Wednesday, Mar 2, 2022

صفحه نخست » «جاده ابریشم نوین» و روسیه: میان ژئوپولیتیک و اقتصاد

China_Russia.jpgنویسنده: ایوان زوئنکو (به زبان روسی) ترجمه به آلمانی: هارتموت شرودر

ترجمه به فارسی: ب. بی‌نیاز (داریوش)

روابط میان روسیه و چین در دو دهه گذشته بسیار به هم نزدیک‌تر شده است. این روند از میانۀ دهۀ ۲۰۱۰ آغاز شد و هر روز فشرده می‌گردد. در مجموع، بحران کریمه، تیره شدن مناسبات روسیه با غرب و آغاز پروژه جاده ابریشم جدید که روسیه به آن به عنوان یک امکان خوب برای غلبه بر وظایفِ ژئوپولیتیک و اقتصادیش می‌نگرد عواملی هستند که کمک کرده‌اند این دو کشور به هم نزدیک شوند. کلاً نگاه مسکو به پروژه جاده ابریشم جدید مثبت است، اگرچه چین، بر خلاف انتظار روسیه، طی شش سالی که پروژه جاده ابریشم را شروع کرده چندان در روسیه سرمایه‌گذاری نکرده است. ولی با توجه به الزامات سخت این سرمایه‌گذاری‌ها، هدف از «شرکت» در این پروژه، اساساً ژئوپولیتیکی و ساختن یک جهان چند قطبی است. در مجموع، سیاست مسکو نسبت به پروژه جاده ابریشم را می‌توان مثبت و مؤثر توصیف کرد.

«ابتکار کمربند و جاده»‌ی چین که عموماً «جاده ابریشم نوین» نامیده می‌شود در طی شش سال شکل‌گیریش به مترادفی برای «سیاست خارجی خلق چین در ارواسیا» تبدیل شده است. صرف‌نظر از بدگمانی‌های مستدلِ بخشی از کارشناسان که پروژۀ جاده ابریشم را یک رویکرد و حرکت سیاسی ارزیابی می‌کنند و نه یک کانسپتِ فلسفی یا پروژۀ تبلیغاتی شی جین‌پینگ، رهبری روسیه (و یک بخش بزرگ از کارشناسان روس) این پروژه را بسیار جدی می‌دانند. گواه این ادعا، بیانه مشترکِ همکاری میان روسیه و چین در خصوصِ «اتصال» اتحادیه اقتصادی ارواسیا به کمربند اقتصادی جاده ابریشم می‌باشد که در ماه می‌۲۰۱۵ از سوی این دو کشور امضا شد؛ همچنین می‌توان به شرکت ولادیمیر پوتین در دو گردهمایی دربارۀ جادۀ ابریشم در سال‌های ۲۰۱۷ و ۲۰۱۹ و در کنار آن به تعداد فراوانی کارهای علمی و تحلیل‌ها در این مورد اشاره کرد.

امکانات ژئوپولیتیک و اقتصادی

فهم روسیه از «جاده ابریشم نوین» از یک سری ویژگی‌ها برخوردار است. زیرا این فهم تنها به جذب اقتصادی و کلاً حوزه اقتصاد محدود نمی‌شود. ویژگی این پروژه از منظر روسیه، جنبه ژئوپولیتیک آن است. به عبارتی، از نگاه روسیه پروژه چین در نهایت برای کنترل اقتصادی، فرهنگی یا حتا نظامی بر قاره ارواسیا فهمیده می‌شود. بدین ترتیب، جاده ابریشم نوین از منظر روس‌ها به عنوان یک واقعیت ژئوپولیتیک درک می‌شود که روسیه به عنوان یک قدرت بزرگ باید نسبت به آن واکنشی اندیشیده نشان بدهد.

دیدگاه‌های ژئوپولیتیک در میان کارشناسان متفاوت است. این دیدگاه وابسته به آن مکتب ایدئولوژیکی‌ دارد که آنها نمایندگی می‌کنند. اگر بخواهیم یک جمع‌بندی از جریان غالب در گفتمان‌ِ کنونی در روسیه ارایه بدهیم با پیچیدگی‌های معینی روبرو می‌شویم. با این وجود می‌توانم ادعا کنم که نخبگان کنونی روسیه اساساً یک رویکرد ژئوپولیتیک را دنبال می‌کنند که کلاً می‌توان آن را در اصطلاح «ارواسیای نوین» بیان کرد. بر اساس این درک، غرب درصدد است که هدایت انحصاری جهان را از دست ندهد و روند شکل‌گیری یک نظم جهانی چند قطبی از یک سو و نزدیکی روسیه به چین را از سوی دیگر مانع شود. نقطه آغاز پیروان نظریه «ارواسیای نوین» تضادهای حل‌ناشدنی چین و ایالات متحد آمریکاست و به همین دلیل معتقدند که «روابط سازنده» روسیه و چین می‌تواند برای هژمونی ایالات متحد آمریکا یک بدیل باشد. چین در جنگ روسیه علیه هژمونی غرب به عنوان یک «متحد طبیعی» عرض اندام می‌کند. طبعاً برای همکاری‌های میان چین و روسیه چارچوب‌های گوناگونی در نظر گرفته شده است، برای نمونه: سازمان همکاری شانگهای (SOZ)، بریکس (BRICS) که شامل کشورهای برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی است و همچنین «اتصال» اتحادیه اقتصادی ارواسیا به «کمربند اقتصادی جاده ابریشم».

اهمیت مؤلفه‌های ژئوپولیتیک در پروژه راه ابریشم برای روسیه به دلیل رویدادهای سال‌های ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ در آن کشور یعنی بحران کریمه، آغاز کاهش ارزش روبل و اِعمال تحریم‌ها علیه آن بسیار افزایش یافت. اگر روسیه تا پیش از رویدادهای نامبرده به پروژه جاده ابریشم صرفاً به عنوان یک روند جذب اقتصادی برای توسعه زیرساخت‌ها می‌نگریست، حالا پس از الحاق کریمه به این ابتکار اقتصادی چین به عنوان ابزاری ژئوپولیتیک برای رویارویی با غرب می‌نگرد. با توجه به این پیشینه و بنا به نیازهای ایدئولوژیک بود که یک دگرگونی و تغییر مسیر گفتمانی در روسیه رخ داد. این گفتمان راه خود را از روایت اصلی چینی‌اش جدا کرد و به یک وسیله بیان ایدئولوژیکی برای سیاست خارجی مسکو تبدیل گردید تا مسکو بتواند به عنوان یکی از مراکز نظم جهانی و دستیابی دوباره به جایگاه «قدرت بزرگ» وارد معرکه شود. حتا اگر آن زمان انگیزه مشارکت روسیه در پیمان اقتصادی با چین در ماه می‌۲۰۱۵ ژئوپولیتیک بوده با این وجود نمی‌بایست عامل اقتصادی نادیده گرفته می‌شد.

سرانجام موضعگیری روسیه در خصوص پروژه جاده ابریشم تحت شرایطی اعلام شد که این کشور به دلیل ژرف شدن بحران اقتصادی در وضعیت بسیار دشواری قرار داشت. در این شرایط، روسیه با مشکلات مالی روبرو بود و دسترسی‌اش را به منابع مالی غرب از دست داده بود. همین شرایط روسیه را مجبور کرد که نگاهش را متوجه چین بکند، یعنی کشوری که طی دهه‌ها از رشد اقتصادی شتابان برخوردار بود و از خود تصویر یک همسایه ثروتمند و سخاوتمند را ارایه می‌داد. اقدامات طرف چینی (مانند تأسیس صندوق سرمایه‌گذاری برای جاده ابریشم، توسعه «باک سرمایهگذاری برای زیرساخت‌های ارواسیا»، و انبوهی از اظهارات مقامات در رده‌های گوناگون) ظاهراً این برداشت از چین را تأیید می‌کردند. در این راستا امیدها به سرمایه‌گذاری چین بوجود آمد تا شاید بتواند جای خالی سرمایۀ اروپایی را پُر کند یا به طور کامل جایگزین آن گردد.
انتظار روسیه این بود که سرمایه‌گذاری‌های چین در سه سطح صورت گیرند: ۱) ایجاد یک زیرساخت نوین برای ترابری و لجستیک که اروپا را به آسیا وصل کند و این راهها از روسیه بگذرند، ۲) سرمایه‌گذاری مستقیم چین برای ایجاد شرکت‌هایی با فناوری‌های بالا، ۳) شرکت طرف چینی (از طریق سرمایه‌گذاری، اعتبارها و فناوری‌ها) در اجرا و تحقق پروژه‌ها در ارتباط با ابزار توسعه‌ای نوین برای خاور دورِ روسیه («بندر آزاد ولادی‌وستوک»، «مناطق سریع توسعه داده شده»).

البته روسیه برخلافِ دولت‌های سابق شوروی، حاضر نیست تحت هر شرایطی تن به سرمایه‌گذاری‌های چین بدهد. روسیه علاقه‌مند است که دستاندرکاران چینی تولیدات و فناوری‌های بالا را به روسیه بیاورند، آنهم با نرخ بهره پایین و حتی‌الامکان این فناوری‌ها و تولیدات در روسیه تولید شوند. حتا اگر چین به روسیه به عنوان منبع مواد خام و یک بازار برای محصولات خود بنگرد، اطرافیان رهبری روسیه (و همچنین بسیاری از کارشناسان) مدعی هستند که هدف سرمایه‌گذاری‌های چین این است که پایگاه‌های تولیدی بوجود بیاورد و «وابستگی خود را به مواد خام» کاهش بدهد و زیرساخت‌های لجستیکی خاور دور و راه آبی دریای شمال (گذرگاه شمال شرقی) را توسعه بدهد.

«پروژۀ پرستیژی» روسیه در «پروژه جاده ابریشم»، خط راه آهن برای قطارهای تندرو از مسکو به کازان است که می‌تواند به شهر یکاترینبورگ، آستانه و پکن گسترش یابد. دلیل آغاز چنین پژوژه‌هایی این است که چین در حوزه قطارهای تندرو نه تنها از فناوری‌های پیشرفته برخوردار است بلکه اساساً ارتباطات ریلی به خوبی در چارچوب جاده ابریشم نوین که در ذهن بخش عمده‌ای از مردم وجود دارد می‌گنجد.

البته باید گفت که خط راه آهن قطارهای تندروِ مسکو-کازان آنچنان موفق نبود که بتوان آن را به عنوان مقدمۀ سرمایه‌گذاری‌های روسیه و چین قلمداد کرد. در اکتبر ۲۰۱۴ یک یادداشت تفاهم در خصوص همکاری‌های ساختِ خط مسکو-کازان به امضا رسید. تا میانه ۲۰۱۹ این خط هنوز هم در مرحلۀ طراحی قرار داشت و طرف‌های چینی و روسی نتوانستند بر سر شرایط تأمین مالی و مسایل فناوری به توافق برسند.

بدین ترتیب، گفتمان روسیه در مورد پروژه جاده ابریشم که اساساً آن را به عنوان یک ابزار برای توسعه اقتصادی ارزیابی می‌کرد و آن را با یک سلسله امیدهای انتزاعی به کمک خارجی گره می‌زد توانست به دلیل سیاستِ خارجی و تحریم‌های اقتصادی سال‌های ۲۰۱۴-۲۰۱۷ علیه روسیه خود را جا بیندازد. اوج این امیدها به توافقات مربوط به «اتصال» اتحادیه اقتصادی ارواسیا با کمربند اقتصادی جاده ابریشم در ماه می‌۲۰۱۵ منجر گردید. با این حال، هیچ گاه، نه قبل و نه بعد از گفتمان جاده ابریشم، نگرشی که ابتکار اقتصادی چینی‌ها را به عنوان یک تهدید بالقوه برای منافع روسیه ترسیم می‌کرد از میان نرفت.

چالش‌های ژئوپولیتیکی و اقتصادی

ولی در حال حاضر چه چالش‌هایی در برابر روسیه قرار دارند؟ کلاً این چالش‌ها را می‌توان در دو حوزه اقتصادی و ژئوپولیتیک دسته‌بندی کرد.

برای آن دسته از کارشناسان که «کمربند اقتصادی جاده ابریشم» را یک پروژه زیرساختی ترابری می‌نگریستند، از همان آغاز این نگرانی وجود داشت که «جاده ابریشم» می‌تواند روسیه را دور بزند، یعنی کرویدورهای ترابری میان‌قاره‌ای می‌توانند از مسیرهای نامتعارف یا از کشورهای همسایه عبور کنند. افزون بر این، این نگرانی نیز وجود دارد که سرمایه‌گذاری‌های آینده چین می‌توانند احتمالاً به توسعه سیبری و خاور دورِ روسیه آسیب برسانند و منجر به نابودی راه‌آهن ترانس‌سیبری و راه‌آهن بایکال-آمور شوند.

اگر ما به پروژۀ جاده ابریشم به معنای وسیع‌تری بنگریم و به آن اساساً به عنوان امکانی برای همکاری‌های سرمایه‌گذاری نگاه کنیم، باز هم باید در نظر بگیریم که همه سرمایه‌گذاری‌های چین را نباید به عنوان یک موهبت تلقی کنیم. به همین دلیل، کارشناسان روسیه چشم‌اندازهای اعطای اعتبارات گره خورده با این زیرساخت‌ها را برای اقتصاد ملی روسیه با دید انتقادی می‌نگرند.

از سوی دیگر باید تأکید کرد که طرف چینی همواره در مذاکراتش خواستار «تضمین‌های دولتی» از سوی دولت روسیه است. پذیرفتن سرمایه‌های چینی در برابر چنین تضمین‌هایی به این معنی است که اعتباردهنده یعنی چینی‌ها در صورت ناموفق بودن پروژه مجبور نخواهد بود صورت‌حساب‌ها را بپردازد. حال با توجه به این که اکثر این پروژه‌های زیرساختی در روسیه به دلیل جمعیت کم و حجم پایین بازار غیرسودآور هستند، عملاً روسیه با پولش توسعۀ اقتصاد خارجی چین و مدرنیزاسیون اقتصاد چین را خواهد پرداخت.

در ضمن از آنجا که سرمایه‌گذاری‌‌های چین غالباً تجهیزات و نیروی کار چینی را مد نظر دارند، این همکاری از سوی کارشناسان روسیه نامطلوب یا حتا مطلقاً غیرقابل قبول ارزیابی می‌شود.

طبق نظر کارشناسان روسیه چالش‌های ژئوپولیتیک پروژه جاده ابریشم در این است که تحقق این پروژه به کاهش نفوذ روسیه در آسیای مرکزی منجر خواهد شد. برخی از کارشناسان روس بدین اشاره می‌کنند که چین هر چه بیشتر فعالیتِ سرمایه‌گذاری‌اش را گسترش بدهد به همان اندازه نیز روسیه را از مناطقی که برایش از لحاظ استراتژیک مهم است به حاشیه می‌راند.

در مجموع رفتار احتیاط‌آمیز روسیه نسبت به فرصت‌ها و خطرات ناشی از سرمایه‌گذاری چین به اینجا منجر شد که توازن موافقان و مخالفان باعث تأخیر یا حتا ابطالِ این توافقات خواهد شد. در ضمن، این مورد برای طرف چینی هم صدق می‌کند. یکی از عوامل در اینجا منافع متفاوت واقعی این دو کشور است.

کلاً در روسیه همه دوست دارند که سرمایه‌گذاری سخاوتمندانه چین در حوزه فناوری‌های پیشرفته صورت بگیرد و باعث ایجاد پایگاه‌های اقتصادی-صنعتی با حداکثر بهره‌وری از منابع محلی گردد. چین که منافعش در تحقق جاده ابریشم نهفته است طبعاً می‌خواهد ظرفیت‌های تولیدی مازاد و نیروهای کارش را به کار بیندازد و از این رو می‌توان درک کرد که نتواند با تصورات روس‌ها کنار بیاید.

طبق این شرایط گفته شده رهبری روسیه بهترین راه را در این دید که نقش یک «شریک کاذب» را در پروژه جاده ابریشم بازی کند و آن را هم در سطح ملی و هم منطقه‌ای پیش ببرد. این رویکرد اساساً بدین معنی است که رهبری روسیه ترجیح می‌دهد که از یک سو خود را خواهان همکاری و حتا جذب شدن در پروژه جاده ابریشم نشان بدهد ولی از سوی دیگر خود را بدان متعهد نکند. کوتاه می‌توان سیاست روسیه را این گونه بیان کرد: از یک سو در حرف دربارۀ توسعه اقتصادی و همکاری اقتصادی خود را راغب نشان می‌دهد ولی از سوی دیگر پیوسته بوی تله‌گذاری به مشامش می‌خورد و به همین دلیل تلاش می‌کند خود را محافظت کند. البته در برخی موارد این رویکرد نتایج بسیار مؤثری داشته است. بدین ترتیب، تصمیم روسیه در خصوص «اتصال» اتحادیه اقتصادی ارواسیا با کمربند اقتصادی جاده ابریشم به نمادی تبدیل شد که روسیه بتواند دورۀ انزوای بین‌المللی‌اش را پس از الحاق کریمه پشت سر بگذارد، علیرغم این که شرکت روسیه در پروژه چین به سرمایه‌گذاری قابل ملاحظه‌ای در روسیه منجر نشد و اساساً در حد اعلامیه‌های و بیانیه‌ها باقی ماند.

نتیجه گیری

رویکرد «شریک کاذب» که مسکو در برابر پروژه «ابتکار کمربند و جاده» برگزید ظاهراً تاکنون موفق بوده است. بدین ترتیب، روسیه موفق شد که بر وظایف نسبتاً مهمی غلبه کند. از یک سو توانست از انزوای بین‌المللی بیرون بیاید و از سوی دیگر به چین اجازه نداد که در روند تحقق پروژه‌های سرمایه‌گذاری و ایجاد زیرساخت‌ها، روسیه را به خود وابسته کند. و این در حالی است که تعدادی از کشورهای سابق شوروی (مانند تاجیکستان) در وابستگی به چین در غلتیدند. از این رو نمی‌توان گفت که در صورت تحقق جاده ابریشم، روسیه به شریک کوچکتر چین تبدیل شده است. مسکو همچنان سیاست مستقل خود را دنبال می‌کند و از منافع ژئوپولیتیکی و اقتصادی خود دفاع می‌کند.

********
درباره نویسنده: ایوان زوئنکو (Ivan Zuenko) عضو علمی پژوهشکده تاریخ، باستان‌شناسی و قوم‌شناسی خاور دور، شعبه خارجی آکادمی علمی روسیه در ولادی‌وستوک است. او چین‌شناس و تخصص‌اش سیاست چین در کشورهای سابق شوروی می‌باشد. تحلیل‌ها همچنین در مجله‌های
Russia in Global Affairs
Rossija i ATR
Asia I Afrika sewodnja
Wedomosti
Kommeersant
و همچنین در وب‌سایت «Moskauer Carnegie-Zentrums»
منتشر شده‌اند.

منبع: Länder-Analyse, Nr. 374, 01.10.2019 / https://www.laender-analysen.de

یادداشت مترجم فارسی: برای شناخت هر چه بیشتر چین و سیاست‌های اقتصادیش در خارج از چین یک سلسله مقاله در همین باره ترجمه کرده‌ام که می‌توانید آنها را در سایت https://baznegari.de بخوانید. بی‌نیاز



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy