Sunday, May 22, 2022

صفحه نخست » دکتر اسماعیل زهتاب، دندان‌پزشک بهایی که اعدام شد

bahai_052222.jpgکیان ثابتی - ایران وایر

در دوران همه‌گیری ویروس کرونا، صدها پزشک و پرستار بهایی ایرانی در سراسر جهان به بیماران خود کمک کرده و از سوی مردم و دولت‌ کشورهای محل اقامت خود تحسین شده‌اند. بسیاری از پزشکان و پرستاران بهایی که در ایران درس خوانده و خدمت کرده‌اند، پس از انقلاب اسلامی بی‌کار و از تحصیلات دانشگاهی محروم شده‌اند و سهم بسیاری از آن‌ها هم چوبه‌های دار و جوخه‌های آتش بوده است.

جرم این پزشکان، پرستاران و دیگر اعضای کادر درمان، باور به دینی بوده است که حاکمان جمهوری اسلامی آن را «ضاله» می‌دانند. «ایران‌وایر» در مجموعه روایت‌هایی، به زندگی بعضی از پزشکان و پرستاران بهایی ایرانی می‌پردازد. سرگذشت دکتر «اسماعیل زهتاب» را در این بخش می‌خوانید.

شما هم اگر اعضای کادر درمان بهایی را می‌شناسید و روایت دست‌‌ اولی از زندگی آن‌ها دارید، با «ایران‌وایر» تماس بگیرید.

۷ مرداد ۱۳۶۰ در شهر تبریز ۹ شهروند بهایی بدون محاکمه علنی و داشتن حق وکیل اعدام شدند. خانواده‌های اعدام‌شدگان معتقدند، هیچ دادگاهی برای همسران یا پدران‌شان برگزار نشده است. این ۹ تن که به اتهام باورهای دینی، دستگیر و به جوخه اعدام سپرده شدند، همگی از افراد شناخته‌ شده‌ جامعه بهایی تبریز بودند.

نام دکتر «اسماعیل زهتاب»، دندانپزشکی که در شهر مورد احترام مردم بود، در بین اعدام‌شدگان دیده می‌شد. او پس از ۱۳ ماه حبس به اتهام پیروی از آیین بهایی در سن ۶۱ سالگی اعدام شد. در زیر، داستان زندگی و خدمات او را به مردم تبریز و خلخال می‌خوانید.

آشنایی با دندانسازی

اسماعیل زهتاب در سال ۱۲۹۹ شمسی در محله چرنداب شهر تبریز در خانواده‌ای مذهبی و مسلمان به دنیا آمد. او تا پیش از اعتقاد به آیین بهایی، فردی مقیّد به اجرای احکام شرعی اسلام بود و در همه مراسم مذهبی شرکت می‌کرد.

👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر

اسماعیل پس از پایان کلاس نهم به عنوان شاگرد در یک مطب دندانسازی مشغول به کار شد. او از همان ابتدا سعی کرد تا با تلاش و دقت فراوان، فوت و فن حرفه دندانسازی را فرابگیرد. در آن زمان، دندانپزشکی نوین در ایران وجود نداشت و فقط تعداد کمی دندانساز تحت عنوان دندانپزشک تجربی در شهرها مشغول به کار بودند.

چگونه زهتاب بهایی شد

زهتاب در سن ۱۸ سالگی از طریق دایی خود به نام «منیر دیوان» که شاعری بهایی بود با آیین بهایی آشنا شد. او دو سال به مطالعه و تحقیق در این دین جدید پرداخت و در سن بیست سالگی بهایی شد.

افتتاح مطب در خلخال

او در سن بیست سالگی به درجه‌ای از دانش و مهارت رسیده بود که قادر بود به تنهایی مطب شخصی خود را اداره کند. ابتدا، او قصد داشت تا مطب خود را در تبریز افتتاح کند؛ اما به پیشنهاد شورای مدیران جامعه بهایی تبریز (محفل روحانی بهاییان تبریز) تصمیم گرفت تا در شهرها و نقاط دورافتاده استان که مردم از داشتن دندان‌ساز یا دندان‌پزشک تجربی محروم هستند، مطب خود را دایر کند.

زهتاب جوان ابتدا به اردبیل رفت و پس از مدتی اقامت در این شهر به خلخال رفت. در آن سال‌ها، خلخال شهر کوچک و دورافتاده‌ای در آذربایجان شرقی به شمار می‌رفت که از بسیاری از امکانات درمانی و پزشکی محروم بود. دکتر اسماعیل زهتاب نخستین مطب خود را در این شهر افتتاح کرد.

حضور یک دندان‌پزشک در شهر کوچک خلخال و روستاهای اطرافش پیشامد خوب و مهمی برای اهالی منطقه بود. او نخستین دندانساز در خلخال بود. زن و مرد، کودک و بزرگسال، شهری و روستایی به مطب دکتر زهتاب هجوم آوردند. اما آن‌چه محبوبیت زهتاب را در منطقه دو چندان کرده بود، روی گشاده و مهربان او بود. در بین بیماران مطب همه جور آدمی با طبقه اجتماعی و توان مالی مختلف از روسای ادارات و ژاندارمری تا افراد تنگدست و نیازمند دیده می‌شدند. دکتر زهتاب فردی خیّر و گشاده‌دست بود. او از بیماری که قدرت پرداخت هزینه درمان را نداشت، حق‌الزحمه دریافت نمی‌کرد؛ حتی بارها پیش آمده بود که مبلغی هم به بیمار کمک کرده بود. برای دکتر زهتاب رفع درد و مشکل بیمار از دریافت پول مهم‌تر بود، به همین خاطر هیچ مراجعه‌کننده‌ای ناامید و دلخور از مطب او بیرون نمی‌رفت.

ترک خلخال بر اثر آزار و فشار متعصبین

زهتاب در خلخال با دختر یکی از بهاییان شهر ازدواج کرد که حاصل ازدواج‌شان دو دختر و دو پسر بود که همگی در خلخال به دنیا آمدند.

رفتار دکتر زهتاب هر روز بر محبوبیت او را در بین اهالی منطقه می‌افزود. محبوبیت همراه با شهرت او به بهایی بودن موجب تحریک متعصبین مذهبی محل شده بود. آن‌ها به دنبال راهی بودند تا زهتاب و خانواده‌اش را مجبور به ترک خلخال کنند.

سرانجام، در سال ۱۳۳۴ در پی شلوغی‌ها و حملاتی که علیه بهاییان در سطح کشور پیش آمد، دکتر اسماعیل زهتاب پس از ۱۳ سال خلخال را به اجبار ترک کرد. او زمانی از این شهر رفت که هیچ دندانپزشک یا دندانسازی در خلخال و اطرافش مطب نداشتند و او تنها دندانساز منطقه بود.

در رمضان سال ۱۳۳۴، شیخ «محمد تقی فلسفی» در موعظه‌هایش که هر روز ظهر از رادیو پخش می‌شد، مردم را علیه بهاییان تحریک می‌کرد. این سخنرانی‌ها که با حمایت آیت‌الله «بروجردی» و توافق شاه انجام می‌گرفت، موجب شد تا بهاییان در بسیاری از شهرهای ایران مورد حمله قرار بگیرند و عاملان هم تحت تعقیب قرار نگیرند. در این حملات تنی چند از بهاییان به قتل رسیدند، خانه‌های ایشان سوزانده شد و بسیاری از ترس جان آواره کوه‌ها شدند. سرانجام، دامنه این شلوغی‌ها به شهر خلخال رسید. بر اثر تحریک چند تن از روحانیون شهر، مردم متعصب به بهانه کسب ثواب اخروی در ماه روزه به منزل دکتر زهتاب حمله کردند. چندین بار منزل او سنگباران شد. مقامات امنیتی و انتظامی شهر که تا قبل از این پیش‌آمد ادعای دوستی می‌کردند و همگی از بیماران زهتاب بودند، هیچ قدمی برای جلوگیری از خراب‌کاری‌ها نکردند؛ حتی دکتر زهتاب را به فرمانداری احضار کردند و از او خواستند تا از اعتقاداتش برگردد و مسلمان شود.

از طرف اداره پلیس به منزل دکتر زهتاب مراجعه کردند و کلیه کتب و نشانه‌های مذهبی را جمع‌آوری و ضبط کردند. دکتر زهتاب را بدون حکم قضایی در یکی از اتاق‌های منزلش حبس کردند. دو مامور را هم در منزل او به بهانه حفاظت او و خانواده‌اش مستقر کردند. زهتاب سه ماه در حبس خانگی بود تا این که یک شب از آن‌جا فرار می‌کند. خودش را به تهران می‌رساند و پس از مدتی، با برگشتن آرامش به شهرها به تبریز می‌رود. چند ماه بعد، زهتاب خانواده‌اش را هم از خلخال به تبریز منتقل می‌کند و زندگی جدیدی را در این شهر آغاز می‌کنند. در حالی‌که مردم خلخال به خاطر ناآگاهی تعدادی از اهالی متعصب از داشتن تنها دندانپزشک و دندانساز شهرشان محروم می‌شوند.

ادامه تحصیلات و گرفتن مدرک دندانپزشکی

اسماعیل زهتاب در تبریز مطب دندانسازی خود را افتتاح کرد. او با آن‌که بیش از سه دهه از سنش گذشته بود، به تحصیلات خودش تا اخذ دیپلم ادامه داد. از طرف دولت دوره‌ آموزش دندانپزشکی برای دندانسازان گذاشته شده بود. زهتاب این دوره را با موفقیت گذراند و با اخذ مدرک دندانپزشک تجربی، مجوز کار به عنوان دندانپزشک تجربی پیدا کرد. او سپس برای تکمیل تحصیلات دانشگاهی دندانپزشکی به ترکیه رفت و از آنجا فارغ‌التحصیل شد.

تهدید از سوی گروه‌های فشار برای تعطیل کردن مطب

دکتر اسماعیل زهتاب به کار دندانپزشکی علاقه زیادی داشت و آن را راهی برای خدمت به مردم می‌دانست. دکتر زهتاب، فردی شوخ‌طبع، خوش‌رو و خوش‌برخورد بود. بیمارانش او را دوست داشتند و مورد احترام همه دوستان و همسایگانش بود. او فردی خیّر بود و در فعالیت‌های خیرخواهانه شهر و کمک به مستمندان همیشه پیش‌قدم بود.

شهرت او موجب شده بود که بارها از سوی اشخاص ناشناس (قبل و بعد از انقلاب اسلامی) برای تعطیل کردن مطب تهدید شود. آنان زهتاب را چندین بار مورد ضرب و شتم قرار دادند؛ ولی هیچ کدام از این اتفاقات موجب نشد تا کارش را تعطیل کند و تا آخرین روز پیش از بازداشت به درمان بیمارانش در مطب مشغول بود.

اولین بازداشت پس از انقلاب اسلامی

دکتر اسماعیل زهتاب از بهاییان مشهور شهر تبریز بود. او به واسطه حسن شهرت از طرف بهاییان شهر به عنوان یکی از مدیران جامعه بهایی تبریز انتخاب شده بود. در روز ۲۷ مهر ۱۳۵۸ گروهی که خود را پاسداران انقلاب اسلامی معرفی کردند، به منزل یکی از بهاییان تبریز که جلسه مدیران جامعه بهایی تبریز تحت عنوان محفل روحانی بهاییان تبریز هجوم برده و همه حاضرین از جمله دکتر زهتاب را بازداشت می‌کنند. پس از مدت کوتاهی با حضور روسای کلانتری و کمیته انقلاب در محل، همگی به‌جز یک فرد آزاد می‌شوند.

ساعت ۱۰ شب همان روز از طرف دادگاه انقلاب اسلامی ماموران به منزل دکتر زهتاب مراجعه کرده و پس از تفتیش منزل وی و ضبط کتب مذهبی، او را بازداشت می‌کنند. دکتر زهتاب ۲۰ روز بدون ملاقات در حبس انفرادی بود و برای برگشتن از آیین بهایی تحت فشار و شکنجه قرار گرفت. او پس از حدود شش ماه در دوم فروردین ۱۳۵۹ از زندان آزاد شد.

با آن‌که دکتر زهتاب آزاد شده بود، ولی به واسطه شهرت او، بیم آن می‌رفت بار دیگر دستگیر شود. اغلب دوستان و نزدیکان زهتاب از او خواستند تا تبریز را ترک کند و برای مدتی در منزل آشنایانش در نقاط دیگر ایران بماند؛ ولی او نپذیرفت و به کار در مطبش ادامه داد. او می‌گفت: «همه‌ وسایل و آن‌چه لازمه زندگی در زندان است را آماده کردم و در ساک گذاشتم تا هر زمان احضار شوم یا دستگیرم کنند، بدون دقیقه‌ای تاخیر عازم زندان شوم.»

دومین بازداشت پس از انقلاب

در ۲۲ تیر ۱۳۵۹، دکتر «فرامرز سمندری» (جراح معروف جهانی گوش) و «یدالله آستانی»، کارآفرین مشهور بهایی در تبریز اعدام شدند. سه روز پس از اعدام این دو تن، در ۲۷ تیر ۱۳۵۹، پنج بهایی دیگر از جمله دکتر اسماعیل زهتاب و دکتر «پرویز فیروزی» بازداشت شدند.

بازداشت‌شدگان به شدت تحت فشارهای روحی قرار گرفتند تا از اعتقادات دینی خود برگردند. به آن‌ها وعده داده شد تا در صورت اسلام آوردن، بلافاصله آزاد و از کلیه حقوق اجتماعی و شهروندی خویش برخوردار خواهند شد. بازداشت‌شدگان تا پیش از اعدام بیش از یک سال در زندان نگه داشته شدند.

کار در بهداری زندان

درد و مشکل دندان از بیماری‌های شایع در بین زندانیان بود. دکتر زهتاب ۷ ماه به طور داوطلبانه در بهداری زندان مشغول به کار بود و به درمان زندانیان و کادر زندان می‌پرداخت. درد دندان بسیاری از زندانیان و نگهبانان به دست‌های او التیام پیدا کرد. مدتی پس از اعدام او، دو تن از نگهبانان زندان به نزد خانواده‌اش آمدند تا از کمک دکتر زهتاب به درمان درد دندان‌شان تعریف و تشکر کنند.

اعدام دکتر زهتاب در تبریز

روز ۵ مرداد ۱۳۶۰، تمام خانواده‌های زندانیان بهایی برای ملاقات به زندان رفتند. از همان بدو ورود به آنان اعلام کردند که در روز گذشته، سه نفر از زندانیان طی محاکمه‌ای به اعدام محکوم شده‌اند. پیش از ورود به زندان، یکی از برادران دکتر زهتاب که مسلمان بود، به خانواده برادرش گفته بود که امروز قرار است ملاقات حضوری داشته باشیم. پیش‌بینی او درست از آب درآمد و در آن روز، تنها خانواده‌ بهایی که اجازه ملاقات پیدا کرد، خانواده دکتر زهتاب بود.

دو روز بعد، صبح ۷ مرداد ۱۳۶۰ به خانواده ۹ زندانی بهایی زندان تبریز اطلاع داده می‌شود که عزیزان‌شان تیرباران شدند و خانواده‌ها می‌توانند برای تحویل جسد به سردخانه گورستان وادی رحمت مراجعه کنند. پس از تحویل اجساد، خانواده‌ها موفق می‌شوند ۹ شهروند بهایی معدوم را با تدابیر شدید امنیتی طبق مراسم آیین بهایی در قبرستان وادی رحمت به خاک بسپارند. رده سنی بهاییان اعدام شده از داروساز ۳۹ ساله تا پیرمرد ۷۹ ساله بود. دکتر اسماعیل زهتاب در زمان اعدام ۶۱ سال از عمرش گذشته بود. تا امروز، قوه قضاییه جمهوری اسلامی ایران در مورد چرایی اعدام این ۹ شهروند بهایی در تبریز مدرک و سندی ارائه نداده است.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy