سفله پروری، یعنی فرومایگان را نواختن و کاردانان را ،خوار داشتن و به ملت بها ندادن،عامل فروپاشی این رژیم ها بوده است.رژیم هائی که،در آن مداحی،تزویر و تظاهر و ریا و استبداد فردی، توام با نفوذ روحانیت شیعه در دربار، حرف اول و آخررا، در بین دولتمردان بی سواد و بی خرد راس هرم قدرت،می زده است. سلطان حسین آخرین شاه سلسله صفوی و محمدعلی شاه قاجار ،دو نمونه از این سفله پرور ها،بوده اند.
Sunday, Apr 24, 2022
صفحه نخست » شباهت های رهبری خامنه ای به سران رژیم هائی که در طول تاریخ ایران سرنگون شدن، علی اکبر امیدمهر
سقوط قاجاریه ،از زمان محمد علی شاه ،آغاز گردید و زمانی احمد شاه، در دوازده سالگی جانشین پدر شد.که شیرازه امور، از هم پاشیده و وی، تنها توانست چهارده سال دوام آورد.هر دو شاه صفوی و قاجار اداره امور کشور را ،به روحانیون بیکار بیسواد، چاپلوس بله قربان گوی مفت خور،واگذار کرده بودند.اولی در تسلیم به اشرف افغان،به فتاوی شرعی ریشه داشته، در دربار صفوی، توسط ملا مجلسی و دومی در راستای تداوم استبداد، در مقابله با مشروطه خواهان،با توسل به فال و استخاره ملایان دربار و سرانجام پناهنده شدن به سفارت روسیه در تهران ،برای بقای خود،به بهای فنای کشور،سود می جستند.
خامنه ای نیز،در سفله پروری گوی سبقت را، از دو شاه صفوی و قاجار،ربوده،به هیچ احدی که سواد و دانش و آگاهی ،عقل و شعور و خردش ذره ای ،از وی بالاتر و بیشتر بوده،اجازه حضور در مجموعه هرم قدرت فردی خود را نداده است.سه نمونه ازین سفله ها،احمدی نژاد،قالیباف و رئیسی هستند. اولی پاسدار شکنجه گر تیر خلاص زن، در زمان ریاست خلخالی و لاجوردی در زندان اوین بود.که خامنه ای ،حتی با توسل به یک کودتای انتخاباتی،وی را در پست ریاست جمهوری ابقا نمود.خامنه ای با پشتیبانی از قالیباف،وی را به ریاست مجلس رژیم رساند.چون در کشتار تیرماه هفتاد و هشت کوی دانشگاه،به عنوان فرمانده نیروی انتظامی،سر سپردگی خود را به خامنه ای، ثابت نموده بود. رئیسی نیز از نظر بیسوادی و کشتار جمعی زندانیان، در تابستان شصت و هفت و مطیع اوامر خامنه ای بودن،فردمحبوب و مورد نظر وی برای ریاست قوه قضاییه و سپس ریاست جمهوری بوده است.بقیه وابستگان به بیت رهبری، اعم از فرماندهان سپاه و مدیران ارگانهای دیگر،از سفله های مورد پسند ولی فقیه بوده و کماکان هستند.
حاصل این سفله پروی،از هم پاشیدن شیرازه امور کشور و بازگشت جامعه ایران، به قبل از شکل گیری مرحله دولت کشور-دولت ملت بوده،دیکتاتوری فردی و تک صدایی و بله قربان گویی سفله ها،کشور را به آستانه فروپاشی رسانده است.اگر در قرون گذشته،نادر شاه و رضا شاه ،اولی با اتحاد سران رنگین کمان ملت ایران،توانست شورشیان افغان را، سرکوب و نیروهای عثمانی و روسیه را ،از کشوراخراج نموده،تا فتح هند پیش رود و دومی با گماردن افراد کاردان در راس امور و اقدامات مشابه، در سرکوب نوکران اجنبی و حفظ یکپارچگی کشور،توانست با کار جمعی و شبانروزی کاردانان ،ایران را از قرون وسطی ،به عصر جدید رهنمون گردد.
اکنون نیز بعد از چهار دهه حاکمیت جهل و جنون و ظلم و جنایت ،ملت ایران ،در کوره حوادث،پولاد آبدیده شده و آموخته،که با یک دلی روی مسائل ملی میهنی و تداوم مبارزه،زمینه را برای به ثمر رسیدن اتحاد ملی فراگیر و قد علم کردن رهبری مبارزاتی از میان خود،در مسیر مبارزه نهایی،برای احیای مجدد ایران، به عنوان یک کشور دولت ملت ،فراهم و میهن را، ازین بساط بدخیم حاکم،آزاد و سرنوشت خود را،بار دیگر بدست خود رقم بزند.