در جایی از مستند "جنایت عمدی"، مریم یاوری، همسر بکتاش آبتین تعریف میکند که وقتی خودشان را به آب و آتش میزدند تا داروی مخصوصی را برای زنده نگه داشتن آبتین پیدا کنند، دکتر میگوید دیگر نیازی نیست و چند لحظه بعد برادر آبتین از راه میرسد و او را در آغوش میگیرد و با گریه میگوید: تموم شد و مریم با بهت و ناباوری میگوید: "تموم شد؟"
***
نه مریم جان! تمام نشد. حکومت گمان میکند که آزادیخواهان با مرگشان تمام میشوند اما نمیداند که آزادی با آنها از نو میآغازد. هرچند آبتین دیگر نیست تا درباره مبارزه با سرکوب و خفقان شعر بسراید و بنویسد و فیلم بسازد اما خودش به نماد مبارزه در برابر ظلم و استبداد در آثار دیگران بدل میشود.
تو با شجاعت جلوی دوربین نشستی و چشم در چشم دشمنان آزادی دوختی و دادخواهی کردی و حالا نوبت ماست که روایت تو را روایت کنیم و صدایت را به گوش همه برسانیم تا نام آبتین را به نشانهای ابدی علیه فراموشی بدل بسازیم. سالها پیش سوزان سانتاگ گفته بود "محور زندگی اخلاقی و پندار اخلاقی ما الگوهای بزرگ مقاومتند، داستانهای باشکوه کسانی که گفتهاند: "نه. نه. من پشت به خدمت خم نخواهم کرد" و از این پس چه بسیار کودکانی که با داستان باشکوه "نه گفتن" آبتین، بزرگ میشوند و به کالبدی برای کلمات او درمیآیند و آزادی را به شیوه او خواهند زیست و میبینی که آبتین تمام نمیشود و تداوم و تکثیر مییابد، تا اینکه دوران ظلمت تمام شود.
***
گروه موسیقی رستاک برای همیشه از ایران رفتند