نویسندگان: باری پاول، پیتر انگلکه و جفری کیمینو، Barry Pavel, Peter Engelke, and Jeffrey Cimmino
منبع: شورای آتلانتیک
ترجمه دیپلماسی ایرانی
پیش بینی بی تکلیفی هایی که این جنگ با خود دارد، یک گام مهم در عبور موفق از پیامدهای آن است. هرچند شرایط در اوکراین بسیار سیال است اما می توان چهار سناریو را برای پایان احتمالی این جنگ، تصور کرد.
سناریوی اول: معجزه در دنیپرو- ارتش و شهروندان اوکراینی که با حمایت دفاعی اعضای ناتو، تقویت شده اند، موفق به توقف پیشروی مسکو می شوند و پوتین را از سرنگونی دولت دموکراتیک کیف و استقرار یک رژیم دست نشانده باز می دارند. عزم و مهارت نیروهای مقاومت اوکراین، به بن بستی در میدان نبرد می رسد که به سود مدافعان است. در این صورت، برای کرملین و روسیه روشن خواهد شد که برای این جنجال آفرینی، هزینه گزافی خواهند پرداخت از جمله دورنمای یک جنگ طولانی گران در اوکراین همراه با سقوط اقتصادی و انزوای دیپلماتیک. پوتین دستور عقب نشینی می دهد. اوکراین یک دموکراسی دارای حاکمیت باقی می ماند، شکست مسکو، همچنین نارضایتی های داخلی را تسریع می کند و پوتین بر تهدیدهای داخلی علیه قدرت خود، متمرکز می شود. ناتو با اوضاع بهبود یافته امنیتی روبه رو می شود و اوکراین بازهم به غرب نزدیکتر.
سناریوی دوم: باتلاق- در پی هفته ها نبرد شدید در کیف و شهرهای مهم، روسیه موفق به سرنگونی دولت اوکراین و استقرار یک رژیم دست نشانده می شود. با این همه، نه نیروهای مسلح اوکراین و نه مردمانش آماده تسلیم نیستند بلکه برعکس، جمعیت اوکراین دست به شورشی با پایگاه گسترده، به خوبی مسلح و بسیار هماهنگ علیه مهاجمان می زند. هرچند نیروهای منظم اوکراین در گذر زمان فرسوده می شوند و هرچند شهرهای مهمی همچون کیف به اشغال در می آیند، پیروزی روسیه یک پیروزی گران و فاقد ارزش می شود. شورش اوکراین، هزینه چشمگیر و پایدار انسانی و مالی بر دوش روسیه می گذارد و کشورهای ناتو هم به ارائه کمک های پنهانی اما بسیار موثر به مقاومت اوکراین ادامه می دهند. سرانجام، روسیه پس از خشونت و کشتار بسیار، وادار به عقب نشینی می شود.
در این صورت، پوتین و دیگر سران روسیه در می یابند که به "لحظه برژنف" خود رسیده اند و در پی جویی اهداف حداکثری خود در اوکراین افراط کرده اند. این بار هم همچون افغانستان، روسیه به یک جنگ غیرقابل پیروزی تن داده و به همان باتلاقی گرفتار شده که بسیاری از کشورهای قدرتمند را در گذر تاریخ به دام انداخته است. روسیه هم در چشم جهانیان به یک کشور شر تبدیل می شود.
سناریوی سوم: یک پرده آهنین تازه- اوکراین سرانجام زیر بار سنگین تهاجم روسیه فرو می ریزد. نیروهای روسیه به رغم مخالفت شدید، کنترل کشور را با بکارگیری سلاح های سنگین و تاکتیک های جنگی به دست می گیرند. مقاومت علیه روسیه و دولت دست نشانده اش بسیار جوشان است اما با توسل به زور سرکوب می شود و آن میزان استحکام ندارد که چالش مهمی برای نیروهای روسی باقیمانده در اوکراین به حساب آید. یک پرده آهنین تازه در شرق اروپا و در طول مرزهای بالتیک در شمال و سپس لهستان، اسلواکی، مجارستان و رومانی در جنوب شکل می گیرد. پوتین، قدرت خود در داخل را مستحکم می کند و با شدت بیشتری به سرکوب مخالفان دست می زند. ناتو در برابر یک روسیه تهاجمی، متحدتر می شود اما به ناچار می پذیرد که گزینه های چندانی برای جبران از دست رفتن اوکراین ندارد. سپس سوئد و فنلاند هم به ناتو می پیوندند تا امنیت خود را در قبال نقشه های توسعه طلبانه مسکو افزایش دهند.
سناریوی چهارم: جنگ ناتو و روسیه - خطرناکترین سناریو برای آینده اروپا و نظم جهانی آن است که جنگ اوکراین، زمینه را برای یک منازعه نظامی میان ناتو و روسیه فراهم کند.
میانبرهای چندگانه ای به سمت این نتیجه وجود دارد. یکم اینکه ناتو تصمیم به افزایش دخالت در اوکراین بگیرد در تلاش برای اجرای یک منطقه پرواز ممنوع یا شکل دیگری از مداخله مستقیم برآید. اگر روسیه کوتاه نیاید و مستقیما درگیر شود، خطر یک جنگ میان ناتو و روسیه بطور اساسی افزایش می یابد. دوم اینکه روسیه با بی پروایی به قلمرو یک کشور عضو ناتو حمله کند و واکنش متقابل این پیمان را موجب شود. سوم هم این چشم انداز هراسناک است که احتمال می دهد پوتین، اهدافی فراتر از اوکراین دارد. اگر نیروهای روسیه پیشروی سریعی در اوکراین داشته باشند و کنترل موثر این کشور را بدست گیرند، چه بسا که پوتین توجه اش را معطوف به کشورهایی کند که آنها را بخشی از حوزه نفوذ شوروی سابق می داند. روشن ترین اهداف برای به آزمون گذاردن نقشه هایش در این زمینه، و نیز محک زدن عزم ناتو، کشورهای حوزه بالتیک هستند که همگی عضو پیمان ناتو می باشند.
شواهد اولیه نشان از آن دارد که این جنگ، به سود غرب چرخش خواهد کرد، به سه دلیل: تجاوز خام روسیه و مقاومت الهام بخش اوکراینی ها، حمایت مردمی از اوکراین را در سراسر اروپا برانگیخته است. همچنین به نظر می رسد که روسیه و پوتین عزم اوکراینی ها و خشم جهانی علیه مسکو را بسیار دست کم گرفته بودند. سوم هم اینکه دولت های دمکراتیک در دو سوی آتلانتیک، تصمیم های سیاستی بسیار بلندی در زمینه های اقتصادی، مالی، دیپلماتیک و امنیت گرفته اند که نشان از بزرگی هدف و همبستگی ای نوشونده دارد.
به هرحال، اکنون جهان در لحظه خطرناک و بسیار بلاتکلیفی قرار دارد. آنچه پس از این جنگ رخ می دهد به همان اندازه یک ابهام است که چگونگی، زمان و مکان خاتمه این جنگ. این چهار سناریو هم پیامدهای محتمل تر را بازتاب می دهد و دربرگیرنده همه احتمالات نیست... جنگ که آغاز می شود، به دشواری از یک نسخه پیروی می کند و بیشتر به مسیرهای پیش بینی نشده می کشد که گاه همه جهان را دگرگون می کند. به نظر می رسد که تهاجم روسیه به اوکراین، بذر چنین منازعه ای را در خود دارد.