جهان در انتظار نتایج انتخابات فرانسه بود. اروپا و آمریکا از قدرت گیری پوپولیسم راست افراطی و احتمال پیروزی خانم لوپن نگران بودند و روسیه آرزو داشت تا مارین لوپن پیروز گردد. روز یکشنبه ۲۴ ماه آوریل ۲۰۲۲ در دور دوم انتخابات فرانسه، امانوئل مکرون پیروز شد. در فرانسه در انتخابات ریاست جمهوری ۱۲ نامزد وارد میدان رقابتی شدند و دو تن از آنها، مارین لوپن با ۲۳ درصد آرا و امانوئل مکرون با ۲۷ درصد آرا به دور دوم رسیدند و در آخر امانوئل مکرون با ۵۸ درصد یعنی با تعداد نزدیک ۱۹ میلیون پیروز شد. مارین لوپن با ۴۱ درصد آرا شکست خورد ولی جریان راست افراطی بطرز بیسابقهای رای بیش از ۱۳ میلیون فرانسوی را از آن خود نمود. در این انتخابات میزان ۲۸ درصد در رای دادن شرکت نکردند. این تقسیم آرا بیانگر یک شکاف بحرانی مهم در جامعه است. آیا رشد سریع و گسترده جناح پوپولیسم افراطی راست، در نوبتی دیگر این جریان را به قدرت خواهد رساند؟ آیا رشد پوپولیسمها در فرانسه نتیجه ایدئولوژی زدگی و فروکش خردگرایی انتفادی نیست؟ آیا پوپولیسم نتیجه یک ذهن افسون زده و مخالف دمکراسی نمیباشد؟
۱
در دور اول نامزدها در کارزار انتخابی برنامههای خود را معرفی مینمایند و شهروندان به نامزدی رای میدهند که بیشترین نزدیکی فکری و احساسی و عاطفی را با او دارند. در دمکراسی و در چارچوب پلورالیسم سیاسی، احزاب مبارزه برنامهای و تبلیغاتی دارند و انتخاب شهروندان متناسب با شناخت و منافع و شخصیت و سلیقه آنها صورت میگیرد. ولی شمار بسیار زیادی از شهروندان همیشه با شناخت عمیق نیستند و مصالح اساسی اولویت آنها نمیباشد. آنها با شگردهای ایدئولوژیک هیجانی، شیفته بت وارههای صحنه انتخابات میشوند. در دور دوم با حذف اکثر نامزدها افراد به شخصیتی رای میدهند که مورد اعتماد عمومی شهروندان قراردارد ولی این اعتماد نسبی و شکننده است. این رای، انتخابی است که از نظر برخی رای دهندگان بین «بد» و «بدتر» است، انتخابی است که از نظر برخی دیگر مفید یا بهترین است. بقول «ریموند آرون» رژیم لیبرالیسم سیاسی، علیرغم ایرادهایش، بهترین رژیم سیاسی در جهان است. در رژیمهای دیکتاتوری مانند جمهوری اسلامی و رژیم پوتین، پلورالیسم سیاسی وجود ندارد و «مهندسی» سیاسی توطئه آمیز، نامزدهای کنترل شده را وارد میدان میکند و رای دهندگان در میدان بسیار تنگ، از میان دستچین شدگان انتخاب میکنند. در فرانسه هر فردی که پرونده جنایی و فساد ندارد از زمانی که بتواند موافقت ۵۰۰ شهردار را داشته باشد فرمانداری نامزدی او را تائید و اعلام میکند و کارزار تبلیغاتی آغاز میگردد. حال آنکه در ایران نامزدهای انتخاباتی برای مجلس و برای ریاست جمهوری باید از هفت خوان دوازده امامی و تائید دیکتاتور بزرگ بگذرند. فاسدترین و نوکرمنش ترین افراد شیعه انتصاب میشود. در دمکراسی گردش دادهها و اخبار در رسانههای آزاد تامین است و بازیگران ازخودمختاری نسبی برخوردار هستند، فضای سیاسی باز و آزاد است. در لحظه انتخابات بویژه، رسانههای آزاد، گفتمان شهروندان در جامعه، دیدگاه نهادهای مدنی و احزاب گوناگون رقیب، «پرونده» دیگران را به داوری اجتماع میگذارند. در دمکراسی، معیار شفافیت و پرسشگری و انتقاد سیاسی اجتماعی، آگاهی و تصمیم بازیگران را تقویت مینماید.
۲
الگوی مارین لوپن بمرور خود را بعنوان یک نامزد جدی در جامعه مطرح ساخت. ولی از نگاه بخش دیگر جامعه الگوی او برای ساختمان اروپا، برای حقوق بشر، جایگاه فرهنگی و نقش تاریخی فرانسه زیان آور است. ویژگیهای او کدامند؟ او خود را مدافع «واقعی» مردم میداند، خود را سمبول مبارزه علیه «جهانی شدن» میداند و خود را قهرمان مبارزه علیه فساد مینامد. مارین لوپن دارای نزدیکی به پوتین است، پدر او با سفارت جمهوری اسلامی در پاریس روابط نزدیک داشت. در سال ۲۰۱۴ خانم لوپن از بانکهای فرانسه تقاضای وام نمود ولی هیچ بانکی پاسخ مثبت نداد. بدنبال مسافرت مارین لوپن به روسیه و دیدار با ولادیمیر پوتین، یک بانک روسی مبلغ ۹ میلیون یورو به او وام داد. سپس بدنبال تحقیقات موشکافانه معلوم شد که یکی از اعتبار دهندگان بانک روسی، بانک مرکزی جمهوری اسلامی بوده و نقش رژیم شیعه ایران در اعطای این وام کارساز بوده است. (کتاب «زمانی برای نفرت» مارک وایزمن). افزون بر آنچه گفته شد، آقای مکرون در مناظره خود با مارین لوپن گفت که چرا چندین سال پس از اعطای این وام هنوز بازپرداخت صورت نگرفته است. البته خانم لوپن سکوت کرد. بهرحال «هدیه» مالی پوتین با حمایت ملاها به حزب مارین لوپن، نشاندهنده یک همسوئی استراتژیک است. خانم لوپن خواهان خروج از اتحادیه اروپا بوده، خواهان جهت دادن دیپلوماسی فرانسه به جانبداری از روسیه بوده و روشن است که تضعیف اروپا به سود روسیه پوتین میباشد. حال با توجه به تجاوز روسیه به اوکرایین و با توجه به حمایت همیشگی خانم لوپن از پوتین، در مییابیم که دشمنان آزادی و دمکراسی همسو عمل میکنند. از نظر دور نباید داشت که تئوریسین روسی «الکساندر دوگین» که مبلغ ناسیونالیسم ضدآمریکایی و ضد لیبرالیسم است، منبع الهام آقای پوتین و محافل سیاسی و روشنفکری راست افراطی فرانسه است. مارین لوپن تمایل ضدمهاجر داشته و لائیسیته را بصورت ابزاری و یک جانبه و فقط در مقابله با اسلام میبیند و با برنامه خود علیه مهاجرین و در مورد حذف اجباری حجاب در جامعه، میتوانست در برخی مناطق آشوب اجتماعی بپا کند.
۳
الگوی امانوئل مکرون همسو با ساختمان اروپا، دمکراسی، لیبرالیسم سیاسی و ترقی جامعه است. با وجود سه بحران، جلیقه زردها، اپیدمی کرونا و جنگ پوتین در اوکراین، امانوئل مکرون با حمایت از بنگاههای اقتصادی، نرخ اقتصادی را در سال ۲۰۲۱ به ۷ درصد افزایش داد و نرخ بیکاری را بهبود بخشید و پس از پانزده سال، بیش از یک میلیون شغل جدید آفرید. مکرون در دوران ریاست جمهوری به برخی اصلاحها در بازار کار دست زد و به امتیاز برخی از کارکنان در مورد دوره بازنشستگی زودرس پایان داد. نبود یک سیاست اکولوژیکی و نبود توجه کافی به امر عدالت اجتماعی و قدرت خرید گروههای اجتماعی کم درآمد و عدم توجه کافی به بودجه بیمارستانها، از جمله انتقادهایی است که متوجه کارنامه ماکرون است. سیاست خارجی دوران مکرون از یکسو با توجه به خروج انگلستان، او تلاش فراوان برای تحکیم اروپا نمود و از سوی دیگر سیاست آفریقایی و خاورمیانهای او با شفافیت و موفقیت همراه نبود. مدیریت کرونا در مقایسه با دیگر کشورهای اروپایی و در شرایط عدم آمادگی جهان، با موفقیت همراه بود. در مقابل خطر تروریستهای اسلامگرا، او اقدامهای پیشگیرانه مناسبی در دستور قرارداد، از لائیسیته در فرانسه دفاع نمود و تعداد ۵۰ مسجد اسلامیستهای جهادی را بست. در چارچوب اتحادیه اروپا، مکرون تلاش بسیار نمود تا شرکتهای بزرگ اینترنتی مانند آمازون و گوگل و فیس بوک و آپل، به کشورهای اروپایی مالیات بر درآمد بپردازند.
۴
طی پنجاه سال اخیر ترکیب جامعه و بافت انتخاباتی تغییر یافته است. سه نیروی سیاسی اصلی جامعه فرانسه، جمهوری خواهان گلیست، سوسیال دمکراتها و کمونیستها از صحنه انتخاباتی دور دوم حذف شدند. هم اکنون سه جریان جدید سیاسی، جریان مکرون، جریان راست افراطی لوپن و جریان چپ افراطی ملانشون جای حزبهای سنتی گرفتهاند. حزبهای تاریخی با شیوهها و سازماندهی سنتی نفوذ خود را در درون گروهبندیهای اجتماعی ازدست دادند. از نگاه جامعه شناختی این پدیده نشاندهنده یک بحران در ساختار حزبهای سیاسی سنتی است که نمیتوانند شهروندان را جذب کنند و افزون بر آن طبقههای اجتماعی در بستر دگرگونیهای تکنولوژیک و اقتصادی و فرهنگی دارای کنشهای جدید هستند. طبقههای اجتماعی دارای سیالیت بیشتر شده و فاقد هماهنگی رفتاری شده و واکنش سنتی خود را ندارند. در گذشته کارگران به حزب کمونیست رای میدادند و ثروتمندان به جناح جمهوری خواهان گلیست وفادار بودند. در سال ۲۰۲۲ در دور انتخابات فرانسه همه طبقههای اجتماعی به هر سه جریان رای دادند. ولی اکثر کارگران رای دهنده به جریان راست افراطی رای دادند. از آنجا که این جریان نوعی پوپولیسم درونگرا و ناسیونالیستی است، کارگران احساس امنیت اقتصادی بیشتری در نظام بسته دارند. حال آنکه در جهان کنونی این واکنش بیانگر یک توهم است و برعکس، بازبودن اقتصاد، یک عامل ثروت اندوزی برای کشور و یا رونق عمومی جامعه است.
۵
پدیده مهم دیگر در این انتخابات جایگاه سیاست خارجی کشور در رای شهروندان است. دو جریان راست افراطی و چپ افراطی خواهان فاصله گرفتن از اتحادیه اروپا بوده و نزدیکی به روسیه را پیشنهاد میکنند. تمام دوران پیش از دوره انتخابات، ژان لوک ملانشون و مارین لوپن، علاقمندی خود را به رهبری اقتدارگرایانه پوتین نشان داده بودند و در هنگام رای گیری در شرایط تجاوز روسیه به اوکراین، آنها به پنهانکاری دست زده و تمایل روسوفیلی عمیق خود را با موضع «طرفداری از صلح» تزئین نمودند. استراتژی پوتین تقویت قطب روسیه در برابر آمریکاست ولی از آنجا که امکان تکنولوژی و مالی و اقتصادی این جاه طلبی سیاسی را ندارد تلاش میکند اروپا را از درون تضعیف نموده، روحیه ضدآمریکایی را قوی ساخته و نیروهای روسوفیل را با حمایت خود نیرومند سازد. کسانی که به این دو جریان افراطی رای دادند بیشتر متاثر از «انقلابی گری» و شورش گری رهبران اقتدارگرا، ملانشون و لوپن، بودند. آنها راه بهبودی جامعه را در رادیکالیسم اجتماعی، در بی ثباتی نهادهای دمکراسی و در ناسیونالیسم انزواگرا میبینند. برخلاف دو جریان پوپولیستی، مکرون اعتدال جامعه را در ادامه همکاری با آلمان در چارچوب اتحادیه اروپا و وفاداری به دنیای غرب میبیند.
۶
وظیفه امانوئل مکرون در این دوره تازه بسیار سنگین است. یکم، نابرابری اجتماعی میطلبد تا قدرت خرید قشرهای اجتماعی آسیب دیده افزایش یابد. هرگونه سستی در این زمینه بسرعت زمینه اعتراض تند و شورش اجتماعی را بوجود میآورد. دوم، مبارزه علیه اسلامیسم و جهادیسم و کنترل شبکههای اسلامگرایان خطرناک باید ادامه یابد. یکی از عوامل نگرانی و ترس درجامعه، تروریسم اسلامی و رشد فناتیسم و اسلام در جامعه است. سوم، پشتیبانی از لائیسیته و تربیت و آموزش آن در مدرسه و دانشگاه و جامعه و نزد سیاسیون و آموزگاران اساسی است. ناگفته نماند که رشد اسلاموفیلی در جامعه و درنزد ملانشونیستها و سایر چپها نگران کننده است. چهارم، برنامههای کارآفرینی و فرهنگی برای جوانان و برنامههای هنری و فرهنگی و اجتماعی در مناطق زیر نفوذ یا زیر فشار جریانهای جهادی از فوریت برخوردار هستند. پنجم، مذاکره با نهادهای سندیکایی و نهادهای مشورتی و پیشبرد دمکراسی در پایه جامعه درک شکنندگیها و بحرانها را آسان ساخته و تعهد و مداخله گری آنها در تصمیمها را ممکن میسازد و بالاخره رفراندم برای پروژه بازنشستگی مناسبترین چاره است. ششم، پروژههای اکولوژیکی و تندرستی باید محور سیاست دولتی باشد و تقویت صنایع و فعالیتهای اقتصادی برپایه نگهداری محیط زیست و مقابله با گرمایش زمین باید از اولویت برخوردار باشد. هفتم، در جهان چند قطبی، باید قطب اروپا تقویت شود و اروپائیان برای امنیت مردم خود باید از هماهنگی بیشتر برخوردار گردند. همکاری کشورهای اروپایی در دفاع از اوکراین و مقابله با جنگ روسیه نشان میدهد که جنگ سرد پس از جنگ جهانی دوم پایان نیافته و خطر جنگ اتمی پابرجاست. هشتم، برای اجتناب از گرفتگی جامعه باید تقسیم مسئولیتهای سیاسی و دولتی برپایه گسترده تری باشد و پلورالیسم و ترکیب دولت تا آنجایی باز شود که فعالیت دولت فلج نگردد. نهم، کشور باید قدرت فرهنگی و حقوق بشری خود را گسترش دهد و استعدادهای هنری و ادبی خود را در ردیف بالای جهانی نگه دارد. دهم، تقویت پژوهشهای دانشگاهی و علمی و پزشکی، جذب محققان خارجی و انجام پروژههای مشترک جهانی، آینده جامعه و سربلندی آنرا تضمین مینماید.
جلال ایجادی
جامعه شناس دانشگاه فرانسه