Sunday, Mar 20, 2022

صفحه نخست » غزلی برای نازنین، مهران رفیعی

Mehran_Rafiei.jpg

ای که بودی چون گروگان در اوین

بعد از این با خوشدلان باشی قرین

از گزندِ اَهرِمَن مانی امان

سال نو فرخنده تر ای نازنین

چون رها گشتی از آن بیداد و بند

آن شرنگِ کامِ ما شُد انگبین

رفت دیری با غم و بیم و امید

حُرمتِ انسان چرا باشد چنین؟

حاکمی بس خیره سر هر روز و شب

هر ستم با ما کُنَد با نامِ دین

گاه مانَد شاعری عُمری به بند

یا سِپارد جانِ شیرین آبتین

روزِ دیگر پهلوانی سر بلند

جان دهد اندر حصارِ عادلین

بانگِ تو خامُش نشد در دخمه ها

عزم و خویت استوار و آهنین

رنجِ تو پنهان نَماند از دیده ها

رنجِ هم بندان کِه گوید پر طنین؟



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy