هیوا مولانیا - ایران وایر
۳۰ مرداد سال جاری بود که «رضا بهروزی»، کارگر ساکن قزوین به خاطر انتشار ویدیوهایی در اینستاگرام خود در نقد رهبر جمهوری اسلامی بازداشت شد. فردای آن روز ویدیویی از بازداشت او در شبکههای اجتماعی انتشار یافت که چند مامور لباس شخصی با دستبند او را به خودرو منتقل میکنند. در این ویدیو، زنی با فریاد از همسایهها کمک میخواهد و میگوید: «نگذارید آقای بهروزی را با خود ببرند.»
انتقاد او به «علی خامنهای»، رهبر جمهوری اسلامی در خصوص ممنوعیت واردات واکسن کرونا بود. اما ماموران او را بردند و حالا ماهها بعد، رضا بهروزی در ترکیه روزگار پناهجویی خود را سپری میکند.
در این گزارش، «ایرانوایر» زندگی یک کارگر معترض را در گفتوگو با خودش مرور میکند که چه بر او گذشت و چرا سر از ترکیه برآورد.
آیتالله «علی خامنهای» در دی ماه ۱۳۹۹ واردات واکسن امریکایی و بریتانیایی را ممنوع اعلام کرد. اما با افزایش بحران اپیدمی کرونا در ایران، مرگ ایرانیها طبق آمار رسمی نزدیک به هزار نفر شد تا بالاخره در ۲۰ مرداد رهبر جمهوری اسلامی اعلام کرد کرونا مساله اول و فوری ایران است و باید واکسن به هر شکلی تامین شود.
در این میان، برخی از شهروندان در شبکههای اجتماعی به تصمیم خامنهای اعتراض کردند و او را مسوول جان باختن بیشمار ایرانی خواندند.
رضا بهروزی هم یکی از این شهروندان بود که ناگهان بازداشت شد. او در گفتوگو با «ایرانوایر» ضمن روایت زندگی سختی که داشت، از آن بازداشت گفت: «به دلیل انتقادم از ممنوعیت ورود واکسن توسط خامنهای و کشته شدن هزاران تن از هموطنانم به خاطر همین دستور، ماموران امنیتی به منزلم حملهور شدند و من را بازداشت کردند. برای مدت یک هفته با دستبند و چشمبند در زیرزمین بازداشتگاه من را مورد بازجویی قرار دادند و تحت شکنجههای روحی و روانی قرار گرفتم. پس از آن بود که من را به زندان منتقل کردند و بعد از دو هفته به قید وثیقه آزاد شدم.»
به گفته این کارگر، ماموران امنیتی دستور بازداشت همسرش را هم صادر کرده بودند: «تنها به این دلیل که به قول آنها، فیلم بازداشت من را در شبکههای معاند پخش کرده است.»
👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر
رضا بهروزی گفت پس از آزادی به قید وثیقه، احساس امنیت نمیکرده و حتی تصور میکرده است که خانوادهاش مورد آزار و اذیت نهادهای امنیتی قرار بگیرند. از سوی دیگر، به گفته این معترض، ماموران امنیتی وقتی او را میان دادگاه و زندان جابهجا میکردند، صراحتا به او گفته بودند: «دیگر جایت در این کشور نیست چون به رهبر ما توهین کردهای.»
بهروزی گفت او را تهدید میکردند که امنیت جانی هم نخواهد داشت.
همین مساله باعث شد که رضا بهروزی به همراه خانوادهاش از ایران خارج شوند و حالا سه ماه میشود که در ترکیه به سر میبرند: «مقدار زیادی از داراییها و سرمایهام توسط قاچاقبران انسان به یغما رفت. هرچه داشتیم، هزینه خروجمان از کشور شد. اکنون اندک پساندازی را هم که داریم، رو به اتمام است و واقعا نمیدانیم چه باید بکنیم.»
در ترکیه، پناهجویان اجازه کار ندارند. دو سال هم میشود که طبق قوانین این کشور، از بیمه درمانی محروم شدهاند. برای همین روزگار پناهجویان در آن جا به سختی میگذرد و ناچار هستند تن به کارهای سیاه [غیرقانونی] بدهند؛ یعنی بیشترین ساعات کاری با حداقل دستمزد و بدون هیچگونه امنیت شغلی.
اما سختیهای زندگی رضا بهروزی فقط به بازداشت و زندگی پناهجویی مربوط نیست. او هم مثل بسیاری از قشر کارگر ایران، از کودکی انواع تبعیضها را متحمل شده و زندگیاش در فقر گذشته است.
رضا گفت۱۱ ساله بوده که پدرش خودکشی کرده است. پدر و مادرش وقتی او پنج سال داشت، جدا شده بودند و مادرش هم که توانایی نگهداری از او را نداشت، فرزندش را در خیابان رها کرده بود.
ماموران نیروی انتظامی رضا را به بهزیستی منتقل کرده بودند: «آنجا هم هیچ کمکی به من نشد چون میگفتند ما کسانی را به سرپرستی میگیریم که هیچ کسوکاری ندارند اما تو مادر و خواهر و برادر ناتنی داری و ما برای کودکانی مثل تو بودجه نداریم.»
زندگی او از کودکی با فقر، کارتنخوابی و دربهدری پیش میرفت تا آنکه زمان سربازی فرا رسید: «آنجا هم متوجه شدم در نیروهای مسلح و مابین سربازان سپاه و ارتش تبعیض برقرار است. سپاهیها از مزایای بیشتری مثل خورد و خوراک، پوشاک و مرخصی بهتر و بیشتر نسبت به ارتشیها برخوردارند. من در ارتش خدمت میکردم.»
رضا بهروزی اهل قزوین است. او گفت یک بار به همراه خانوادهاش به دفتر نمایندگی علی خامنهای در این شهر مراجعه و با حجتالاسلام «باریکبین» ملاقات کرده است: «از سختیها و مرارتهای زندگیام گفتم و از فقر و بیکاری گلایهمند بودم. از ایشان تقاضای کار کردم که با تمسخر و پوزخند گفت خواهرزادههای خودش با داشتن مدرک فوق لیسانس بیکار هستند و حالا تو بیسواد میخواهی بروی سر کار؟ طبیعتا او این را نگفت که موجب بدبختی و بیکاری جوانان این جامعه چه کسانی هستند.»
این روایتها هم پایانی بر زندگی سخت رضا بهروزی نیست. او گفت به خاطر فرار از فقر و گرسنگی، یکی از کلیههایش را هم فروخته است. به گفته خودش، فقر و فشار اقتصادی که هیچوقت سایهاش از سر او و خانوادهاش کم نشد، رضا را در اعتراضات سالهای ۱۳۹۶ و آبان ۱۳۹۸ به خیابان کشاند.
رضا بهروزی در پایان صحبتهایش و اشاره به شرایط سخت زندگی پناهجویی در ترکیه و تداوم سایه فشارهای اقتصادی، از جامعه حقوق بشری درخواست کمک کرد.
پلن بی خطرناک ایران و آمریکا