مردم به دنبال تامین نیازهای مادی و معنوی خویشاند و زندگی و تجربههای تاریخی نشان دادهاند که از نیروهای سیاسی و اجتماعیای حمایت میکنند که در رابطه با تامین این نیازها تلاش و مبارزه کنند.
در میهنمان نیروهایی بدیل سیاسی و اجتماعی حکومت اسلامی خواهند شد که با فاصله گرفتن از خودمحوری و فرقه گرائیهای سیاسی و ایدئولوژیک، فرایند پاسخگویی به نیازهای مادی و معنوی مردم را سامان دهند و راه رسیدن جامعه به آزادی و آبادی را تسریع وهموار کنند. برای سامان دادن و تسریع چنین فرایندی به جای دامن زدن به تضادها میباید به سراغ علائق و خواستهای مشترک همگانی رفت.
به نظر میرسد با چند دهه تاخیر اپوزیسیون حکومت اسلامی در داخل و خارج از کشور به این آگاهی مشترک رسیده است که تلاش برای همکاری و همگرائی و ائتلاف در راستای شکل گیری نیروی سیاسی و اجتماعیای تاثیر گذار، اگرچه حیاتی و ضروری ست اما به معنای نادیده گرفتن تفاوتها و حتی احتلافهای سیاسی و نظری در میان شرکت کنندگان در این همکاریها، همگرائیها و ائتلافها نیست. بر بستر شرایطی دموکراتیک تفاوتها و اختلاف هایی که مانع دستیابی به همکاری و همگرایی و ائتلاف هستند به شیوهای متمدنانه کاهش خواهند یافت. درهمین مسیر است که میتوان حکومت اسلامی را سرنگون کرد و دردورۀ پسا رژیم اسلامی به توسعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دست یافت.
به نظر من آنچه همکاری، همگرائی و ائتلاف را به نتیجه مطلوب نزدیک تر خواهد کرد پذیرش و تلاش در راه تحقق شعار " همه باهم" خواهد بود، آنهم در راستای دستیابی به یک همبستگی اجتماعی و ملی برای سرنگونی حکومت اسلامی و جایگزینی حکومتی مردمی، دمکرات و سکولار. تجربه بیش از چهار دهه حاکمیت جهل و جنایت حالی مان کرده که هیچ کدام از طبقهها و گروههای اجتماعی، حزبها و سازمانهای سیاسی، شخصیتهای سیاسی و اجتماعی (به ویژه از خارج از کشور) به تنهائی قادربه هدایت و رهبری جامعه درعبورکامل از حکومت اسلامی و برقراری آزادی، دموکراسی، عدالت اجتماعی و حقوق بشردرمیهنمان نخواهند بود.
درس تاریخ در باره همکاریها و ائتلافها
تجربه تاریخی همکاری و ائتلاف سیاسی میان شخصیتها و گروههای سیاسی و اجتماعی، چه در سطح حکومتی و چه مخالفان سیاسی حکومتها و رژیمها، و چه گروههای اجتماعی مختلف در جامعه از تجربههای پرارزش در میهن ماست. شاید برخی از نمونه هائی که درگذشته به وقوع پیوسته را با برداشتها و تعریفهای امروزین نتوان ائتلاف نام نهاد اما همکاریها و نزدیکیها در حد یک ائتلاف عمل کردهاند. این نوع همکاریها و ائتلافها گاه در راستای ایجاد پیشرفت و تحول در جامعه و گاه خلاف آن شکل گرفتهاند. دربارۀ عوامل تاریخی - ساختاری و عوامل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، دینی و روانی، و عوامل بین المللی ضعف و شکنندگی همکاری و ائتلاف سیاسی و اجتماعی در میهنمان به وفورگفته و نوشته شده است.
اگرفقط از مشروطه به این سو را در نظر بگیریم تاریخ ما شاهد ائتلاف سیاسی مشروطه خواهان از طیفهای مختلف سیاسی و اجتماعی و بخشی از روحانیون بود، همکاری و ائتلافی که در اردوی مشروعه خواهانِ مرتجع هم وجود داشت. ائتلاف نیروهای ملی و نیروهای سپهدار تنکابنی در شمال و نیروهای سرداراسعد بختیاری از جنوب از ائتلافهای سیاسی این دوره بود که به قدرت گیری ناصر الملک و انزوای نیروهای مشروطه خواه انجامید. ائتلاف رضا خان، سردار سپه و ملیون را داریم تا جائی که سلیمان میرزا اسکندری سوسیال دموکرات به پست وزارت رسید. ائتلاف قوام السلطنه با حزب توده، و در مقطع ملی شدن صنعت نفت ائتلاف مصدق و کاشانی را داشتیم، که بعد کاشانی با زاهدی و محمد رضا شاه ائتلاف کرد. بعدها دردوران محمد رضا شاه ائتلافهای حزبهای حکومتی را شاهد بودیم. در میان اپوزیسیون رژیمها همکاری و ائتلاف هایی تاثیرگذار وجود داشت، شخصیتها، سازمانهای سیاسی مخفی و حزبها گاه همکاری و ائتلاف میکردند اما به دلیل اختناق سیاسی در داخل کشور بیشتر به صورت مخفی، و فقط در خارج کشور از همکاری و ائتلاف علنی بود که برای نمونه به تجربه " کنفدراسیون دانشجویان و... " میتوان اشاره کرد. بزرگترین همکاریها وائتلافها در میان جریانهای سیاسی و گروههای اجتماعی مختلف در مقطع انقلاب بهمن ۵۷ شکل گرفت که چهرهها و نیروهای متنوع و متعدد علیه رژیم پهلوی دست به همکاری و ائتلاف حول شعارها و خواست هائی مشخص زدند. این بزرگترین ائتلاف سیاسی در تاریخ میهنمان، نه در سالنهای سربسته و یا روی کاغذ، که در کف خیابانها شکل گرفت، ائتلافی که در تداوم حرکت خود، بخش بزرگی از آن به حمایت از خمینی و روحانیون کشیده شد. بخش هائی از ملی گراها و چپها و طیفهای مختلف مذهبی همراه با میلیونها تن از مردم، از گروههای اجتماعی محتلف چنین ائتلافی را شکل داده بودند. بعد از انقلاب در حمایت و مخالفت با حکومت اسلامی نیز شاهد همکاریها و ائتلاف هائی در داخل کشور بودیم اما سرکوب وحشیانه حکومت اسلامی مانع تداوم همکاری و ائتلاف مخالفان سیاسی این رژیم در داخل شد.
خمینی و حکومتاش بسیاری از نیروهای همراه خود را سرکوب و حذف کردند و تنها نیروهای مدافع و " خودی" ِحکومت اسلامی تحت نامها و عناوین مختلف به همکاری وفعالیتهای ائتلافی در دورههای مختلف، آن هم با هدف تحکیم و تداوم جمهوری اسلامی روی آوردند.
بخش بزرگی از اپوزیسیون حکومت اسلامی مجبوربه مهاجرت اجباری و تبعید شد. اپوزیسیون حکومت اسلامی در خارج از کشور در راستای سرنگونی حکومت اسلامی و جایگزینی حکومت مورد نظرش همکاریها وائتلاف هائی را سامان دادند (شورای ملی مقاومت و....) که متاسفانه همکاریها وائتلافهای موفقی نبودهاند، ائتلاف هائی با عمری کوتاه و شکننده، روندی که پس از ۴۳ سال، هنوز پا برجاست.
"همه با هم"
از راههای رسیدن به همبستگی اجتماعی و ملی باور به تئوری، گفتمان و شعار دموکراتیک " همه با هم " است، راهی که در شرایط کنونی خط قرمزش فقط " حکومت اسلامی ست. شرط ورود به این راه پذیرش و وفاداری به آزادی دموکراسی، حقوق بشر و صلح است. من پیش تر در همین رابطه در چند مقاله نظرم را نوشتم و در راستای عبوراز این راه و رسیدن و چگونگی رسیدن به این مقصد به عنوان یک نویسنده و پژوهشگر، و کنشگر سیاسی و فرهنگی ایرانی در حد و توان خودم گام هایی برداشتم. و البته که انتظار تحریفها و اتهام هائی را هم داشتهام، که خیالی نبوده و نیست. اینکه روزگاری جلادی از این شعار و گفتمان سیاسی و دموکراتیک سوء استفاده کرده به معنای نادرست پنداشتن این شعار، تئوری و گفتمان نیست، روی سخن من با کسانی که برچسبهای گوناگون از زرادخانه "فرقه گرائی وسکتاریسم " به سوی تلاشگران ایجاد همکاری، همگرائی وائتلاف میان اپوزیسیون حکومت اسلامی شلیک میکنند، نیز نیست، روی سخن با آنانی ست که آزادی، دمکراسی، حقوق بشر و صلح ملکه فکرشان است و به آزادی، رفاه و همبستگی مردم میهنمان میاندیشند.
"همه با هم" را شاید بتوان مترادف و همسنگِ همگرائی، همکاری، همیاری و ائتلاف قلمداد کرد که تفاوت آن با اتحاد و وحدت نیز روشن است. حتی اگر پذیرفته شود که از"همه با هم" انتظار حرکتی وحدت طلبانه وجود دارد بازمی باید توجه داشت که آغاز دستیابی به " وحدت " عبوراز دروازه رایزنی دموکراتیک، همکاری وائتلاف سیاسی ست.
تاریخ ائتلافهای سیاسی و خواست و آرزوی" همه با هم" بودن در جهان نیز درسهای بسیار داشته و دارد. امروز در دنیا دهها ائتلاف سیاسی مثبت و تاثیرگذار را میتوان نام برد که در راستای تحقق آنها شخصیتها، حزبها و سازمانهای سیاسی، با هویتها و اختلافهای نظری وسیاسی متفاوت، به خاطرمنافع ملی کشورو برای سعادت مردم میهنشان به همکاری و همیاری روی آوردهاند و " همه با هم" شدهاند، همان همکاری و همیاریای که امروز پارهای فعالان سیاسی اپوزیسیون با مُهرو انگ " همه با هم خمینیستی"، برای ایجاد گرد و خاک به میدان مبارزه علیه رژیم اسلامی پرتاب کردهاند.
" همه با هم" فکر و رفتاری ست که همبستگی اجتماعی و ملی را پایه ریزی میکند. باور به هویت ایرانیت، حفظ تمامیت ارضی، به حکومتی دمکراتیک و قانونی، به رسمیت شناختن تفاوتها و تنوعهای سیاسی، فرهنگی، مذهبی و اتنیکی، باور به جامعهای که در آن یک فرد با حفظ هویت فردی، منافع و مصالح جمع را هم در نظر دارد، و وحدت، وفاق و وفاداریِ ناشى از علایق، احساسات، همدلى و کنش هاى مشترک محقق شدنی ست.
" همه با هم" بیان نیاز متقابل بیکدیگر در جامعه است، وبیان اهمیت حیاتی همبستگی اجتماعی و ملی. " همه با هم" تلاش برای یکسانسازی فرهنگی، مذهبی و اتنیکی نیست، تجربه شده است که تلاش برای یکسان سازی، تلاش در راستای نابودی همبستگی اجتماعی و ملی ست. " همه با هم" و همبستگی ملی با ناسیونالیسم برترانگار نسبت به فرهنگها و گروههای اجتماعی گوناگون خوانائی ندارد و ایجاد و تداوم انسجام، یگانگی و اتحاد مردم را هدف دارد.
شعارو گفتمان" همه با هم " در راه همبستگی اجتماعی و ملی برای براندازی حکومت اسلامی هم تاکتیک و هم استراتژی ست، تاکتیک و استراتژیای کارآ و اثربخش در پیوندی ارگانیک با خواستی که رفاه، آزادی، همبستگی، عدالت اجتماعی و صلح را برای مردم میهنمان به ارمغان خواهد آورد. "همه باهم"ای که نه یک پیوند حزبی و تشکیلاتی ست، و نه یک رابطه مکانیکی میان افراد و جمعها. این همه باهم بازتاب ایده ومنافع یک طبقه یا گروه اجتماعی یا شخصیت سیاسی نیست، منافع میهن ومردم، منافع ملی چسبِ آن است، همه با هم"ای فرا ساختاری و فراحزبی، و نماد دموکراسی پلورالیستی که منافع ملی، رفاه عمومی و سعادتمندی مردم را هدف گرفته است. فقط " همه با هم" میتوانند پروژههای کلان ملی را به موفقیت و پیروزی برسانند
" همه با هم" گره خوردگیاش با مشارکت عمومی، همبستگی اجتماعی و ملی، همراهی و هم فکری و همکاری مشترک و همگانی در راه پیشبرد، و به انجام رساندن خواست نیروهای مختلف اپوزیسیون، یعنی سرنگونی حکومت اسلامی را بهمراه خواهد داشت.
اثر بخشی "همه با هم" و شعار و خواست همبستگی اجتماعی وهمبستگی ملی در آینده ایران بستگی به رابطه حکومت با ملت و گروههای اجتماعی مختلف به ویژه اتنیکها در حوزههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، و نیز چگونگی روابط اتنیکها با یکدیگر دارد، امری که تضمین یکپارچگی ملّی و حفط تمامیت ارضی خواهد شد.
با حفظ استقلال نظری و سیاسی و تشکیلاتی، بی آنکه هویت و ایدههایمان را نادیده انگاریم میتوانیم " همه با هم" در تفاهمی عمومی بر محورخواستهای مشترک ِ دمکراتیک گردهم آئیم و با برنامه و سازمان یافته در راستای تحقق ایدهها و خواستهایمان عمل کنیم. "همه با هم" وفاق و جنبش ملی را تقویت و مستحکم خواهد کرد، " همه باهم"ای که خواستار نفی و رد کامل حکومت اسلامی ست و آزادی، دموکراسی، عدالت اجتماعی و صلح ملکه فکرش است، به آنها باور دارد و درراه تحقق آنها گام برداشته میشود.
شکسته شدن طلسم" همبستگی اجتماعی و ملی" ما ایرانیان بستگی به عوامل سیاسی و اجتماعی گوناگون دارد اما نقش عامل فرهنگی و روانی برای از میان برداشتن این مشکل دست کمی از عوامل سیاسی و اجتماعی ندارد. در این میانه خودخواهیها و خود محوریهای فردی، و تجلیشان به شکل فرقه گرائیای ستیزنده و بیزار از" همه با هم " و همبسته بودن عاملی مهم در جان سختی و ماندگاری این طلسم بوده است.