عرفان قانعی فرد ـ در بلوای ۱۳۵۷، بخاطر توطئه گروههای تروریست اسلامی (Islamic Terrorism) و اتحاد با گروههای تروریست مارکسیستی (Marxist Terrorist Groups)، یک مُلای شیعه (خمینی) به قدرت و ثروت در ایران رسید و اُختاپوس مذهبی شیعه در ایران که مانند ویروس در کالبد جامعه ایران و شبستانهای مخوف مساجد زیست داشت، شورشیها را کنار نهاد و خلافت اسلامی ولایت فقیه را در این کشور پایه ریزی کردند.
از زمستان بی بهار ۱۳۵۷ تا امروز به شیوه اختاپوسی، دو خلیفه شرور شیعه اثنیعشری (خمینی و خامنه ای) به توسعه شیعه گری (Shiization) پرداختهاند. در قانون اساسی جمهوری اسلامی، حکومت ولایت فقیه گنجانده شد که نشان اوج تحجر، عقب ماندگی و واپس گرایی بود و حتی ولی فقیه را نماینده امام زمان نامیدند [ به قول احمد کسروی: دوران ۲۲۰ ساله امامان شیعه تمام شده و امام دوازدهم چیزی جعلی و ساختگی بوده است. ] ساختار ولایت فقیه شیعه بر اساس این جعلی تاریخی برخی مُلایان شیاد شکل گرفته است. به قول ذبیح الله صفا، "شاه اسماعیل صفوی شاه شیعه ایران، بیرحمانه مردم ایرانرا کشت و زندگانرا به گور فرستاد و مردگانرا از گور بیرون کشید. اعلام جهاد کرد و با شیعه گری، تاریخ ایران را تغییر داد (تاریخ ادبیات در ایران؛ ج. ۵ و احسن التواریخ؛ چاپ تهران؛ ج۱۲، ص۹۲) ". و شاید بتوان گفت که از دید ملای شیعه چُماقدار و شرور مثل خمینی و خامنهای؛ تا در زمانه باقی است خرافات و اباطیل امام زمان و شیعه گری، پس دستگاه جور و جنایت و شرارت اسلامی نظام ولایت فقیه پایدار است!
دستگاه خلافت اسلامی ولایت فقیه شیعه، برای توسعه قدرت و ثروت و نفوذ در خاورمیانه، در ابتدا به سوی صدور انقلاب اسلامی (بلواگری خمینیسم) و بعدها به سمت ساخت هلال شیعی (Shia Crescent) و شبکه تروریستی گروههای شیعی رفتند که همگی و رهبرانشان، جزو گروههای تروریستی شناخته شده محسوب میشوند. اصطلاح جدیدی در ادبیات و واژگان سیاسی وارد شده که نشانگر و تصویگر ویرانی و تروریسم اسلامی وابسته به جمهوری اسلامی و خمینیسم است و آن را با رنگ و لعاب هویت شیعی (Shia identity) و عرضه میکنند.
این عبارت هلال شیعی، پس از سخنان عبدالله دوم پادشاه اردن، در یک مصاحبه مطبوعاتی (سال ۲۰۰۴م - واشنگتن پست)، مشهورتر شد. شاید، حُسنی مبارک در مصر و شاه عربستان (ملک عبدالله)، نخستین افرادی بودند که خطر هلال شیعی در توسعه ناامنی و بی ثباتی و بحرانی شدن خاورمیانه، خلیج فارس و شمال آفریقا را علنا بیان کردند. از دید مبارک - پس از فروپاشی صدام حسین پس از حمله آمریکا به عراق (۱۹ مارس ۲۰۰۳) - همه شیعیان، دلبسته و وابسته به جمهوری اسلامیاند.
اما هلال شیعی، منطقهای هلالیشکل را در خاورمیانه در اختیار گرفته که اکثر جمعیت آن شیعه مذهب هستند. رژیم جمهوری اسلامی حتی در کشورهایی که دارای اقلیت شیعه هم بودند، با حمایت از گروههای تروریستی، سعی در بهم زدن آرامش و ثبات در آن کشور، تجاوز به سرزمینهای دیگر و قدرت گرفتن شیعه در منطقهای خاص بودهاند که بحرین و عربستان و مراکش و... از جمله آن کشورهاست.
گرچه ردپای جمهوری اسلامی و تروریستهای نیابتی آن (proxies) در میان شیعیان هند، پاکستان، لبنان، سوریه، ترکیه، بحرین، عراق، آذربایجان، یمن و افغانستان دیده میشود. علاوه بر تروریسم، میتوان به فرقه گرایی (Sectarianism)، ایجاد جنگ سنی و شیعه، شعله ور کردن جنگهای طایفهای و سپس انکار آن توسط رژیم ولایت فقیه اشاره داشت. جمهوری اسلامی، خواهان افزایش جمعیت در امت واحده اسلامی شیعه مورد نظرشان در داخل و خارج از مرز ایران است و تمام ثروت کشور ایران را برای توسعه هلال شیعی و " اتصال مذهبی جغرافیایی شیعیان در کشورهای عربی منطقه " هزینه میکند. (نمونههای آن جنگ بی ثمر و علت یمن است و یا تحریک گروههای تروریستی در لبنان و مرز اسرائیل.)
تمام ماموریت دو خلیفه شیعه از زمستان ۱۳۵۷، اعمال نفوذ و دخالت در میان شیعیان برای تغییر موازنه ژئوپولتیک خاورمیانه، امنیت سیاسی و تضعیف عربستان سعودی و شکل گیری جنگ سرد با عربستان بوده و حاصل این سیاست ویرانگر، به حال و روز فعلی خاورمیانه و آشوب در سوریه و لبنان و عراق و افغانستان و یمن و... منجر شده است. مجریان سیاست ولایت فقیه در منطقه هم سپاه پاسداران، وزارت اطلاعات، سپاه قدس، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی و.. بودهاند و در کنار آن هم یک مافیای تودرتوی رسانهای هم تاسیس کردهاند. که هدف اصلی اآن ساخت نوعی گفتمان تقلبی و فرهنگ یکسان سازی شده مورد دلخواه و نظر جمهوری اسلامی است. و متاسفانه همه ثروت و ذخایر انرژی ایران هم برای این تبلیغات شیعه گری و ساخت ائتلاف شیعه و تجهیزکردن گروههای تروریست شیعه، صرف شدهاند. و البته جاه طلبی مذهبی جمهوری اسلامی در انحصار مرزهای خاورمیانه نیست و دراروپا، آفریقا و آمریکای لاتین هم ادامه دارد تا حوزه نفوذ جریان مذهبی شیعه و امپراتوری خیالی شیعی، گسترش یابد. برای همین منظور بود که فعلا جهان، گروگان خلافت اسلامی ولایت فقیه برای بمب اتمی ساختن است. از دیگر سو تهران، بغداد، بیروت، دمشق، صنعا، منامه و... بخاطر فعالیت تروریسم گروههای تروریستی شیعه، در آتش فرقه گرایی میسوزد.
اگر منتقدی یا تحلیلگری، علیه این سیاست بی ربط، ویرانگرانه و ضد منافع و مصالح ملی ایران در جمهوری اسلامی و توسعه تروریسم شبکههای تروریستی شیعه (Shi`ite Terrorism) سخنی براند، واکنش اولیه مقامهای نظامی و امنیتی مربوط به ولایت فقیه - به کذا و با تعصب مفرط- آن را «شیعه هراسی / Shiaphobia»، توطئه دشمن، اهانت به عقیده مردم و... مینامند. اما سیاست ویرانگر و جهت دار شیعه گری فقاهتی ولایت فقیه جمهوری اسلامی و جنگ عقیده و مذهبی آن و توسعه هلال شیعی و فرقه گرایی شیعه، به کابوس، نگرانی و هراس برای بهم خوردن نظم سنتی، ثبات و امنیت منطقه و همچنین معادلات امنیتی و سیاسی خاورمیانه مبدل شده است. [گروههای شبهنظامی وابسته به ایران در سوریه و عراق مانند حزب الله، حماس، جهاد اسلامی، کتائب حزبالله، عصائب اهل الحق، زینبیون، فاطمیون، جیش المهدی، گردان ابوالفضلالعباس، سرایا السلام، سرایا خراسانی، کتائب سیدالشهداء، حشد شعبی و... ]
توهم اختاپوس مذهبی شیعه در جمهوری اسلامی برای ساخت امپراتوری خیالی شیعی، به نوعی فرهنگ مخرب و تحمیلی و چالشی امنیتی هم مبدل شده است که بیشتر در ایدئولوژی خمینیسم [Khomeinism] تعریف میشود. در اکثر کشورها، ایران در تلاش است که شیعیان به قدرت مسلط در آن کشور مبدل شوند که میتوان به مثال هایی مانند عراق، یمن، سوریه، لبنان و افغانستان اشاره کرد (تضاد آشکار با اصل ۱۵۴قانون اساسی جمهوری اسلامی). و در هر پروژهای، تمام رسانههای کشور برای این منظور از ایدئولوژی اسلامگرایانهٔ خاص شیعه گرایی بسیج میشوند تا ان را قیام شیعیان، پیروزی شیعیان، حماسه شیعیان، شکل گیری حکومت شیعه و.. بنامند و به نوعی بازاریابی برای بازیابی هویتی- مذهبی شیعیان در مقابل اعراب و سنیها از عراق و سوریه و لبنان و... است.
واکنشهای ایران در دهه ۱۳۹۰ در برابر رواج مفهوم "هلال شیعی"، کودکانه و مُضحک است. مثلا قاسم سلیمانی - شمشیرزن تروریست ولایت فقیه شیعی - آن را هلال اقتصادی برای نفت نامید که میخواهد شیعه با مرجعیت ایران را احیا کند (بهمن ۹۲)؛ اما بعدا علی جعفری - فرمانده سابق نهاد تروریستی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی- از طرفی بر شکل گیری آن و اتحاد شیعی محور تاکید داشت، از دیگر سو «تشکیل هلال شیعی» را سناریوی تبلیغاتی دشمنان اسلام علیه «وحدت جهان اسلام» و توطئه استکبار جهانی و آمریکا و صهیونیستها نامید! (اردیبهشت ۹۴) و. هر دو آن را دشمنی علیه «گفتمان انقلاب اسلامی» - منظور، ترویج تروریسم اسلامی و جنگهای خانمان سوز و گسترده در خاورمیانه - نامیدند. علی اکبر ولایتی - مشاور خامنهای - بیشتر روی وحشت آمریکا و اسرائیل از بیداری اسلامی - منظور، رشد تروریستهای شیعی- خواند. خامنهای هم، «هلال شیعی» را توطئه مشترک آمریکا و تروریسم و داعش خواهند! (۱۴خرداد ۹۴) و حسن روحانی به کلی منکر وجود آن شد و مدعی وجود قمر اسلام و بدر اسلامی و وحدت شد! (دی سال ۹۴)
البته سخنان وی از زبان یکی دیگر از بازیگران تروریسم اسلامی، تکرار شد. الخزعلی رهبر گروه تروریستی عصائب اهل الحق که مورد حمایت سپاه پاسداران جمهوری اسلامی است، گفت که " ماه شیعی برپا خواهیم کرد نه هلال شیعی " (۱۱ مه ۲۰۱۷)
تصویرهولناک، خشن و انگاره هراسناک "هلال شیعی"، چنان با تروریسم چنان در هم آمیخته است که فعالیتهای جمهوری اسلامی برای دستیابی به بمب هستهای به خوفناکی آن تصویر افزوده است که منطقه خاورمیانه را به آشوب کشیده است و سازنده این هلال، مدعی کاذب ثبات، صلح، وحدت و همزیستی است. راه حل سیاسی از نگاه جمهوری اسلامی به معنی، پیروزی گروههای شیعه و رسیدن آنها به قدرت است و لاغیر. مثال مشهود و بارز آن، لبنان و عراق میباشند که محل تاخت و تاز جمهوری اسلامی و تحت فشارها و مداخلات شدید سیاسی عوامل وابسته به آن هستند که همه چیز تحت فرمانفرمایی و تحت قیمومیت اقلیت شیعی مذهب قرار بگیرند.
لشکرکشی، جنگ طلبی و قانون گریزی گروههای تروریستی وابسته به این هلال شیعی هم، خاورمیانه را به آتش کشیدهاند. هلال شیعی، مدلی وحشتناک از استبداد دینی در داخل یک کشور و چتر پوششی فعالیتهای تروریستی گروههای شیعی در خارج از یک کشور است. خارومیانه در محاصره این گروههای تروریستی شیعه است و حیات و ممات برخی از کشورهای منطقه به فعالیتهای مخرب و ویرانگری آنان بستگی دارد. تنها منطقی که در پس ذهن گروههای تروریستی شیعه وجود دارد، توحش و بربریسم، تخریب، شارلاتانیسم و تبلیغات پوچ و وعدههای دروغین است. منطق و استدلالی عقلانی هم وجود ندارد.
شاید آغاز معماری هلال شیعی به ۱۳۶۱ در لبنان، بازگردد که بیرق توحش نهاد تروریستی حزب الله بخاطر تفکر مخرب خمینی، در سال ۱۳۶۴ به زمین زده شد. بعدها در دوران رفسنجانی در سال ۱۳۷۳ و سفر وی به سودان، موجب شکل گیری مثلث شوم حزب الله - القاعده و سپاه پاسداران شد و یکی از ثمرههای این ائتلاف منفور، در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ نمایان شد.
البته روابط ارگانیک ایران و القاعده (Al-Qaida) هم مشهور است "برخی فعالان دینی در نجف، گروههای مذهبی و شبهنظامی وابسته به ایران نه تنها مخالفتی با حضور القاعده در عراق نداشتند، بلکه از آنها حمایت مالی و تسلیحاتی نیز انجام میدادند. ابومصعب الزرقاوی رهبر شاخه القاعده در عراق و پدر معنوی داعش دو بار برای درمان به ایران منتقل شد. " [خبرگزاری آناتولی / ۲۱. ۰۳. ۲۰۲۲]
نکته قابل توجه اینکه، برگزاری اکثر کنفرانسهای اسلامی در ایران یا در کشورهای متحد آنان، پوششی برای ادامه جلسات برای فعالیتهای تخریبی و تروریستی در منطقه بوده است. مثلا در جلسه کنفرانس اسلامی سودان در سال ۱۳۷۳ بهانهای بود تا سپاه پاسداران و حزب الله (عماد مغنیه) و القاعده (بن لادن و ایمن الظواهری) با خیال راحت دیدار کنند و دور هم بنشینند و تصمیم بگیرند که چگونه میتوان جهان را به التهاب و تشنج بکشانند؛ که یکی از نتایج آن، واقعه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ بود.
چهره هایی منفور که این تصویرهولناک و انگاره هراسناک "هلال شیعی"، به جامعه بشری معرفی کرده؛ میتوان به امثال خمینی، خامنهای، عماد مغنیه، قاسم سلیمانی، حسن نصرالله، بشار اسد، نوری مالکی و... اشاره کرد. ثمره فعالیتهای تروریستی این چهرههای هلال شیعی، نابودی خاورمیانه بوده است که سیطره ایران فعلی در کشورهایی رشد یافته که ویرانی و جنگ داخلی و فرسایشی و نزاع فرقهای را برای ان کشورها به ارمغان آوردهاند. تاکنون، کشته شدن هزاران انسان در خارومیانه، حاصل ۴۰ سال فعالیت ایدئولوژیک شوم و هدایت و فرماندهی این هلال شیعی است.
تمام فعالیتهای نظامی و امنیتی نهادهای تروریستی مانند سپاه پاسداران و سپاه قدس، در جهت منافع و مصالح هلال شیعی بوده است و از انجام هر جنایتی در راستای این هدف، کوتاهی نمیکند. مثلا جبهه بدر و حشد الشعبی در عراق و یا گروههای دیگر در سوریه، و یا حوثیها در یمن، جنایاتی مستند را به نمایش جهانی گذاشتند. و بخاطر این جنایات بشری، ۱۰ها هزار غیرنظامی از مردمان بی دفاع به خاک و خون کشیده شدند.
اگر گروهی شیعی تروریست هم با شیعه جمهوری اسلامی متفاوت باشد، کمترین اهمیتی برای استبداد دینی ولایت فقیه تهران ندارد. مثلا حوثیهای یمن، به شاخه زیدی شیعه تعلق دارند و یا اینکه، بشار اسد در سوریه، شیعه علوی است و....
در سناریوهای ولایت فقیه در تهران، برای رشد شیعه گری و قدرت گیری هلال شیعی، نه تنها از تروریسم اسلامی بهره گرفته است بلکه انواع هزینهها را به کشورهای منطقه تحمیل کرده است تا رقبای سنی خود را حذف کنند! حتی هلال شیعی در اکثر مراکز مذهبی اروپا و آمریکا و استرالیا هم علاوه بر تبلیغات گسترده، فعالیتهای فراملیتی اقتصادی هم دارند تا از طریق این شبکههای تو درتو، از تروریسم اسلامی هم حمایت مالی کنند.
در واقع اکثر فرزندان پروژه شیعه گستری رژیم ایران، در ایران، آموزش تروریستی میبینند. ایران، از تروریسم برای گسترش منطقهای شیعهگرایی افراطی سود میجوید. و ماموریت هر کدام از این گروههای خشن، بنا به تشویق جمهوری اسلامی، ایجاد ناآرامی و خشونت و گسترش ویرانی و جنگ و تروریسم و کشتار و خونریزی بوده است. لاجرم، سرنوشت همین هلال شیعی هم ماننند جمهوری اسلامی ولایت فقیه، محتوم به شکست است. زیرا شریان اصلی اکثر گروهها و جریانات تروریستی مذهبی در منطقه، ساختار خلافت اسلامی ولایت فقیه جمهوری اسلامی است.
از روزگارانی که عدم تمایل آمریکا به درگیری بیشتر در خاورمیانه، بیشتر از پیش، عیان شد، حضورو قدرت یابی روسها در خاورمیانه تقویت یافت حتی برخی از متحدان سنتی آمریکا در منطقه هم، حضور روسها را بیش از پیش - دوران پسا اوباما - مشاهده کردند. حتی از دید امنیتی هم، نقش روسیه و رضایت کرملین در شکل گیری هلال شیعی، مشهود است و بدان خاطر، عربستان سعودی و کشورهای حوزه خلیج فارس با روسها وارد مذاکرات مستقیم شدند. البته، در دوران ترامپ بود که نزدیکی اسرائیل به اعراب - پیمان ابراهیم (Abraham Accords) - شکل گرفت و تا حد زیادی برای کنترل سلطه گرایی هلال شیعی و گسترش ایدئولوژی مخرب و ویرانگر آن بود.
اما واکنش جمهوری اسلامی و بازیگران هلال شیعی فرقه گرا در مقابل پیمان ابراهیم، پرخاش و جرمانگاری عادیسازی روابط با اسرائیل و متهم کردن به تقلب (در بازتعریف صلح و ثبات) بود که همانا عنصر اصلی ایدئولوژی خمینیسم بوده است که مُلایی شیعه، خود خواه، جنگ طلب و مبتذل به نام ولی فقیه، همه کشورهای اسلامی را به چالش و کشمکش طلبید.
در اوایل مقامهای پریشان فکر و غلط پندار سپاه قدس، مدعی بودند که داعش به خاطر دشمنی با شیعه پدید آمده است اما بعدها، برخی از کارشناسان امنیتی عرب بر این اعتقاد بودند که داعش، بخاطر نقش مخرب و ویرانگر و درنده خوی هلال شیعی و جمهوری اسلامی پدید آمد. گرچه در بسیاری از موارد، داعش در کنار گروههای تروریستی وابسته به جمهوری اسلامی، در منطقه فعالیت دارد مانند یمن. و اینکه، واقعهای هشدار آمیز است.
و امروزه روز، هلال شیعی و بلوک شیعی در منطقه، به اختاپوسی بی رحم و شفقت و منحوس و دهشت افکن مبدل شده است که یک پیامد یا عملکرد مثبت را نمیتوان برای آن یافت و این به معنی شیعی هراسی و شیعه ستیزی نیست بلکه نگرانی از افزایش اقتدار شیعیان در داخل گروههای تروریستی وابسته به جمهوری اسلامی و تبلیغات ایدئولوژی افراطی حکومتی است که مانند ارواح و اشباح سرگردان در هر واقعه تروریستی و مخرب در منطقه، حضور دارند. از دید آنان، در وسط دعوای شیعه و سنی به راه انداختن، معتقدند که همه در جبهه کفر و نفاق و دشمن اسلاماند و فقط، خلافت اسلامی ولایت فقیه عین حق و حقانبت است. از هر ابزاری برای ایجاد بحران و آشوب استفاده میکنند و اگر کسی انتقادی کند، در دستگاههای تبلیغاتی وابسته به جمهوری اسلامی، بر طبل " اسلام هراسی " میکوبند!
نفوذ تاریخی ایران بر شیعیان خاورمیانه در دوران پادشاهی پهلوی، عامل اختلال امنیت سیاسی فرامنطقهای در خاورمیانه نبود. مانند استراتژی خمینی و خامنهای، امپراتوری خیالی شیعی (Shia Empire) و حرفهای بی پایه، شعارهای توسعه طلبانه و دهان پر کن مانند " ژئوپولتیک جهان اسلام و ژئوپولتیک شیعه " مطرح نبود. شاه فقید، همواره در صدد رشد امنیت و ثبات منطقهای و چهرهای قابل احترام در خاورمیانه بود. شاهنشاهی اهل گفتگو و دیالوگ در بین رهبران منطقه، جامعه انسانی و در عرصه روابط بین الملل بود. هرچند در سال ۱۳۵۷ برخی از رهبران عرب - مانند عربستان - وی را تنها گذاشتند. طبعا، ژئوپولیتیک بدون قدرت و اقتدار معنا ندارد و ایران در دوران شاه فقید، گرانیگاه قدرت منطقه بود. اما در دوران جمهوری اسلامی، ولایت فقیه به دنبال تبلیغ این نکته هستند که "ایران مرکز ژئوپلتیک شیعه است".
در واقعیت عمل هم، هلال شیعی، گفتمان نیست بلکه در عرصه روابط بین الملل فعلی، یک پروژه شکستخورده سیاسی- ایدئولوژیک و توهمی برای بازسازی امپراطوری ایران است. کسی علاقهای و احترامی و اعتباری به امپراتوری ولایت فقیه شیعه ندارد. برخلاف توهم و تعصب خطرناک و ادعاهای سفیران جمهوری اسلامی در کشورهای عراق و لبنان و اردن و... - که اکثرا عضو نهاد تروریستی سپاه قدس هستند - گفتمان مسلط و افراطی در هلال شیعی، قدرت و توسعه طلبی شیعی، نفوذ خطرناک، اقدامات سلطه جویانه و اقتدارطلبانه آشکار، قلدری و سرکوب طلبی، ایجاد تنش، تروریسم اسلامی و گروههای نیابتی، رشد منافع مالی ولایت فقیه شیعی در تهران است. همین مساله مخدوش کردن واقعیت و قدسی سازی جعلی و آشوب طلبی، فضایی مسموم تفرقه افکن بخاطر عملکرد این خلافت اسلامی کذایی و بی ریشه ولایت فقیه را در خاورمیانه - سرچشمه مداوم ناآرامیها و آشوبها و بحرانها - به وجود آوردهاند. که شاید مشابه تاریخی آن در خاورمیانه از نظر سیاسی، مشابه ناصریسم و بعثیسم باشد که رویای رهبری جهان عرب و جهان اسلام را در سر میپروراندند.
یکی از سیاستهای نمایشی و بنیادگرانه هلال شیعی، توجه اغراق آمیز به مکان هایی مانند قبرهای امامان شیعی (حسین و علی) در نجف و کربلا و یا امام دیگر (رضا) در مشهد است. مثلا در یک پروژه نمایشی (پیاده روی اربعین)، در اربعین هر سال، برای عزاداری، جمعیتی را از مرز ایران و عراق عبور میدهند تا در کارزار تبلیغی و فضای رسانهای آن را "نشاندهنده افزایش وزن شیعیان" و "نمادی از قدرت جهان شیعه" بنامند! بدان خاطر، رژیم سرمایه گذاریهای کلانی در نجف، کربلا، سامرا و کاظمین و توسعه اماکن زیارتی شیعه گری داشتهاند تا نفوذ مذهبی در عراق داشته باشند. و طبعا نهادهای تروریستی سپاه پاسداران و سپاه قدس، اهداف توسعه طلبی منطقهای خاص دارند. حتی در اروپا و آفریقا هم زائر اربعین به عراق میآورند (مثلا در آفریقا: جامعه المصطفی یا مجمع جهانی اهل بیت، مسئول سازمان دهی است) و گویا با روضه خوانی و سینه زنی، میخواهند مشروعیبت بخشی به نظام بدهند و تسلط بر جهان اسلام بیابند و به نوعی، با حج در عربستان، رقابت کنند!
البته کسی هم نمیپرسد که "از دوران صفویه به بعد، هزاران تخته فرش و صدها کیلو طلا و... از ایران به حوزههای علمیه شیعیان کوفه و بغداد رفته؛ کجاست؟ و یا اینکه مثلا در اصفهان و یزد و... صدها قطعه زمین وقف کربلا و نجف است. سالانه میلیونها و شاید میلیاردها روانه نجف میشود. آخوندهای شیعه در بُت کدههای نجف و کربلا، چه دلسوزی برای ایران و ایرانی دارند؟ هیچ! صرفا به فکر جمع آوری وجوهات از مردم شستشوی مغزی داده شدهاند! حوزههای علمیه در قم و مشهد، چه سود و منفعتی برای رشد دمکراسی و انسانیت در ایران دارند؟ نجف و کربلا چه؟ هیچ! ساخت هلال شیعی و کریدور خاکی توسط سپاه پاسداران هم برای حمایت از این بتکده هاست. چرا مراجع تقلید از محل وجوهات به دولت و ملت کمک نمیکنند!؟ گر نه اینکه زکات به خلافت برای خدمت به ملت است؟ امروزه خمس و زکات و مالیات و عوارض و سهم امام و صدقه و نذر و وقف و... هست و علاوه بر اینها در ردیف بودجه مملکت نیز به بنیادها و هیئتها و مساجد و مراکز مذهبی و حوزهها مجددا در نیم قرن آخیر، تاسیس و تقویت شدند! "
البته، ایران در سوریه هم امکانات خاصی برای بازسازی و یا کمک مالی به بافت اجتماعی مورد نظر خاص خودش دارد. به اسم مرکز فرهنگی ایران با اتحادیه جوانان انقلابی حزب بعث رژیم همکاری کرد تا یارگیری کند و یا در مراسم شیعی و ورزشی و فرهنگی، سخنرانیهای سپاه برگزار شود و برای خامنهای تبلیغ شود و آن را جزو اهداف مذهبی تلقی میکنند. و یا از آن سو، حزب الله (Hezbollah) با پول ایران، مراسمی در تمجید و تجلیل از تروریست مشهور قاسم سلیمانی برگزار شود. جمهوری اسلامی، برای سالیان دراز و اهداف دراز مدت روی هلال شیعی سرمایه گذاری کرده است.
براستی، هم و غم اصلی ساختار ولایت فقیه، فتح رسانهها با ترویج قداست جعلی است! در همین سیاست نمایشی و تبلیغ ایدئولوژی، از کشتار شیعیان یاد میکنند اما از همراهی و حمایت نهادهای تروریستی جمهوری اسلامی با گروههای تکفیری و جنایات خلق شده و توطئه و فتنه برای شعلهور شدن و به راه انداختن جنگهای خونین مذهبی میان شیعیان و سنیان توسط گروه هایی مانند حزب الله و حماس و حشد شعبی و یا سپاه قدس ندارند! که این نمایش مضحک، ارتباطی را عقلانیت سیاسی ندارد. شیعه گری بر اساس خرافات و موهومات مورد توجه جمهوری اسلامی هم به گفتمان و رنگ غالب در خاورمیانه مبدل نخواهد شد. جمهوری اسلامی و ساختار ولایت فقیه، در اوهام خود، "نقش تعیین کننده در جنبشهای منطقه دارد". [از ارکان خُمینیسم: عوامفریبی، خودستائی، لمپنی، شارلاتان بازی، سفسطه، وقاحت، ریاکاری، فرصت طلبی، روضه خوانی، حماقت، خرافات، اوباشی گری، هوچی گری، خشک اندیشی، نمایش و... ]
در ادبیات جمهوری اسلامی و تبلیغات وابسته به آن، بلوای۱۳۵۷ را "ظهور انقلاب اسلامی " مینامند که نوعی حکومت شیعی اثنی عشری قشری و واپس گرا در این کشور، مستقر شده و مجالی است تا ظاهرا اندیشه سیاسی شیعه را تبلیغ کند و الگوی ایدئولوژیکی منحط و عقب مانده خود را - تحت نام تسلط بر جهان اسلام- گسترش دهد. هلال شیعی، به قدرت رسیدن هر حکومت شیعی در منطقه و هدایت موازنه قدرت به نفع شیعیان را موفقیت ناشی از حمایت خود و پیروزی اسلام مینامند. (نمونه مشهور آن عراق و سوریه و لبنان است.)
این الگوسازی ویرانگر و فراتر از مرز هلال شیعه با چاشنی برجستهسازی دشمنی با اسرائیل و آمریکا، موجب گسترش انزجار و تنفر ار نام ایران و ایرانهراسی و شعله ور شدن آتش تروریسم بخاطر سیاستهای ذلتآور هلال شیعی بوده است. هلال شیعی، ابزاری است در اختیار زیاده خواهی ولایت فقیه و عمیق تر کردن منجلاب و لجن زاری که شیعه گری مورد نظر ولایت فقیه در ایران، پدید آورده است. ولایت فقیه، صرفا در پی تحتالشعاع قرار دادن قدرت اعراب در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا (MENA) است. و هرگز پاسخ نمیدهند که این کشور مسلمان ضاحب انرژی و شیعه نیرومند پیرو مکتب حسین و کانون مکتب تشیع موشک پران و در پی ساخت بمب اتم، به ویران ترین کشور خاورمیانه مبدل شده است. و این استراتژی ویرانگر، چه سودی برای منافع و امنیت ملی ایران داشته است؟ پاسخ بیپرده، هیچ است!
شاید ریشه کنی و فلج کردن مافیای وابسته به هلال شیعه پس از فروپاشی جمهوری اسلامی ولایت فقیه و نابودی اختاپوس مذهبی در ایران، با سرنگونی قهرآمیز، امکان پذیر باشد. اما بارها در خلال ناآرامیهای داخلی ایران علیه استبداد سیاه علی خامنهای در ایران، حضور تروریستهای شیعه وابسته به هلال شیعی برای سرکوب مردمان معترض، به وفور در رسانهها تکرار شدهاند. طبعا، روزگارانی مهار و کنترل پروژههای تروریستی شیعه و هلال شیعی در منازعات منطقهای فرا میرسد تا شاید دوباره امنیت و ثبات و صلح و دمکراسی به خاورمیانه بازگردد. اما در صورت یک رستاخیز و قیام ملی علیه فساد و سرکوب اختاپوس مذهبی و استبداد دینی در ایران، آیا دستگاه خلافت اسلامی ولایت فقیه از این اختاپوس تروریستی شیعه سود خواهد جُست؟
• صفحه اینستاگرام قانعی فرد: erfanfard2 / صفحه تویتر: @EQFard