برخی کلمات دارای تضاد در خودشان هستند، ناسازه و پارادوکس دارند تا زشتی درونشان را بپوشانند. مانند: رئیس جمهور مادامالعمر، آیت الله، سلطنت مشروطه، خانه عفاف، صیغه موقت، قشر آسیبپذیر، یارانه، حجامت نظام و... هنوز فرهنگستان برای گورخوابی، واژه معادل نساخته است و بهترین واژه معادل "زنده به گور" است.
گفتمان قدرت و اصلاحات همین پارادوکس را دارد، قدرت مطلق هیچگاه تن به اصلاحات نمیدهد، صادق هدایت گفته مشهوری دارد، از عزیزان بخشش میطلبم: "وقتی منجلاب گُه است، دم زدن از اصلاحات خیانت است. "
میخواهی چه چیز را اصلاح کنی؟ میخواهی استبداد را نهادینه کنی؟ میخواهی استبداد را قانونی کنی؟ میخواهی بگویی استبداد ۲۵۰۰ سال قدمت دارد؟ نژاد ولیعهد به کدام سلسله هخامنشی میرسد؟ میخواهی بگویی شاه سایه خداست؟ باید چه کرد تا ژن خوب داشت؟ میخواهی بگویی مردم صغیر هستند و چوپان میخواهند؟ میخواهی بگویی اختیارات ولی فقیه تا خداست؟ این را کدام خدا به او گفته که هیچکس نشنیده است؟ نشان خدایی را کدام خدا به آیتالله داده است؟ تا حالا گرگی را دیدهاید که گرگ دیگری را دار بزند؟ تا حالا گرگی را دیدهاید که پنجههای گرگ دیگری را قطع کند؟ دارزدن با جرثقیل به عقل جن هم نمیرسد! ساخت دستگاه تمام اتوماتیک که به شیوه بیخطر میتواند دست و پا را با کمترین شبه شرعی و خطای اندازهگیری قطع و حکم خدا را اجرا کند، به عقل خود خدا هم نمیرسید!
ایران وضعیت و مختصات خاص خود را دارد که به هیچ کشور دیگری نمیتوان تشبیه کرد: "نفت، ثروت میآورد و ثروت، قدرت میآورد و قدرت، استبداد خدایی میزاید. "
هیچ استبدادی اصلاحپذیر نیست چون قدرت، سیستم فکری فرد را تغییر میدهد. شاه اصلاحپذیر نبود، اگر اصلاحپذیر بود برای ملی شدن صنعت نفت که به نفع خودش هم بود، بر علیه ملت خود کودتا نمیکرد. کینه مردم به شاه که در ۲۸ مرداد ملت خود را تحقیر کرد یکی از دلایل اصلی انقلاب ۵۷ بود و کینه مردم از نظام کنونی که در آبان ۹۸ ملت خود را به بهانه سهمیهبندی بنزین تحقیر و کشتار کرد، باعث شد که ملت ایران به این نتیجه برسد که دیگر امیدی نیست، هر کس به نوعی مخالفت خود را با نظام نشان دهد محبوب مردم میشود: یکی بطر ودکا میشکند! یکی لخت میشود! یکی سر میتراشد! یکی سرکنده و پرکنده به حضور ولیعهد و فرح شرفیاب میشود! گروهی دسته جمعی به رئیس جمهور ایالات متحده نامه مینویسند! صحنه نمایش رسانههای داخلی و خارجی پر است از نقشآفرینی دلقکهایی که یک شبه قهرمان میشوند! جایزه خود را که از نهادهای بینالمللی گرفتند و جیبشان که پر شد، میروند زندگی آرامشان را ادامه دهند و دیگر خبری از آنها نخواهید شنید.
اینها فقط پول و رسانه دارند، دیر یا زود صحنه نمایش خالی خواهد شد، زیرا چیزی برای عرضه ندارند، نه کارنامه درخشانی دارند و نه فکر و ایده دارند و نه دلشان برای ملت سوخته است. همه اینها خالی خالی هستند، بازی خود را قبلا کردهاند، تنها جبهه ملی ایران ایده داشته، دارد و خواهد داشت، چون از ابتدا کارش درست بود، مگر مصدق نمیتوانست بعد از کودتای ناموفق ۲۵ مرداد عوامل کودتا را اعدام کند؟ ولی دکتر مصدق معتقد بود که قصاص قبل از جنایت نمیشود. مگر فاطمی نمیتوانست ضارب خود را اعدام کند؟ ولی از ضارب خود کدخدایی گذشت کرد. فاطمی گفت: "ما برای برادرکشی نیامده بودیم. " کسانی که به اخلاق نسبی معتقد هستند، میگویند شاه کم کشتار کرد و میتوانست بیشتر کشتار کند، مگر جنایت کم و زیاد دارد، مگر فاطمی کم کسی بود، شاه دستش به خون شهید فاطمی آغشته بود و برای همین یک قلم جرم باید تا آخر عمر حبس ابد میخورد یا به جرم همکاری با بریتانیا و ایالات متحده و کودتا علیه دولت قانونی کشورش کارش به دادگاه نظامی و اعدام میکشید. اخلاق مطلق است: جنایت، جنایت است. انسان با انسان برابر است، آنها که میگویند باید ببینیم که آن انسان اروپایی است یا آفریقایی؟ به مکتب فلسفه اخلاق نسبی معتقدند.
نمیدانم ولیعهد با چه فکری از کارنامه پدر و پدربزرگش دفاع میکند؟ نمیدانم آنها که با دشمن همآغوش شدند و سینه جوانان ایرانی را هشت سال دریدند با چه فکری خود را رئیس جمهور برگزیده میخوانند؟ نمیدانم آنها که با مقامات آمریکایی دیدار میکنند و خواستار تحریم بیشتر و تهاجم نظامی هستند با چه سیستم فکری میاندیشند؟ نمیدانم با چه رویی خود را صدای ملت ایران میخوانند؟ نمیدانم تجزیه طلبان چگونه فکر میکنند که مشکل تبعیض با تجزیه حل میشود؟ سخنی منسوب به چنگیز خان مغول است که به لشکریانش میگفت: "در هر خاکی متولد شدید به آن خاک وفادار بمانید و برای آن خاک بمیرید" هر کجای دنیا که باشی همیشه قسمتی از وجودت را در زادگاهت جا میگذاری. خلخالی سلاخ معروف به سپهبد خلبان جهانبانی چون مادر او از مهاجران روس بود خطاب کرد: "تو ایرانی نیستی. " و زنده یاد جهانبانی در جواب گفت: "من از تو ایرانیترم" جهانبانی سرباز وطن بود، در ۲۲ اسفند ۱۳۵۷ به حکم صادق خلخالی حاکم شرع وقت در زندان قصر تیرباران شد. هر جا زاده شدی وطن توست، تمام نژادهای ایران به هم آمیخته هستند.
"حفظ نظام اوجب واجبات است. " اهریمنی خوفناک در خود دارد، فقط اشاره به یک نفر دارد با همین پنج کلمه هر جنایتی قابل توجیح است، آنجا که کشتار مردم بیدفاع، حجامت نظام نام میگیرد.
اعتراضات آبان ۱۳۹۸ ایران یا آبان خونین مجموعه اعتراضات مردمی و ضدحکومتی در سراسر ایران بود که در ۲۴ آبان ۱۳۹۸ و پس از انجام مجدد سهمیهبندی بنزین در ایران و افزایش ۲۰۰ درصدی قیمت بنزین آغاز شد.
۲۹ استان و صدها شهر، دستخوش ناآرامیهای پس از افزایش قیمت بنزین شدند.
نیروهای امنیتی ایران به عمد از سلاح گرم علیه معترضان غیرمسلحی استفاده کردند که تهدیدی از جانب آنها متوجه کسی نبود. تا کنون هیچ نهاد و کارگزاری مسئولیت کشتار معترضان در خیابانها را قبول نکرده و نظام از انتشار آمار رسمی کشتهشدگان خودداری کردهاست. بر پایه برخی تخمینها بین ۱۵۰۰ تا ۷۵۰۰ نفر از مردم بیسلاح توسط نیروهای امنیتی با سلاح گرم و شلیک گلوله مستقیم کشته شدند، ملت حق اعتراض نداشت زیرا نفت و بنزین ملی نبود و مال شخصی بود، پس تولیدکننده میتواند هر طور که خواست آن را بفروشد. شاید به حکم همین اوجب واجبات، روزی حجاب اختیاری شود. شاید مانند همین فروشگاهای زنجیرهای، دیسکوها و بارهای مشروب فروشی و قمار در همه روستاها و شهرها برپا شود و عرق سهمیهبندی شود و شبها درب بزنند و عرق ماهانه بدهند تا نظام پابرجا بماند، مانند همان پول نفت که قرار بود شبها بین مردم تقسیم شود، این حرامیان به هیچ عنوان نفت را به ملت واگذار نخواهند کرد، شرکتهای نفتی را تکه تکه کرده و به خودشان بصورت قسطی میفروشند.
اگر نفت ملی بود، بدون اجازه مردم، زیرساختهای حیاتی و استراتژیک یک ملت را: شرکتهای پخش و پالایش، پتروشیمیها، پالایشگاهها و نفتکشهای ملی و... را به ژنهای خوب نمیفروختند و یک ریال هم بابت این معاملات از خودشان دریافت نشد، اگر نفت ملی بود، افراد شخصی و نهادهای نظامی نفت را نیم بها نمیفروختند، اگر نفت ملی بود سهامی خاص نبود، بلکه سهام تمام ملت ایران بود، اگر نفت ملی بود مردم از میزان و قیمت فروش هر روز آن آگاه میشدند، اگر نفت ملی بود، مفاد قراردادهای نفتی در اختیار مردم قرار میگرفت و محرمانه اعلام نمیشد. جز دوران کوتاهی که دولت ملی دکتر مصدق برقرار بود، فقط همان دوران کوتاه نفت ملی بود، همان دوران کوتاه هم بریتانیا نفت ایران را تحریم کرد و هیچگاه نگذاشتند نفت ایران ملی باشد، شاه آنقدر مغرور بود که هیچگاه ملی شدن نفت را عملا نپذیرفت، فقط گذاشت نام ملی پیشوند نفت باشد.
ناسازه یارانه بنزین و سفره نفتی شعارهای توخالی بیش نیست، ما چیزی فراتر از این میخواهیم، یارانه فقط برای این بود که هرگاه مردم برخیزند، پا بر گلویشان بگذاری تا دستانشان شل شود، تا مردم همیشه محتاج دولت باشند، دور نیست که با آب هم همین کار را کنند و مانند سلاحی از آن علیه مردم ایران استفاده کنند، ما میخواهیم گردونه برعکس شود، دولت باید هیچ سهمی از نفت نداشته باشد، مانند همه دولتهای دنیا که نفت ندارند و هزینه خود را از مالیات تامین میکنند، مردم باید به دولت یارانه بدهند، تمام سهام نفت باید به ملت واگذار شود، تعاونی ملی نفت مردم ایران با ۸۴ میلیون عضو برپا شود، تریلیونها دلار پول نفت را خوردید و سیرتان نکرد، به سینه مردمی که از گرانی به ستوه آمده بودند و عامل آن افزلیش قیمت بنزین بود، تکتیراندازان شما، قلب و پرده دیافراگم جوانان ایران را نشانه گرفتند، چگونه توانستید با گلولههایی که با پول نفت خریدید، مردمی را که برای گران شدن بنزین که موضوعی اقتصادی بود و نه سیاسی، اینگونه هدف قرار دهید؟ شما دیگر مشروعیت ندارید، باید این ثروت و سلاح برای همیشه از شما گرفته شود، باید این تخت و نگین از شما گرفته شود، در اینصورت است که دیگر استبداد شکل نمیگیرد، در اینصورت است که وقتی فرد میبیند که سهمش از ثروت کشور داده میشود، دیگر انگیزه تجزیه طلبی ندارد.
باید ساز و کاری پیدا کرد که منابع نفت را از دولت جدا کرد و به ملت سپرد. در این حال است که حتی خدا هم نمیتواند بدون رضایت مردم یکروز بر این مردم حکومت کند.
گوش مردم پر است از افشاگری و خبرهای بد و اطلاعات و ضد اطلاعات، دیگر مردم حساسیتی به هیچ افشاگری و جنایت ندارند، این کار عمدا صورت میگیرد و آزادی قطره چکانی تا تشخیص درست و نادرست در ابهام فرو رود، تا آرمانگرایی را فراموش کنند و رویا نداشته باشند، ملی شدن دوباره نفت دیگر یک آرمان نیست بلکه یک ضرورت است، دیگر بودن یا نبودن اهمیتی ندارد، راه ما راه دکتر مصدق و فاطمی و سخایی و هزاران شهید خفته بینام و نشان دیگر است، چشم امید نه به حوزه و بازار و نه به چاه جمکران و نه به اتحادیه اروپا و آمریکا و انگلیس و سازمان حقوق بشر و هیچ چیز دیگری نیست، برای انتقام و برادرکشی نیامدهایم، برای ملی شدن صنعت نفت هم نیامدهایم، برای نام و نشان هم نیامدهایم، برای ثبت در تاریخ هم نیامدهایم، برای خدا هم نیامدهایم، باید کسانی جانشان را بدهند تا دیگرانی بمانند، این قانون طبیعت است، اینبار برای خاک و خاکستر شدن برای ملتی آمدهایم، اینبار برای غبار شدن آمدهایم، اینبار آمدهایم تا تمام نفت را به ملت بسپاریم، اینبار آمدهایم:
تخت و نگین از دست اهریمن بگیریم