Monday, May 9, 2022

صفحه نخست » هوی! بچه ی دروازه غار! وسط بازی یعنی همین پُست اخیر تو!؛ ف. م. سخن

FC6EDE43-E3F1-49A7-ABD3-09818EBF21D9.pngجناب بچه ی دروازه غار، رفیق فابریک حاج قاسم و قالیباف، جناب پرویز پرستویی، امروز پُستی ارسال کرده و در آن مثلا از لت و پار کردن زن سد لتیان اظهار شگفتی کرده و خواهان مجازات مامورانی که زن بینوا را کتک زدند و تن اش را نیمه برهنه در معرض دید عموم قرار دادند شده است.

خدمت جناب ایشان که خودش هم دست بزن اش کمتر از ماموران مورد انتقاد نیست عرض می کنم، شما برو به فکر دست بلند کردن های خودت باش، لازم نیست برای زن کتک خورده دل بسوزانی.

مردم خودشان به زودی خدمت چنین مامورانی خواهند رسید چنان که در تظاهرات دیروز شیراز خدمت شان رسیدند.

این را هم خواستم به حضرت اش بگویم که پُست اخیر تو نمونه ی عالی از آن چیزی ست که ما اسم اش را «وسط بازی» گذاشته ایم البته وسط بازی یی که همیشه به طرف حکومت نکبت غش می کند.

تکه های درجه ی یکِ وسط بازی این عنصر دروازه غار ی حکومت را همراه با توضیحی کوتاه، خدمت تان تقدیم می کنم:

«در حیرت ام!»

خوب است که در حیرت ی، چرا که حیرت کردن موجب گشاد شدن رگ ها می شود و آدم مغزش بیشتر کار می کند...

«بعضی از افراد پلیس باعث خدشه‌دار شدن چهره‌های زحمتکش نیروی انتظامی می‌شوند...»

بعله. همیشه تا بوده، این کلمه ی «بعضی»، نشان دهنده ی خوب و سالم بودن کلیت یک دستگاه سرکوب بوده، و فقط «بعضی» افراد که عناصر خودسر بوده اند زده اند و کشته اند و مردم را آزار داده اند!

«هر چه فکر می‌کنم متوجه نمی‌شوم این چه رفتار ناشایستی است با یک خانم،آن هم در ملاء‌عام؟...»

آخی! اگر ملاء عام نبود و ملاء خاص بود، وسط جاده نبود، در اتاق بازجویی بود، مشکل حل بود پرویز خان؟! :)

«این خانم مرتکب هر جرمی هم که شده باشد به لحاظ قانون و شرع شایسته چنین رفتاری نیست...»

جناب مارمولک فتوا را صادر کرد: «مرتکب هر جرم ی شده باشد...» یعنی بالاخره جرمی مرتکب شده: مثلا حجاب اش عقب رفته، سرعت اش بالا بوده، بلند خندیده (نخندید! واقعا اتفاق افتاده برای خودِ من و مرحوم مادر خانم سابق من در جاده چالوس، که وقتی ایشان داخل اتومبیل، برای پسر خردسال ام آواز می خواند و می خندید، پلیس محترم و معزز از پشت آژیر کشان به ما چراغ زد که تصور کردیم می گوید بکش کنار ما برویم خدمت دزدان و آدمکشان برسیم که کنار که زدیم دیدیم نه، سوژه، خود ما هستیم که چرا خانم مُسن داشته در صندلی پشتی اتومبیل دست می زده و سر تکان می داده و شادی می کرده است. بعد که بچه را دیدند و دیدند خانواده هستیم، و تیرشان به سنگ خورده گورشان را گم کردند. در هتل محل اقامت هم، مادر خانم محترم به صدای بلند خندید که «سر گارسون» آمد گفت بلند نخندید و تشریف ببرید که گفتیم اگر بخندیم و تشریف نبریم چه می کنید گفت نیروی انتظامی را خبر می کنیم که گفتیم نه قربونت ما خودمون داوطلبانه نمی خندیم و از حضورتان مرخص می شویم شما به نیروی انتظامی زحمت ندهید :) )

در نهایت، جناب پرستویی فرموده اند:
«امیدوارم اول خود این افراد که اشتباها لباس مقدس پلیس را به تن کرده‌اند مجازات شوند تا این خانم، اگر جرمی مرتکب شده است. آن هم در مراجع قضایی نه در جاده و خیابان...»

دایی!
این ها اشتباه لباس مقدس پلیس نپوشیده اند. این ها دقیقا به خاطر توانایی انجام چنین کارهایی «انتخاب» و «گزینش» شده اند.

امیدوار هم نباش که این ها مجازات شوند چون فرماندهی دیروز اطلاعیه صادر کرد که تقصیر خانم بوده که مقاومت کرده است.

در نهایت هم بر می گردی به مجازات خانم در مراجع قضایی اگر جرمی مرتکب شده باشد!

من خدمت خانم کتک خورده تسلیت عرض می کنم که با این توصیه جناب مارمولک، آخر سر یک چیزی هم بدهکار خواهد شد و شانس بیاورد مامور سیا و موساد معرفی نشود که می خواسته سیاه نمایی کند و پلیس خدوم را بی حیثیت کند!



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy