فرامرز داور - ایران وایر
«صلاح زواوی»، سفیر فلسطینیان در جمهوری اسلامی ایران پس از ۴۱ سال سفارت به ماموریت خود در تهران خاتمه داده است. مردی که در تهران تحقیر و توهین دید، خودش علیه رهبر خود که از او در تهران ماموریت داشت، انتقاد میکرد؛ از تهران به زادگاهش سرزمینهای فلسطینی باز نمیگردد و همچنان در ایران میماند. چرا سفارت ۴۱ ساله زواوی در جمهوری اسلامی یک ماموریت عادی نبود؟
«صلاح زواوی»، سفیر فلسطینیان روز ۱۶دی۱۴۰۰ به «حسین امیرعبداللهیان»، وزیر خارجه جمهوری اسلامی چفیه فلسطینی هدیه داد و با او دیدار خداحافظی انجام داد. زواوی در جمهوری اسلامی دیرپاتر از هر دولت و رهبری بود. به دلیل سابقه دراز سفارت او در تهران «مقدمالسفرا» بود و در هر مراسم رسمی و گردهمایی سیاسی، بالاتر از دیگر سفرا و نمایندگان خارجی در ایران مینشست.
ماموریت او در تهران در سال سوم تاسیس جمهوری اسلامی و زمانی که «علی خامنهای» به ریاستجمهوری رسیده بود، شروع شد. مردی که در سالهای بعد رابطه خوبی با زواوی به دلیل عملکرد «یاسر عرفات» در مذاکره با اسراییل و صلح با آن کشور نداشت، اما عجیب اینکه برخلاف این وضع، ماموریتش در تهران ادامه پیدا کرد و حتی پس از آن هم قرار است، در ایران زندگی کند.
از راست صلاح زواوی، یاسر عرفات و محمد خاتمی
***
زمانی که آیتالله «روحالله خمینی» درگذشت، زواوی هفت سال بود که در تهران ماموریت داشت و چهارمین دوره سفارت خود را پس از الجزایر، برزیل و کنیا آغاز میکرد. زواوی از موسسان «جنبش فتح»، بزرگترین گروه در کنفدراسیون احزاب فلسطینی بود که سازمان آزادیبخش فلسطین را تشکیل میدهند و رهبر کنونی آن یعنی «محمود عباس»، پس از عرفات، رهبر فلسطینیان محسوب میشود.
«سلام زواوی»، دختر صلاح بهتازگی در برابر «محمود عباس»، رهبر فلسطینیان که در مقر خود در خارج رامالله در اردن به سر میبرد، سوگند یاد کرده است تا ماموریت عجیب پدر را در تهران ادامه دهد. صلاح زواوی وقتی ماموریت در تهران را شروع کرد که سازمان آزادیبخش فلسطین اعتبار سابق خود را نزد حاکمان جمهوری اسلامی از دست میداد.
سلام زواوی دختر صلاح زواوی در حال سوگند یاد کردن به عنوان سومین سفیر فلسطینیان در تهران و جانشین پدردر برابر محمود عباس رهبر دولت خودگردان فلسطینی در اردن
***
عرفات اگرچه اولین رهبر انقلابی خارجی بود که پس از انقلاب بهمن ۵۷ خود را به تهران و مدرسه رفاه محل اقامت خمینی رساند و با حضور «احمد خمینی» و «ابراهیم یزدی» که وزیر خارجه دولت موقت شد، سفارت اسراییل را تصرف کرد و آن را به نمایندگی دولت فلسطینیان تغییر داد؛ اما حمایت او از «صدام حسین»، رهبر عراق که در نبرد نظامی با ایران بود، از دید مقامهای جمهوری اسلامی غیرقابل بخشش بود.
عرفات حمایت عربی از صدام را تلاش میکرد با میانجیگری بین دو کشور برای رسیدن به آتشبس جبران کند؛ زواوی بازوی این تلاش بود.
۲۳شهریور۱۳۶۴ در حالی که ایران سه ماه قبل خرمشهر را از اشغال خارج کرده بود و تلاش برای آتشبس و توقف جنگ در جریان بود، زواوی از جده در تماس محرمانه با «اکبر هاشمی رفسنجانی»، رییس مجلس شورای اسلامی که فرمانده جنگ بود، اطلاع داد که در کمیته صلح سازمان کشورهای اسلامی که در جده مشغول فعالیت است، «تهدید خطوط هوایی، استعمال سلاح شیمیایی و زدن شهرها در جنگ [ایران و عراق] محکوم شده و خواستار تشکیل کمیسیونی برای تشخیص متجاوز و محاکمه آن و تشکیل صندوق اسلامی برای جبران خسارتهای جنگ شدهاند.»
👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر
هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود نوشته است: «اگر این خبر درست باشد، در جهت ارضای ما گامی به پیش است؛ ضمنا میگوید که عراق به این مصوبه اعتراض کرده است.»
جمهوری اسلامی اما به میانجیگری عرفات روی خوش نشان نداد و تلاشهای زواوی هم در تهران که برای تماس مقامهای ایرانی با عرفات به اصرار و التماس رسیده بود، به نتیجه نمینرسید: «عصر [آقای صلاح زواوی] سفیر فلسطین آمد و نامهای از [یاسر] عرفات برای درخواست پذیرش آتشبس آورد. او هم خواستار پذیرش هیات فلسطینی برای میانجیگری بود و هم پیشنهاد دعوت وزرای خارجه کشورهای حاشیه خلیج فارس را داشت و ضمن درخواست کمک از من میخواست که نامهای به عرفات بنویسم.» (۱۰فروردین۱۳۴۶)
تلاش زواوی گرچه رابطه به کین نشسته جمهوری اسلامی از سازمان آزادیبخش فلسطین را به مهر تبدیل نمیکرد، اما هم باعث تمدید ماموریت او بود و هم رشتهای میان دو طرف را قبل از پاره شدن کامل، باقی نگه داشت. در دستنوشتههای هاشمی رفسنجانی به طور پیوسته دلخوری جمهوری اسلامی از عرفات و سازمان آزادیبخش مشهود است؛ به طوری که خامنهای رییسجمهور وقت از پاسخ دادن به نامههای عرفات خودداری میکرده است: «[آقای صلاح زواوی] سفیر فلسطین به ملاقاتم آمد؛ نگران وضع فلسطینیها است. از کشورهای عرب که آنها را به محافظهکاری کشیدهاند، مایوس شدهاند. در لبنان و جاهای دیگر از جمله اردن، تحت فشارند. اصرار داشت که جمهوری اسلامی به کمکشان بشتابد و آنها را از مشکلات نجات دهد. اختلافات داخلی، مشکل مهم آنها است. میخواست که آقای رییسجمهور به نامه [یاسر]عرفات [رهبر ساف یا سازمان آزادیبخش فلسطین] جواب بدهد؛ یا هیاتی به آنجا بفرستیم و یاسرعرفات را دعوت کنیم. گفتم، دعوت عرفات، قبل از تغییر موضع رسمی، مشکل است. مشکلات اداری هم در داخل ایران دارند.» (۲۳خرداد۱۳۶۲)
در جای دیگری یک سال بعد هاشمی میگوید که مقامهای جمهوری اسلامی به زواوی وقت ملاقات نمیدادهاند: «آقای [صلاح] زواوی سفیر فلسطین آمد؛ ضمن اعتراف به اشتباه مشی رهبری الفتح (جنبشی که زواوی موسس آن بوده)، از اینکه ایران کمک عمدهای به مردم فلسطین نمیکند و مقامات ایرانی، وقت ملاقات به ایشان نمیدهند، گله داشت. تصدیق کردم که باید کمک رفاهی بیشتری به فلسطینیها بکنیم.» (۵دی۱۳۶۳)
رابطه جمهوری اسلامی و سازمان آزادیبخش فلسطین و مشخصا رابطه با عرفات پس از مرگ آیتالله خمینی نه تنها بهبود نیافت، بلکه رییسجمهوری که به نامههای او پاسخ نمیداد، رهبر جمهوری اسلامی و جانشین آیتالله خمینی شده بود. توافق عرفات با «اسحاق رابین»، نخستوزیر اسراییل که به واسطه «بیل کلینتون»، رییسجمهور آمریکا انجام شد و به «پیمان صلح اسلو» معروف است، رابطه جمهوری اسلامی و با عرفات و سازمان آزادیبخش فلسطین را تا امروز تیره کرده است.
در این توافق که در شهریور ۱۳۷۴ به دست آمد، اسراییل حکومت خودگردان فلسطینی به رهبری عرفات را با عنوان نهاد اداری فلسطینیان برای کنترل سرزمین های تحت حاکمیت آن به رسمیت شناخت و در برابر عرفات دولت اسراییل را که جمهوری اسلامی آن را «غاصب» و «اشغالی» که «باید از صفحه روزگار محو شود»، شناسایی کرد. آیتالله خامنهای از ابتدا با این توافق بنای مخالفت گذاشت. دو سال پس از این توافق جمهوری اسلامی میزبان هشتمین نشست رهبران کشورهای اسلامی در تهران بود و عرفات رهبر فلسطینیان به اعتبار جایگاهش عازم ایران شد؛ اما آیتالله خامنهای با درخواستهای او برای ملاقات موافقت نکرد.
زواوی همچنان در تهران سفیر بود و در ۱۸آذر۱۳۷۷ روز افتتاحیه اجلاس تهران در کنار عرفات نشسته بود. هاشمی رفسنجانی جزو معدود مقامهای جمهوری اسلامی بود که هنوز با مقامهای فلسطینی از جمله عرفات و زواوی، سفیر او در تهران دیدار میکرد، او از خامنهای که نطق افتتاحیه اجلاس را انجام میداد، خواسته بود به عرفات وقت ملاقاتی بدهد: «نزدیک ساعت ۱۰صبح به محل اجلاس سران رفتیم. در اتاق انتظار با رهبری و آقای ناطق نوری و آقای خرازی نشستیم. آیتالله خامنهای گفتند که تقاضای ملاقات یاسر عرفات را رد کردهاند. نظر من این بود که بپذیرند، ولی قبول نکردند.»
خامنهای کمتر از یک سال بعد در خطبههای نماز جمعه ۸آبان۱۳۷۷ جملاتی بر زبان آورد که تا پیش از آن قابل تصور نبود. او در این خطبهها با انتقاد مجدد از توافق صلح اسلو، عرفات رهبر فلسطینیان را «هم خائن و هم احمق» خواند. زواوی در تهران سفیر فلسطین بود؛ اما با وجود رویکرد تند خامنهای، نه از تهران اخراج شد و نه خودش به اظهارات خامنهای علیه رییسِ خود و رهبر فلسطینیها اعتراضی نشان داد. حتی به معنی اعتراض چند روزی هم تهران را ترک نکرد.
زواوی در فاصله برگزاری آمادهسازی تهران برای نشست سران کشورهای اسلامی که خامنهای عرفات را در آن نپذیرفت و سپس خطبههای تاریخی نماز جمعه خامنهای، ۱۱آبان۱۳۷۶ خواستهای به واسطه هاشمی رفسنجانی از مقامهای جمهوری اسلامی برای فلسطین داشت که پذیرفته نشد: «[آقای صلاح زواوی]، سفير فلسطين و معاونش آمدند. پيشنهادهايی داشتند، از قبيل اينكه اسم [اجلاس سران سازمان] كنفرانس اسلامى را قدس بگذاريم و اينكه نمايشگاهی براى فلسطين در سفارت يا كنار اجلاس داشته باشد و اينكه در اين سفرهای سران، سعی شود تيرگی روابط با الجزایر، مصر و امارات ترميم شود و اينكه ايران به جاى مخالفت مطلق با صلح، طرح قابل قبول جهان امروز، با توجه به شرايط فعلى بدهد. گفتند، فعلا نمىشود حذف اسرایيل را جا انداخت.»
زواوی سفیری عجیب یا به بیان بهتر، شخصیتی متفاوت بود. توهینهای مقامهای جمهوری اسلامی در طول چهار دهه او را وادار به پایان دادن به ماموریتش نکرد. حتی خودش در دیدار با رهبران تهران از رییس مستقیم خود یاسر عرفات انتقاد میکرد: «سفير فلسطين آمد. مقداری از عرفات و سازشکاران فلسطینی و اعراب انتقاد نمود.» ( ۱۱شهریور۱۳۷۴) و برای هزینههای سفارت دولت متبوع خود از جمهوری اسلامی پول میخواست.
وقتی محمود عباس با رهبر سازمان مجاهدین خلق دیدار کرد، زواوی بر خلاف رویه های جمهوری اسلامی به وزارت خارجه احضار نشد
***
در اتفاقی غیرمنتظره در جمهوری اسلامی وقتی در مرداد ۱۳۹۵ «محمود عباس»، رهبر فلسطینیها با «مریم رجوی»، رهبر سازمان مجاهدین خلق دشمن خونی جمهوری اسلامی در پاریس دیدار کرد، زواوی نه به وزارت خارجه احضار شد و نه انگار کسی او را نماینده و سفیر محمود عباس میدانست. پیکر همسر او در تهران دفن شده و دخترش که در ایران بزرگ شده است، پس از ۴۱ سال جانشینش شده و خود او هم به سرزمین مادری بازنمیگردد و در ایران میماند. پایان ماموریت سفیری که هیچکدام از ویژگیهای یک سفیر معمولی را حتی در جمهوری اسلامی نداشت.