اکتبر سورپرابز> با دستگاه ریگان که مانع به پایان رسیدن جنگ در خرداد 1360 شد و امکان ادامه آن را فراهم کرد، با این جمله به پایان برده بود:
<این من نیستم که باید به ایران باز گردد، بلکه آزادی ها می باشند.>
بنی صدر، امید بود و امید زیست و امید رفت و امید ماند و تا آخرین لحظات زندگی پربارش با ذکر "امیدوار و شاد باشید" از میان ما پرواز کرد و به هستی بیکران پرگشود. او هرچه انرژی و زمان داشت تا آخرین روزهای زندگی حتی در بستر یک بیماری سخت و جانفرسا برای رهایی وطن گذاشت؛ و اینک امیدواریم همین سفر او نیز بهانه ای باشد برای اینکه امید به دگرگونی به سوی ایران مستقل و آزاد در دل ملیونها ایرانی ماندگارتر شود.
با شناختی که از وی داریم می توانیم مطمئن باشیم که از این بعد نیز روح لطیف و آسمانی وی که سراسر عشق و مهر به وطن بود، از افقی به وسعت همه هستی و به مانند ستاره ای در آسمان عشق، دل از نظاره گری بر ایران برنخواهد داشت و شکی نداریم که در این اوضاع زمانه گاه هم بشدت نگران وطن می شود. ولی در وجود زمینی او که نومیدی نبود، بنابراین از این مرحله به بعد نیز نامش و یادش نشردهنده امید و پیروزی و شادی و مهر برای همگان خواهد بود.
او نشان داد که می توان در تبعید و سختی و استبداد تبهکاری که دار و ندار او و حتی سهم فرزندانش را به سرقت برده بود، با تحمل شرایط فقر و بودن در سانسورهای همه طرفه و چند لایه و شدید، در برابر وسوسه های قدرت و ثروت و شهرت که از این طرف و آن طرف دنیا به سمت او می آمد ایستادگی ومستقیم و مستقل ماند و تسلیم هیچ شخص و یا گروهی که به هر بهانه ای بخواهد با اصل استقلال ایران و ایرانی بازی کند نشد. در استقلال و آزادی و با سربلندی و اعتماد به نفس و غرور و نشاط مبارزه کرد و نشان داد که می توان اینگونه زیست و نمی توان بهانه آورد که مبارزه خرج دارد و نمیشود مستقل ماند و باید در برابر زورگویان مصلحتگرا شد.
حال که با هزاران سوگ اولین رئیس جمهور و تنها رئیس جمهور واقعا منتخب ایرانیان، با توجه به تاریخ انتخابات در ایران قبل و بعد از اولین ریاست جمهوری، با شرافت و آزادگی و استقامتی مثال زدنی در حق از میان ما رفته است، همرهان خط استقلال و آزادی ایران این مسئولیت بزرگ تاریخی را می توانند در خود حس کنند که جاودان ماندن ایران در استقلال و آزادی و رشد نیاز به کار و تلاش بی وقفه در روشنگری و پیگیری های دائمی و ایستادگی های تاریخی در برابر منطق زورگویان و قدرت طلبان دارد.
آری او امروز از میان ما رفت و وطنی که به علت سلطه استبدادیان وطن نشناس، در داخل و خارج از کشور، در این چهل و خرده ای سال قربانی همه گونه سانسور در باره او و راهش بود، فرصت یک گرامیداشت درخور را در خاک خود وطنی که به او عشق می ورزید از دست داد. و البته ایران می ماند تا در آینده ای نزدیک نسل آگاه ایرانی شاهد شکستن سانسورهای چند لایه و غیراخلاقی علیه او باشد.
او در فرانسه به خاک می رود چرا که خواسته بود تا وطن از استبداد رها نشود، بدن او را به وطن نبرند. اینگونه حتی بدن خود رابه وسیله ای برای مبارزه با هدف آزادی وطن تبدیل کرد.
شاید بشود گفت که برای بنی صدر که یک زندگی سراسر شور و عشق و امید داشت نیاز است منتظر یک جشن تولد دوباره باشیم تا سوگواری؛ بارقه های امید از تولد دوباره ایران در آزادی و استقلال و مردمسالاری و داد و دهش، روز جشن این روح بزرگ خواهد بود. به امید تحقق آن روز شاد و نورانی، سراسر شکوفایی و مهر در ایران و جهان؛ یادش گرامی و روح او در بهشت رضوان حق هر لحظه شاد باد. بنی صدر در این پرواز به جان هستی، تولدی دوباره یافته است.