زیتون
دور جدید مذاکرات هستهای پس از ماهها توقف که احتمالاً برای القای "تغییر" رویه "دولت جدید" در مذاکرات صورت گرفت، با ارائه پیشنهادهای ایران و رد این پیشنهادها از سوی طرف مقابل شروع شد و بهرغم برخی خوشبینیهایی که همزمان با شروع دور دیگری از مذاکرات طی پنجشنبه گذشته ابراز شد، به نظر نمیرسد امیدواری به حصول توافق فراتر از "آرزو اندیشی" برود چون نه جمهوری اسلامی از شرایط خود عدول کرده و نه طرف مقابل چشم بر توسعه قابلیتهای هستهای ایران در ماههای اخیر بسته است.
مجموعه این شرایط در کنار اوضاع بسیار وخیم اقتصادی ایران، بسیاری از ناظران و کارشناسان را در عین توافق روی "علاقه ایران به وقتکشی"، در مورد "چرایی" این علاقه به نتیجهای نرسانده است هر چند تعداد کسانی که از احتمال هر چه بیشتر نزدیک شدن جمهوری اسلامی به ساخت بمب اتم سخن میگویند، فزونی گرفته است. این گروه معتقدند باجخواهی بعد از رسیدن به بمب اتمی برای آیتالله خامنهای بسیار آسانتر خواهد بود.
اما علاقه به وقتکشی، میتواند دلیل دیگری داشته باشد: تمرکز آیتالله خامنهای به منزه کردن جایگاه تاریخی خود و تدارک "جمهوری اسلامی بعد از آیتالله خامنهای"!
واقعیت مهم و غیرقابل کتمان این است که آیتالله خامنهای خواسته و ناخواسته حیثیت و سرمایهگذاری ۴۳ ساله جمهوری اسلامی را در معارضه با آمریکا تا پای توافق یا عدم توافق با آمریکا در مذاکرات هستهای پیش رانده و همزمان که شجاعت آیتالله خمینی را در نوشیدن "جام زهر" ندارد، عدول از شرایط خود را برای توافق، صدمهای بیمانند به آن حیثیت و سرمایهگذاری عظیم نیز میداند که به "استکبار جهانی" آبرو و حیثیتی بزرگ خواهد بخشید و این با هیچکدام از ژستهای بسیار پرطمطراق و بسیار پرهزینهی آن "محور مقاومت"ی که آیتالله خامنهای با اتکا به منابع مادی و معنوی ملت و کشور ایران ساخته، همخوانی ندارد.
آیتالله خامنهای اینک رنج بزرگ ملت ایران را در قبال آمال و توهمات بلندپروازنه خود چنان بزرگ و بااهمیت نمیداند که بخواهد از در عقبنشینی یا حتی آراستن آن در قالب کلماتی چون "نرمش قهرمانانه" در آید. او اینک به طور بسیار واضحی به "جمهوری اسلامی ِ بعد از خامنهای" میاندیشد و این را پیشتر، در جریان انتخابات اخیر نیز بروز داد.
احتمالا ً کمتر کسی به اندازه رهبر ۸۳ ساله جمهوری اسلامی به تلخی و گزندگی این ماجرا توجه دارد که «هیچکدام از روسای جمهوری اسلامی ایران در طی ۴ دهه گذشته، در خط "آیتالله خامنهای" نبودهاند جز خود "حجتالاسلام سید علی خامنهای به مثابه رئیس جمهوری اسلامی ایران"»! از همین رو با هدایت خود، بیاعتنایی به ظواهر انتخابات آزاد را در آخرین انتخابات ریاست جمهوری به حد اعلای خود رساند تا به طور تضمینی کسی غیر از "حجتالاسلام سیدعلی خامنهای" نیز در قامت رئیسجمهوری در خط "آیتالله خامنهای" ثبت شود تا مگر بخشی از سنگینی اتهام "استبداد رأی همیشگی" خود را بر گردن یک "رئیس جمهوری کاملا مطیع و زبان بسته" حمل کند!
از سویی دیگر، در "جمهوری اسلامی بعد از خامنهای" حتی اگر در دوگانه فروپاشی نظام در اثر فشارهای بینالمللی یا انتقال فشار از موجودیت نظام روی "معیشت" مردم به اتکای حاکمیت پلیسی پیش آید (که معلوم نیست دومی تا چه مدت دوام بیاورد) و نهایتاً انتخاب نظام عقب نشینی در برابر فشارها برای نجات نظام (و نه لزوما زندگی مردم) شود، این "آیتالله خامنهای از آن دنیا" نیست که تصمیم گرفته عقبنشینی کند و این یعنی نقطه اوج شوق و علاقهمندی آیتالله خامنهای از تعبیری که تاریخ درباره او خواهد کرد: «مردی که عقبنشینی نکرد»!
جریان فکری عقلباخته او میتوانند از این کاتالیزور در طول اعصار برای احیای گفتمان مبتنی بر نفی "دولت-ملت" برای احیای امپراتوری مذهبی شیعی بهره بگیرند و آیتالله خامنهای با وقتکشی در حل و فصل مسئله هستهای و پرتاب آن به بعد از خود، میخواهد "ذلت" عدول از توهمات ۴۳ ساله را - حتی به بهای بهبود شرایط حیات مردم ایران - بر دوش خود در یاد تاریخ حمل نکند.
*نام نویسنده نزد زیتون محفوظ است.