قاضی گفت دیگه از دست ما خارجه
هادی خرسندی - ایندیپندنت فارسی
محاکمه دو متجاوز
«پس از انتشار خبر تجاوز و اذیت و آزار جنسی چندین کودک ۷ تا ۱۱ ساله توسط یک معلم عضو سپاه پاسداران، دو خبرنگار در شهر «کلیبر» استان آذربایجان شرقی بازداشت شدند.
به گزارش سازمان «گزارشگران بدون مرز» ابوالفضل پورحسینقلی، مدیرمسئول خبرگزاری «سئحراما» و آرش شادمند، عکاس این خبرگزاری، پنجشنبه ۳۰ سپتامبر و جمعه یک اکتبر، توسط نیروهای سپاه پاسداران بازداشتشده و بدون اطلاعرسانی به خانوادههایشان، به بازداشتگاه «یک الف» سپاه ثارالله در تهران منتقل شدند.
بر اساس گزارش رسانههای محلی، تجاوز و آزار جنسی این کودکان، توسط یک عضو سپاه پاسداران و در مدرسهای روستایی، در توابع شهرستان اهر در استان آذربایجان شرقی صورت گرفته است.
با وجود اینکه خانواده دو نفر از کودکان قربانی، شکایت خود را به مقامات قضایی محلی ارائه دادند، اما به گفته «خبرنگاران بدون مرز» دادستانی شهر اهر به رسانهها ابلاغ کرده که این خبر را منتشر نکنند.
متهمین در دادگاه
-متهم پاشه واسته.
-حاج آقا شرمنده، پامون درد میکنه.
-حتماً قبل از دستگیری هم درد میکرده.
-بعله حاج آقا. البته از وقتی دستگیرمون کردن دردش کمتر شده.
-پس پاشو واستا.
-حاج آقا اونقدرها بهتر نشده ولی.
-تو چکاره بودی؟
-عکاس خبرگزاری حاج آقا.
-دروغ نگو، راستشو بگو.
-راستشو گفتیم حاج آقا.
-حقه باز اگر عکاس هستی، پس دوربینت کو؟
-ازمون گرفتند حاج آقا.
-کی گرفت؟
-پاسدارها حاج آقا.
-تو غلط کردی، از اول دوربین نداشتی.
-درسته حاج آقا.
-بی دوربین عکس میگرفتی.
-بعله حاج آقا.
-علیه تمامیت ارضی هم عکس میگرفتی؟
-بله؟ حاج آقا؟
-مثل آدم بگو بعله. سؤالی نگو.
-بعله حاج آقا.
-وقتی عکس میگرفتی، توهین به رهبری هم میکردی؟
-استغفرالله حاج آقا.
-خفه. بگو همیشه.
-بعضی وقتا حاج آقا.
-غلط کن. گفتم بگو همیشه.
-بله حاج آقا. همیشه.
-از چه موقعی شروع کردی با اسرائیل ارتباط داشتن؟
-از صبح زود حاج آقا.
-نه، تاریخ بگو.
-چه تاریخی حاج آقا؟
-مثلاً بگو از سه سال پیش.
-از سه سال پیش حاج آقا.
-غلط کردی. منابع اطلاعاتی ما میدونن که از پنج سال پیش شروع به این کار کردی.
-خیلی ممنون حاج آقا. نمیدونستیم.
-تو خجالت نکشیدی به بچه های معصوم تجاوز کردی؟
-من حاج آقا؟
-نه خیر، من تجاوز کردم.
-شرمنده حاج آقا، این یکی رو دیگه هرچی بزنین گردن نمیگیرم.
-پس اگر تو تجاوز نکردی، حتماً رئیس خبرگزاری این کارو کرده.
-بله حاج آقا؟
-بله و زهرمار. آیا تو با چشم خودت دیدی که رئیس ات داره به بچه ها تجاوز میکنه؟
-کورشم حاج آقا اگه دیده باشم.
-خفه. یکی یکی بهشون تجاوز میکرد یا گروهی؟
-کدومو بگم حاج آقا؟
-فرقی نمیکنه. پوستتونو میکنیم. توی این مملکت کسی که جرمی مرتکب میشه تقصیری نداره. اون عکاس و خبرنگاره که نباید اون جرم را رسانه ای کنه، وگرنه جرم میفته گردن خودش. خبر گم شدن دو تا دکل نفتی رو خونده بودی؟
-بعله حاج آقا.
-الان خبرنگارش توی زندانه. تا وقتی دکل هارو پس نده، تا آخر عمرش تو زندانه. از این نمونه ها خیلی داریم. آخریش همینه که تو و رئیس خبرگزاری به بچه ها تجاوز کردین. تو هم که اعتراف کردی با چشم خودت دیدی که رئیس خبرگزاری به بچه ها تجاوز کرده. صبر کن حالا خودشو میاریم روبرو میکنیم. وای به حالت اگر دروغ گفته باشی یا تهمت بیجا به رئیست زده باشی! (بیارینش تو)
-سلام حاج آقا.
-سلام و زهرمار مرتیکه دبنگ. چرا به بچه ها تجاوز کردی؟
-نه خیر حاج اقا. بنده رئیس خبرگزاری هستم.
-بودی. حالا معاونش هم نیستی.
-سؤتفاهم شده حاج آقا.
-این عکاستون میگه با چشم خودش دیده.
-لابد از ترسش گفته. اونقدر کتکش زدین که هرچی بگین قبول میکنه.
-خفه! وقتی داشتی تجاوز میکردی به رهبری هم توهین میکردی؟
-اختیار دارین حاج آقا. زبونم لال.
-پس در سکوت مطلق تجاوز میکردی.
-من اصلاً تجاوز نکردم.
-پس فقط به رهبری توهین میکردی؟
-من همچین غلطی نمیکنم حاج آقا.
-چرا. میکنی. کسی که علیه تمامیت ارضی مملکت توطئه میکنه، به رهبری هم توهین میکنه.
-حاج آقا، حالا چون جناب متجاوز عضو سپاه پاسدارانه، قضیه رو برعکس میکنین؟
-خفه. این مملکت الان روی شاخ سبیل سپاه و پاسدارهاش میچرخه.
-ولی پاسداری که قراره به بچه های مردم درس بده... الان دوتا از والدین بچه ها هم شکایتشون را به مقامات قضائی دادند.
-بعله. واسه همین بازداشتشون کردیم. الان داریم باهاشون به شدت برخورد میکنیم.
-که شکایتشونو پس بگیرن؟
-پس گرفتن، ولی ما رضایت نمیدیم!
-متهم اصلی چی میشه حاج آقا.
-متهم اصلی نداریم. یک شاکی داریم که اونم پاسداره. معلم بچه ها بوده. بهشون درس میداده.
-هیچ ازش بازجوئی کردین؟
-بعله. گفته من با شدت و علاقه به بچه ها درس میدادم، این اواخر هم بهشون قرائت قرآن یاد میدادم.
-آهان. از اون نظر!
-به زودی رئیس انجمن صنفی قاریان قرآن با حکم رهبری میاد به قضیه رسیدگی کنه.
-سعید طوسی؟ اوخ اوخ حاج آقا، میشه لطفاً مارو اعداممون کنین؟
-نه دیگه. از دست ما خارجه. از همون نظر!