دیدار رئیسی از روسیه؛ سرشکستگی رژیم، آزردگی ملت
علیرضا نوریزاده - ایندیپندنت فارسی
سه هفته پیش از زیارت حجتالاسلاموالمسلمین سیدابراهیم رئیسی از قبله مربوطه در مسکو و برگزاری نماز عصر در کرملین (که به گفته امیرعبداللهیان، وزیر خارجه ایشان، برنامهاش از قبل تدارک دیده شده بود)، من مقالهای در همین باره داشتم با عنوان «پوتین و رئیسی؛ مسکوچای، ضمانتی برای مجتبی؟» در این مقاله، پیشبینی کرده بودم مردی با اعتبار رئیسی (که امضایش حداقل زیر پنج هزار حکم اعدام هست)، برای گرفتن یک ضمانتنامه دوقبضه برای آینده آقا مجتبی خامنهای، سند بندگی و عبودیت را به نیابت از سرورش، به مهر خود ممهور خواهد کرد: «هست خادم در کرملین شما/ سید آبراهیم عبد مجتبی!»
همه مراحل و لحظات سفر یکطرف، آن لحظه اتصال به حضرت باری در سایه چند تفنگچی درباری، یکطرف. رئیس شورای مفتیهای روسیه گفته بود که بانگ تکبیرش به هلسینکی رسید و لابد جناب صفراف، ایرانشناس معروف، هم یادآور شده بود که انوار ایمان ساطع از چهره پرزیدنت رئیسی، شام سرد مسکو را حرارتی خورشیدگون بخشیده است.
رئیسی رفت و «مسکوچای» نیز شفاهی رسمیت یافت. پوتین حتی یک عکس یادگاری هم برایش امضا نکرد؛ فقط آنسوی میز ۲۰ متری نشست و آدامس جوید. مهمانش با یک دکترای افتخاری از یک دانشگاه بیاعتبار پولکی که البته با کمکهای کریمانه رژیم برای برپایی دورههای دکترا در «خمینی شناسی» و «ابعاد اندیشههای امام خامنهای» و...، که به او اهدا شد، به وطن بازگشت و مطمئن بود که بابت نماز در کرملین و رساندن سلام «امام خامنهای» به بیخداترین موجود زمین، از مقام ولایت جایزه مخصوصی دریافت خواهد کرد؛ اما اصولگرا پیش از اصلاحطلب همراه با ملیون در داخل و خارج کشور همگی سفر حقارتبار او را برنتافتند و شاید فقط اجداد و پدران و بعضی فرزندان توده و چپهای وابسته شرفیابی رئیسی به حضور پوتین را افتخاری برای او و خود بدانند.
ویروس دایی یوسف (ژوزف استالین)
سه شاید هم چهار نسل از چپهای ما به این ویروس مبتلا شدند؛ بهگونهای که در طول نزدیک به یک قرن (۱۹۲۲، سال سوار اسب قدرت شدن استالین؛ همان دایی یوسف!) هر جا پای مصالح دایی یوسف و جانشینانش پیش آمد، مصالح ملی را گاه جلو سفارت شوروی در تهران، زمانی در ساختمان کا.گ.ب. و در وقتی دیگر، در اتاقهای پنهان، به زمین زدند و سر بریدند.
حالا ویروس مربوطه بار دیگر از خواب چندساله بیدار شده و این بار سرهنگ سابق و لاحق کا.گ.ب، رفیق ولادیمیر پوتین، که جای دایی یوسف را گرفته، کار نشر و پخش ویروس مورداشاره را عهدهدار شده است. علاوه بر آنها که از روزگار نوجوانی دچار این ویروساند و حالا اغلب در روزگار پیری چه در خانه پدری و چه در تبعیدگاههای امپریالیستی و استکباری، روزی پنج بار رو به قبله مسکو نماز میگزارند؛ البته نمازهای نافله و قضا را هم رو به قبله هاوانا و پیونگیانگ ادا میکنند و اگر بخت یار شد و پولی در بساط آمد، به زیارت کعبه در پکن هم میروند و حیرتزده از پیشرفتهای محیرالعقول چین کمونیست، در بازگشت برای دوستان و آشنایان قصه سر میدهند؛ بیآنکه توجه کنند این پیشرفتها با نظام اقتصاد آزاد و سرمایهگذاری امپریالیستها و مکدونالد و کوکاکولا به دست آمده است و نه با نسخههای بیمارکش صدر مائو.
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
مشکل اساسی در این است که سیدعلی آقای نایب امام زمان و اصحاب و حواشیاش نیز به این ویروس گرفتار شدهاند. سالها پیش، سردبیر یکی از نشریات پایتخت برایم نوشته بود که اخیرا از دفتر «مقام معظم رهبری» با همه روزنامهها تماس گرفتهاند (نه از کانال وزارت ارشاد یا اطلاعات؛ بلکه اصغر آقا حجازی مستقیم به ارباب جراید هشدار داده است) که مبادا یکوقت کلمهای در ذم برادر پوتین بنویسید یا با مسلمانان چچن اظهار همدردی کنید. در واقع در مکتب ولایت عظمی، مسلمانان چچن مستحق قتل و تجاوز و نابودیاند.
در دوره اول احمدینژاد، دبیر سیاسی روزنامه اعتماد، و سردبیر اعتماد ملی، را کنار گذاشتند؛ چون مطالبی در ذم روسها و عهدشکنیهایشان در قرارداد همکاریهای هستهای به چاپ رسانده بودند. حالا چین هم به روسیه اضافه شده است. رائفی پور، از بلبلان ولایت، بعد از سفری به چین، برای مائو و جانشینانش آبرو باقی نگذاشت و سه روز بعد، مداحی برای چین را آغاز و رهبر چین را با امیرالمومنین مقایسه کرد.
من بهدفعات در مورد خطر حضور روبهگسترش روسها در خانه پدری هشدار دادهام و اینک با دریافت گزارشی از برنامه خریدهای تازه نظامی رژیم از روسیه که بعد از دیدار سرلشگر باقری، رئیس ستاد کل ارتش، از مسکو، برگههای آن نوشته شد، یکبار دیگر یادآور میشوم که ولادیمیر پوتین، سرهنگ کا.گ.ب، با این قرارداد که بیش از ۱۲ میلیارد دلار برای ملت ما هزینه خواهد داشت، بر آن است تا شمار دیگری از بنجلهای زمینی و هوایی روسی را به ایران قالب کند.
یادتان باشد که روسها از دادن مثلا هواپیمای میگ۳۱ به جمهوری اسلامی ایران خودداری میکنند اما آن را به هند میدهند و در مورد تانکها، از تی۷۲ بالاتر نمیروند. به عبارت دیگر، ما در سال ۲۰۲۲ دلار میدهیم و جنسهای دهه ۷۰ قرن بیستمی تحویل میگیریم.
درباره منظومههای دفاع هوایی مدرن (موشکهای ضدموشک اس۳۰۰ تور ام۱) که بابت خرید و آموزش کادر و قطعات یدکی آن نزدیک یک میلیارد دلار پرداخت شد، باید بگویم که روسها از دادن نوع جدید و پیشرفته آن به ما خودداری کردند و هماکنون نیز حاضر نیستند موشکهای دفاعی اس۴۰۰ را به ما بدهند؛ در حالی که به ترکها و سوریها دادهاند.
روسها حتی از فروش یک اسکادران هواپیمای سوخو۳۰ به ما هم امتناع کردهاند. با این همه عشق روسیه چنان صغیر و کبیر اهل ولایت فقیه را به جنون کشانده است که حاضرند برای گل روی جانشین دایی جان یوسف ایران را یکجا قربانی کنند.
درباره ویروس و ابتلای بعضی از ما حتی در خارج از کشور در سالهای اخیر به آن، اضافه میکنم وقتی سخنان بعضی از دوستان چپزده (من برای سوسیالیستهای آرمانخواه حرمت بسیار قائلم و همانطور که عملکرد رهبری حزب توده را پیش و پس انقلاب به هیچ روی به حساب آرمانخواهانی چون مرحوم علی خاوری نمیگذارم و اقرار میکنم در جمع بسیاری از چپهای دیروز و آرمانخواهان امروز همچون دوست آزادهام مهدی خانبابا تهرانی، انسانهایی را دیدهام آزادیخواه، مردمدوست، دلنگران میهن و مستقل و قائم بر خود، چپهای واقعی را با چپزدگان و مبتلایان به ویروس دایی یوسف یکی نمیدانم) وقتی اظهارات کسانی را که اسلام ناب را با مارکسیسم ناب پیوند زدهاند، میشنوم یا میخوانم یا افاضات آنهایی را که بهظاهر از سکولاریسم سخن میگویند اما با خرده عشوهای از اهل ولایت فقیه در مسیر چپزدگی ناگهان غشوضعف میکنند و آب از بندبند وجودشان به راه میافتد، دنبال میکنم، کاملا درمییابم که ویروس مربوطه علاجناپذیر است و با شیر اندرون شده، با جان به در شود.
مهم نیست عمامه بر سر داشته باشند یا کلاه، شیعه باشند یا سنی، اهل تبریز باشند یا متولد زاهدان، کنار اروند زندگی کنند یا در جوار آلاداغ، برای اینها، صدام حسین چون به دست آمریکاییها اسیر شد و بعد حکومت برآمده از حضور آمریکا و انگلستان در عراق، به دارش کشید، میشود «قائد اعظم» و قهرمان اسلام و سیدالشهدا مرحوم صدام حسین مجید تکریتی!!
آنها در خلوت، با دیدن احمدینژادهایی که سر بر شانه هوگو چاوز گذاشته و مشغول ناسزاگویی به آمریکا بودند و هستند، به وجد میآیند و بعضیهایشان که در خارج گرفتار شرم حضورند و نمیتوانند وسط میدان بپرند و رقصی خوش در برابر اهل ولایت فقیه آغاز کنند، ناچار شیفتگی خود به آقا و نوکرش را در پرده ابهام همراه با ارسال بوسهای از راه دور برای ولادیمیر پوتین- بیان میکنند.
یکی از اینها کلمهای در باب سفر حقارتآمیز رئیسی به مسکو بر زبان و قلم نیاورد. چند هفته پیش نوشتم که روسها آمدهاند و جا خوش کردهاند. هم پایگاه هوایی و دریایی دارند، هم پلاژ خوشمنظر برای زن و مرد و پیر و جوان در بوشهر. صدها کارشناس روسی در صنایع نظامی و دستگاههای امنیتِی و اتمی کشور مشغول به کارند و از جزییترین مسائل امنیتی، نظامی، اقتصادی و سیاسی ایران باخبرند.
در چنین شرایطی، سند همکاری ۲۰ ساله با روسیه تنظیم کردن و یک ۲۵ سالهاش را هم به چینیها واگذاشتن، سرنوشت ملتی است که ۴۳ سال پیش پر پرواز گشوده بود که تا به ژاپن پرواز کند اما اینک در پهندشت خاورمیانه، در عزلت و منفور همسایگان، در چنگ خرس روسی و اژدهای چینی دستوپا میزند.
با مراجعه کوتاهی به گوگل، لحظاتی از استقبال همه بزرگان اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی از شاه فقید و ملکه را مشاهده کنید و بعد کلیپ ورود سیدالدنام آبراهیم رئیسی به مسکو را تماشا کنید؛ آنگاه تفاوت دیروز و امروز بهتر آشکار خواهد شد.
تولد جبههی مردم و مرگ رژیم، کورش عرفانی