«ام ویسز » یا «صدای اقلیت ها در ایران» - حمایت «مولوی عبدالحمید»، امام جمعه اهل سنت زاهدان، از طالبان بسیاری را متعجب کرد و کانون مدافعان حقوق بشر حتی جایزهای را که به این رهبر مذهبی اهدا کرده بود، پس گرفت.
پشتبانی این رهبر مذهبی سنی این پرسش را مطرح میکند که این عمل چه تاثیری میتواند بر جامعه سنی داشته باشد.
افشین شاهی، استاد ارشد روابط بینالملل در دانشگاه بردفورد، در این مورد به «ام ویسز» میگوید در درجه اول، باید به خاطر داشته باشیم که چیزی به نام جامعه واحد اهل سنت ایران وجود ندارد. جمعیت اهل سنت ایران بسیار متنوع است. آنها متشکل از قومیتهای مختلفی هستند که به زبانها و گویشهایی مختلف صحبت میکنند و از نظر جغرافیایی پراکنده هستند. این واقعیت در رهبری ناهمگون جمعیت اهل سنت در ایران بازتاب داشتهاست. مولوی عبدالحمید از رهبران پرنفوذ مذهبی-سیاسی عمدتاً در منطقه سیستان و بلوچستان است. او با حمایت از پیروزی طالبان در افغانستان با یک تیر دو نشان میزند. نخست، دیدگاههای افراطیون شیعه در تهران را منعکس میکند.
دوم اینکه، نظر و اولویتهای خود را درخصوص جغرافیای سیاسی-مذهبی منطقه بیان میکند. اگرچه در میان نخبگان سیاسی در تهران اختلافاتی وجود دارد اما در نهایت قدرتمندترین جناح حامی طالبان است. این فرصتی استثنایی بود که او توانست با اراده آزاد، خود را با تندروهای تهران هماهنگ کند. با این حال، این موضوع همچنان بسیار تفرقه انگیز است و اطمینان دارم که بسیاری از پیروان اهل سنت در این خصوص با او مخالف هستند.
«ام ویسز» پای صحبت ناصر بلدهای، سخنگوی حزب «مردم بلوچستان» نشسته و از او درمورد چرایی تصمیم «مولوی عبدالحمید» و تاثیر آن بر جامعه مدنی بلوچ پرسیده است.
مطالب بیشتر در «ام ویسز » یا «صدای اقلیت ها در ایران»
استقبال مولوی عبدالحمید از بازگشت طالبان به چه میزان در جامعه اهل سنت ایران به ویژه در میان بلوچهای ایران حائز اهمیت است، و چرا ا با چنین عجلهای درای خصوص اظهارنظر کرده است؟
ـ در ایران که فعالیت بسیاری از سازمانهای جامعه مدنی و احزاب سیاسی مستقل ممنوع است، تا جایی که به جامعه بلوچ و جامعه سنی مربوط میشود، شاید مولوی عبدالحمید رساترین صدایی باشد که همواره تلاش نموده در چارچوب سیاستها، هنجار و فرهنگ سیاسی جمهوری اسلامی جمعیت بزرگ بلوچ و سنی در ایران را نمایندگی کند. در حالی که در گذشته برخی از سیاستها و اظهارات وی مورد استقبال طیف گستردهای از گروههای لیبرال و دموکرات قرار گرفته بود، تصمیم اخیر او مبنی بر حمایت از «ابراهیم رئیسی» به عنوان نامزد ریاستجمهوری، نظر بسیاری از مردم را تغییر داد. این امر باعث از میان رفتن احساس خوب سابق نسبت به او، در میان بخشهای لیبرال، دموکرات و سکولار جامعه به ویژه بلوچها شد.
آیا چنین واکنشی در مورد طالبان میتواند باعث ایجاد شکاف حقیقی میان سنیهای سکولار و مذهبی، به ویژه در جامعه بلوچ بشود و توان آنها در مبارزه برای برابری و عدالت اجتماعی را تضعیف کند؟
ـ حمایت او از طالبان نشان داد که اسلام سیاسی در تمام نسخههایش اعم از شیعه، سنی و فرقههای گوناگون سنی همچون سلفی یا دیوبندی، از نظر آزادیهای مذهبی، آزادی اندیشه و برابری جنسیتی مشابه میباشد.
حمایت مولوی عبدالحمید از طالبان، شکافی عمیق در میان جامعه بلوچ ایجاد نمود؛ بین کسانی که به اصول آزادی مذهب، جامعه مداراگر و اندیشه سیاسی پایبند هستند و آنهایی که پیرو تفکر سیاسی مولوی عبدالحمید در رابطه با حکومت دینی میباشند. وی در بیانیه خود تلاش کرده است بر پایه قرآن و حدیث، حکومت طالبان را به عنوان یک حکومت اسلامی مشروعیت بخشد. پیشینه مذهبی و اعتقادی مولوی عبدالحمید ریشه در فرقه دیوبندی دارد که طالبان نیز به آن تعلق دارند. اظهارات و حمایت پرشور این فرد مذهبی از بازگشت طالبان و تشکیل دولت توسط آنها نشان داد که او خواهان برپایی همان حکومت و شریعت در بلوچستان است.
واکنش سازمانها و شخصیتهای بلوچ در برابر موضعگیری مولوی عبدالحمید درخصوص بازگشت طالبان به قدرت را چگونه ارزیابی میکنید؟
ـ شخصیتهای دموکرات و لیبرال بلوچ در بلوچستان با انتشار نامهای مشترک، فاصله خود از اظهارات اخیر وی در حمایت از رئیسی و طالبان را اعلام کردهاند. تا آنجا که به احزاب و تشکلهای سیاسی مربوط میشود، حزب مردم بلوچستان، به عنوان یگانه حزب سیاسی و جریان اصلی واجد بینش سیاسی بلوچ، تنها حزبی بود که طی بیانیهای رسماً علیه اظهارات مولوی عبدالحمید موضع گیری کرد. سایر سازمان و احزاب کوچکتر یا به طور ضمنی از مولوی عبدالحمید حمایت کرده و یا در این مورد سکوت اختیار نمودهاند.
به عقیده من، حمایت مولوی عبدالحمید از رئیسی و طالبان، در واقع موهبتی بود که به لیبرال دموکراتها و سکولارهای بلوچ اعطا کرد تا اشتباهی که سالها قبل طیف گستردهای از گروههای لیبرال دموکرات و چپ در حمایت از خمینی و اسلام برای تصاحب قدرت در ایران مرتکب شدند، را تکرار ننمایند. این امر خطوط سیاسی را روشنتر کرده و باعث ایجاد حمایت بیشتری از سیاستهای حزب مردم بلوچستان گردید که از ابتدا دیدگاهی سکولار داشته و همواره تاکید نموده که اسلام سیاسی نباید هیچ جایگاهی در دولتسازی و توسعه سیاسی داشته باشد؛ تجربه جوامع بلوچ در ایران و کشورهای همسایه، به ویژه افغانستان، و حکومت طالبان بین سالهای ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۰ و تلاش کنونی برای تشکیل حکومت در آن کشور همگی مؤید این حقیقت است که اسلام سیاسی راه حل رفع مشکلات جوامع نیست. در واقع اسلام سیاسی در تمام نسخههایش همچون مدل سلفی داعش، مدل دیوبندی طالبان و یا مدل شیعی خمینی، تنها باعث ایجاد مشکلات و تفرقه بیشتر در جامعه گشته، در حالی که قادر به ارائه راهحلی عملی نبوده است.
آیا میتوان انتظار داشت که گروههای رادیکال مذهبی سنی در داخل ایران همزمان با ظهور طالبان، قدرت بگیرند؟
ـ بازگشت طالبان آنها را قدرتمند و جسور ساخته است، آنها یک دست الهی در قدرت اسلام میبینند که به یاری آن توانستند در برابر اشغال شوروی و آمریکا بایستند. آنها فکر میکنند همانطور که به تجزیه اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی کمک کردند، میتوانند همین کار را نیز با ایالات متحده انجام دهند.
آنها در حال حاضر در حال جشن و سرور هستند. به نظر من این اشتیاق و شجاعت آنها دیری نخواهد پایید. همگان به زودی متوجه خواهند شد که آنها نیز از دین تنها به عنوان ابزاری برای دستاوردهای فرقهای و ایجاد حکومت دینی خود استفاده میکنند. هر کجا که این تفکر به قدرت رسیده است منجر به بروز مشکلات اقتصادی-سیاسی بیشتر و افزایش فساد در دستگاه حکومتی گردیده است. حکومت طالبان در سال ۱۳۷۵، هم برای افغانستان، هم برای منطقه و هم در سطح بینالمللی، بسیار دردسر آفرین و مشکلساز بود، و این بار نیز آغازی توام با هرج و مرج، آشفتگی و دردسر داشته است. حکومتی مبتنی بر حاکمیت مذهب و قانون شریعت اسلام همراه با تفسیرهایی تند و بنیادگرایانه که برای مردم افغانستان و جامعه جهانی قابل قبول نمیباشد، و بیش از آنکه قادر به ارائه راه حلی برای رفع مشکلات باشد، دلیلی بر افزایش درد و رنج مردم افغانستان خواهد بود. این گواهی دیگر بر این مدعاست که دین سالاری و اسلام سیاسی در عصر مدرن نمیتوانند سازوکاری برای تشکیل حکومت و تهیه پیش نویس قانون اساسی باشند.
رئیسی و علیاف دیدار کردند