Sunday, Oct 17, 2021

صفحه نخست » نامه به دختر خلخالی، درّان صدرایی

دkhalkhali.jpgرّان صدرایی - ویژه خبرنامه گویا

سرکار خانم فاطمه صادقی فر گیوی خلخالی،

من یکی از قربانیان پدرت محمدصادق صادقی گیوی ملقب به آیت‌الله شیخ صادق خلخالی هستم که دوستان و اعضای خانواده ام را کشت و خودم را هم اگر از معرکه نگریخته بودم حتماً اعدام می کرد. نمیدانم راست است یا دروغ، ولی در فضای مجازی آمده است که سرکار علیه اخیراً در پاریس ، بی حجاب، از حقوق هم جنس خواهان دفاع فرموده ای. این خبر را که شنیدم با خود گفتم "ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟" درایران حتی خواجه حافظ شیرازی هم می داند که درزمان خمینی که مردم تازه متوجه شده بودند که چه کلاه گشادی بر سرشان رفته و داشتند منشور حقوق بشر کورش را با ترهات شریعتمدارانه ی جمهوری اسلامی مقایسه می کردند، پدرت با وقاحت تمام در رسانه های جمعی اعلام کردن که "کورش پسرک چوپانی بوده که لواط می داده." نمی دانم او این ادعای مسخره ی تاریخی را از کجا در آورده بود؟ خانم خلخالی، تبریک عرض می کنم که تو امروز ضمن دفاع از حقوق بشِر دگرباشان ضرب المثل معروف "از بدی بد زاید، از نیکی نکو" را به چالش کشیده ای.

خانم خلخالی اجازه بده برایت بگویم که در سال 1966، آلبرت فرانسیس پسر جنایتکار معروف آمریکایی آل کاپون نام خانوادگی خود را از کاپون به "براوان" تغییر داد و به این وسیله در برابر جنایات پدر موضع گرفت. هم اکنون که سرکار پرچم دفاع از فمنیسم و آزادی زنان را بالا برده ای، صمیمانه از شما دعوت می کنم که حساب خود را از شیخ صادق خلخالی، قاضی اعدام رژیم خون و نفرت وتیرگی، جدا سازی هر چند که او پدرت باشد. جنابعالی در جایی فرموده ای که گرچه ژن هایی را "به ارث برده‌" ای، لیکن شخصیت امروز ات "نتیجه کتاب‌هایی است که خوانده‌" ای و "تاملاتی است" که داشته ای. از تأمل بگوییم که چه اصطلاح قشنگی است که چندین مفهوم را با هم جمع آورده است: دیدن، صبرکردن، اندیشندن و عمل کردن. خانم خلخالی آیا یک بار هم که شده در مورد برگ شومی از تاریخ معاصر ایران که آن عمّامه به سر، نعلین برپای آدمخوار رقم زده است به تأمل نشسته ای؟ اجازه بفرما شمه ای ازآن را یاد آورشوم:

ـ در بگیر و ببند های پس از سقوط شاه، خلخالی با افتخار به روزنامه ی آیندگان اعلام کرد که هفتصد حکم اعدام سلطنت طلبان را امضاء کرده است. او با این کارش اعدام و کشتن را به عنوان یک راه حل میان برجا انداخت. افسوس که درآن زمان هیچ کس، نه از نیروهای ملی ونه روشنفکران چپ، ازحق زندگی و لغو مجازات اعدام سخنی بر زبان نیاوردند.

ـ از جهالت، قساوت قلب و بی فرهنگی پدرت همین بس که او شخصاً درعملیات تخریب آرامگاه رضا شاه شرکت کرد و به تخریب تخت جمشید کمر بست که خوشبختانه در ارتکاب جنایت اخیر ناکام ماند، گویی وی با بناهای تاریخی و هر نشانه ای از هویت ایرانی کینه ی شتری و پدر کشتگی داشت. راستی این کار او را چه باید نام نهیم: کله پوکی؟ بی مایگی؟ ریاکاری؟ عوام فریبی؟ قدرت نمایی؟

ـ درمرداد ماه سال 1358 بود که رژیم جمهوری اسلامی ماهیت جنایتکارانه ی خود را بی پرده به جهانیان نشان داد. خمینی شاهد بود که کردستان، چونان منطقه ای آزاده شده، درمسبری عدالت جویانه، عرفی و دموکراتیک گام می سپرد. با این پیش زمینه بود که او به بهانه ی واهی گروگان گیری زنان در مسجد جامع سنندج توسط حزب دموکرات کردستان، فرمان حمله به کردستان را صادر کرد. نیم ساعت بعد هواپیماهای نظامی دیوارصوتی را در سنندج شکستند و وحشت آفریدند. درهمان زمان دسته های اوباش حزب اللهی در سرتاسر ایران به راه افتادند با این شعار:

"خمینی عزیزم؛ بگو که خون بریزم"

خلخالی در این زمان به عنوان یک جلّاد بی مرام و سنگدل رسوای خاص و عام بود. سرکردگان اوباش حزب الله مرتباً در رادیو و تلویزیون حاضرشدند واز خمینی می خواستند که خلخالی را به کردستان بفرستد و چنین شد. خلخالی به محض ورود به کردستان، در پنجم شهریور نه نفر ازفرزندان کرد را بدون محاکمه در پادگان سنندج اعدام کرد. جوانترین این جان باختگان شهریار (دانشجوی پزشکی) و احسن ناهید بودند که به ترتیب بیست و بیست و دوسال داشتند. جمیل بخچالی قبل از اعدام رو به خلخالی می کند ومی گوید: "من از آدم رذلی مثل تو هیچ ترسی ندارم. اطمینان دارم که از هر قطره خون من صدها جوان پا خواهند گرفت که ریشه ی جلّادانی چون تو را خواهند خشکانید." یکی از اعدام شدگان درویش عیسی پورولی بود که قربانی تعصب شیعی گری شد. خلخالی روز ششم شهریور راهی سقز شد و دستور اعدام بیست تن، از جمله درجه دارانی که حاضر نشده بودند به روی مردم بی دفاع تیراندازی کنند، را صادر کرد. خلخالی در کردستان دست به جنایاتی بازید که از جنبه ی قوانین بین المللی در مقوله جنایت علیه بشریت جای می گیرند. او دکتر ابوالقاسم رشوند سرداری، پزشک جراحی که دغدغه اش تنها نجات جان بیماران بود، را تنها و تنها به جرم کرد بودن و کمک به مردم کردستان به قتل رسانید. و شما خانم فاطمه خلخالی که امروز داعیه ی دفاع از حقون زنان و کودکان ایرانی دارید، می دانید که شیخ خلخالی چند زن و کودک ایرانی را درکردستان به جوخه ی اعدام سپرد؟ آیا از سرنوشت تلخ کودک دوازده ساله آذرگشسب دارابی خبردارید؟ زمانی که اورا نزد خلخالی حاضرکردند، این کودک به صورت خلخالی تف انداخت. خلخالی بدون معطلی و بی آنکه از علت دستگیری بپرسد حکم اعدام این کودک معصوم را صادر کرد.

ـ پس از کردستان، خلخالی به گنید قابوس رفت و حکم اعدام 94 نفر را صادر کرد. پاسداران رژیم خمینی در 29 بهمن سال 1358، بنا به دستور شیخ صادق خلخالی چهار تن از رهبران مردم ترکمن صحرا را اعدام کردند و جسد مثله شده شان را در 125 کیلومتری جاده ی چالوس انداختند.

ـ خلخالی تجاوز چنسی به زندانیان زن (وهمچنین مرد) را به عنوان تکنیک شکنجه و در هم شکستن مقاومت زندانی را از نظر شرعی بلا مانع اعلام کرد. او برای زنان محکوم، قبل از اعدام صیغه جاری می کرد تا پاسداران با خیال راحت آنان را مورد تجاوز قراردهند. او حتی از کشتن زنان باردار ابا نداشت. خلخالی گاه با اشاره آدم می کشت. نزدیکان وی شهادت داده اند که اگربی گناهی کسی پس از اعدام ثابت می شد، خلخالی خونسردانه شانه های را بالا می انداخت و می گفت: "اشکال شرعی ندارد. اگر بی گناه بود می رود بهشت"

ـ خلخالی به مدت هشت ماهی که سرپرست کمیته ی مبارزه با مواد مخدربود (اردیبهشت تا دیماه 1359) صدها نفراز کسانی را که به اتهام توزیع مواد مخدره دستگیرشده بودند، حتی افراد معتاد، را اعدام کرد. این اعدام ها آنچنان بی رویه و بدون دادرسی بود که اعتراض سازمان عفو بین الملل را برانگیخت.

ـ جنایتی که خلخالی در یک برهه از تاریخ ایران مرتکب شد ایجاد وحشت در بین قاطبه ی مردم ایران، واژگون سازی ارزش های انسانی و بی تفاوتی و بی عاطفگی عمومی بود، که خمینی خود سردمدارش محسوب می شد. به قول شاعر:

تا سکه به نام خان تاتار زدند

درکسوت دین دست به کشتار زدند

این بی خبران مهر و محبت کشتند

این بی خردان عاطفه را دار زدند

سرکار خانم فاطمه خدمتتان عریضه نگار شوم که جنایت های هولناک، به ویژه جنایت علیه بشریت، مشمول مرور زمان نمی شود و حتی پس از مرگ جنایتکار نیز قابل تعقیب است. حتما کتاب "دردادگاه تاریخ" اثرروی مدودف را در مورد جنایات استالین خوانده اید که تقربیاً پانزده سال پس از مرگ دیکتاتورمنتشرشد. شما در مصاحبه تان با "عصرایران"، که به تاریخ 17 مرداد 1396 منتشرشده است، فرموده اید که درجریان کارهای پدرتان نبوده اید: "پدر من همیشه اصرار داشت که چهره سیاسی‌اش - چه مثبت و چه منفی - به خودش مربوط است." بگذارید آشکارا به شما بگویم که خیر این چهره ی مرگبار از خلخالی شروع و به او ختم نمی شود، بلکه به تمامی جامعه ی ایرانی مربوط است. شما نمی توانید انکار کنید که درمیان روشنفکران و انسان های مترقی و آزادیخواه جامعه ایران تقریباً کسی نیست که توسط شیخ صادق خلخالی یا در نتیجه ی اعمال او یکی از اعضای خانواده اش را ازدست نداده باشد.

متاسفانه خلخالی ها در جامعه ی امروز ایران و جهان کم نیستند. او خود نسلی از جنایتکاران را پرورش داد که آدم کشی و خونخوارگی را تقدیس می کنند. نیری، اشراقی، پورمحمدی و رئیسی از نوچه های خلخالی اند. بی اغراق بگویم که طالبان، داعش، بوکوحرام، الشباب، حزب الله لبنان، حماس و همپالکی های جوراجورشان میوه های تلخی اند که از بذر پوسیده ای روئیده اند که خمنینی خلخالی و سردمداران جمهوری اسلامی کاشتند.

درمورد جنایات خلخالی ابهامات تاریخی فراوانی وجود دارد که شما یی که خود را مصلح اجتماعی می دانید می توانید به روش شدن شان مدد رسانید. من خود، پس از گذشت حدود چهل و دو سال پاسخ پرسش های ذیل را نیافته ام: آیا خلخالی به دستور مستقیم خمینی آدم می کشت یا به ابتکارخود؟ آیا او از اعدام هایی که انجام می داد به خمینی و دیگر دست اندرکاران رژیم خبرمی داد؟ همدستان و مشوقین خلخالی چه کسانی بودند؟ آیا او از جنون آدم کشی رنج می برد؟ می گویند خلخالی درزمان شاه، در دوران تبعید، برای فرونشاندن خشم خود گربه ها را به دار می اویخته است. راستی انگیزه ی آدم کشی های وی چه بود؟ آیا از آدم کشی لذت می برد یا به خاطرقدرت طلبی و تعصب دینی به این جنایات دست می زد؟ شما که خود را پژوهشگر علوم سیاسی می دانید، مناسب ترین کسی هستند که می توانید برای این پرسش ها پاسخ بیابید به شرطی که بخواهید و نقاب انکاررا ازچهره بردارید.

خانم خلخالی، جامعه ی ایرانی و دادگاه تاریخی از شما شهادت می طلبد. آیا براستی شما را می توان یک شاهد عادل به حساب آورد؟ من نسبت به این قضیه شک دارم. دلیلم هم مصاحبه ای است که از شما خوانده ام. شما درآن مصاحبه جنایات سال 1357 خلخالی را با این ادعا که "فضای ایدئولوژیک قاطعیت انقلابی می‌طلبید" توجیه می کنید و می گویید که "بارها اتفاق افتاد که کفش‌های اضافه ما را برداشت و داد به نیازمند." درجای دیگرازآقای محمد قائد گله کرده اید که چرا او خلخالی را دزد خوانده است. سرکارخانم این نوعی بزک کردن چهره ی جلاد است. گیرم که خلخالی آدم ساده زندگی کرده باشد و مانند سردمداران کنونی رژیم دزد نباشد، لیکن از جنایات او نمی کاهد. بلیز پاسکال می گوید: "انسان ها هرگز آنقدر کامل و نشاط انگیز شرّ نمی آفرینند مگرزمانی که بخاطر اعتقاد مذهبی شان این کاررا انجام می دهند." شما خانم فاطمه که به درجه ی دکترای سیاسی مفتخرشده اید چرا سکوت می کنید که دزدی سیصد وشصت وشش رشته دارد؟ خلخالی دزد ناموس، شرف و انسانیت بود.

خانم خلخالی شما درمصاحبه تان حتی بطور گذرا به جنایات خلخالی اشاره نکرده اید. شما در مصاحبه تان گفته اید که با پدرتان "رابطه خیلی نزدیکی" داشته اید، این رابطه "درونی" بود، "همیشه آدم مهمی برایم بود"، هرگزاز پدرتان کتک نخورده اید وحتی یک بار به خاطر خواهش او، علیرغم میل باطنی، به خاتمی رأی داده اید. ازدید من مشاهدات شما نه عجیب اند ونه غیرعادی. شکنجه گران و جلّادان خون آلوده دهان انسانیت و معرفت از یک شخصیت و زندگی‌ دوگانه پیروی می کنند. به این ترتیب که یک شخصیت آنها در حوزه شکنجه و کشتارعمل می‌کند و شخصیت دیگر‌شان در خارج از آن. مثلا آنان در خانه هرگز نه از شکنجه و قتل حرفی‌ به میان میاورند نه راجع به کارشان صحبت میکنند. به قول نویسنده ی شهیر آمریکای لاتین، ادورادو گالیانو، "او خودش است وخودش نیست". این هم که گفته اید او هرگزازکارخود ابراز پشیمانی نکرد، جای شگفتی ندارد. شکنجه گران و جبّاران هولناک، حتی در بسترمرگ به نوعی اعمال ننگین خود را توجیه می کنند.

سرکار خانم فاطمه، افسوس و صد افسوس که احساس برخرد و عدالت جویی تان پرده افکنده است. شما می فرمایی که علاقه نداشته ای که "درباره ی وقایع کردستان" بخوانی چون "دغدغه های خود" را داری و دوست داری "کارهای دیگری انجام" دهی. شما خانم دکترعلوم سیاسی که ازحقوق زنان دفاع می کنی، حتماً خبرداری که حقوق بشر تقسیم نا پذیر و بهم پیوسته است. شما چگونه می توانید دوست مردم باشید آنگاه که درباره ی جنایات تکان دهنده ی دشمنانشان سکوت می کنید؟ ازطرف دیگر شما شکایت می کنید که "متاسفانه خیلی وقت‌ها سایه سنگین پدر به من تحمیل می‌شود." بعد جامعه را مقصرمی شمارید: "او نیست که تحمیل می‌کند، اتفاقاً جامعه است که دارد این سایه را به من تحمیل می‌کند." دراین مورد اجازه بفرمایید خدمتتان عرض کنم که پدرشما وحشتناک ترین جنایات تاریخی را علیه جامعه ی خود مرتکب شده است - جنایاتی که به نسل ها منتقل خواهد شد و امروز این شما هستید که با سکوت خود سایه منش های پلید او را به خود تحمیل می کنید. اگر این سکوت را نشکنید، این سایه تا ابد بر شما سنگینی خواهد کرد.

درپایان اجازه می خواهم عرض کنم که نه من و نه هیچ کس دیگری شما را بخاطراینکه دخترخلخالی هستید، مسئول اعمال او نمی شمارد، لیکن از شما، مانند هرایرانی دیگر، انتظار می رود که جنایات اورا کتمان نکنید. اخیراً آقای امانوئل مکرون از قربانیان قتل عام سال 1961 الجزایریان در پاریس عذرخواهی کرد. از شما هیچ چیز کم نمی شود اگر نسبت به چنایات خلخالی از مردم ایران پوزش بطلبید. دراین صورت انسان های فرهیخته و فرزانه ی روزگار شمارا به جای "دختر خلخالی"، فعال مدنی و پژوهشگر محبوب مردمی "دکتر فاطمه صادقی فر" خواهند نامید.

یکشنبه 15 مهر 1400

درّان صدرایی



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy