Friday, Jun 10, 2022

صفحه نخست » خمینی‌زدایی؟ هنوز نه!

taheri.jpg• کوشش برای ادامه کیش شخصیت خمینی تاکتیکی است انحرافی برای تقویت کیش شخصیت خامنه‌ای

ایندیپندنت فارسی - امیر طاهری - نزدیک به ۲۰ سال پیش، مرکز ملی پژوهش‌های علمی فرانسه با عرضه مجموعه‌ای از مقالات، ادعا کرد که «انقلاب اسلامی» در مسیر تبدیل شدن به یک دولت کلاسیک قرار گرفته است و نخستین گام در این مسیر ارزیابی تازه‌ای از نقش آیت‌الله روح‌الله خمینی، رهبر انقلاب و بنیان‌گذار جمهوری اسلامی، خواهد بود. این ارزیابی مجدد یا بازبینی، ظاهرا می‌باید به خمینی‌زدایی بینجامد، همان‌طور که اتحاد شوروی با روی کار آمدن نیکلای خروشچف، به «استالین‌زدایی» پرداخت و در چین کمونیست، به قدرت رسیدن دنگ شیائوپینگ در متنی از «مائوزدایی» ممکن شد.

بیست سال پس از آن کتاب، که یکی از نویسندگانش اکنون جزو گروگان‌های دوملیتی در تهران است، و ۳۳ سال پس از مرگ خمینی، یا به‌قول «متفکران» جمهوری اسلامی «ارتحال امام»، هنوز کمترین نشانه‌ای از حرکت در مسیر دولت‌سازی و در نتیجه، خمینی‌زدایی دیده نمی‌شود.

با این حال، در دو هفته گذشته، شاهد یک مناظره اعلام‌نشده درباره نقش خمینی و میراث سیاسی او بوده‌ایم‌ــ مناظره‌ای در داخل فرقه خمینیه، که هرجور حساب کنیم، امروز گستردگی مراحل نخست دوران انقلاب را ندارد.

در این مناظره اعلام‌نشده اما انعکاس‌یافته در رسانه‌های دولتی و نیمه‌دولتی جمهوری اسلامی، سه تصویر از خمینی ترسیم می‌شود. هر سه تصویر همچنان خمینی را به‌عنوان «حجت» برای مواضع سیاسی کنونی خود ترسیم می‌کنند و در نتیجه، از نقد علمی شخصیت و نقش او عاجزند.

👈 مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

نخستین تصویر را آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر کنونی انقلاب، عرضه می‌کند. او در ستایش از خمینی، به فرهنگ لغات دستبرد می‌زند تا همه صفات عالی ممکن را در تعریف و تحسین «امام» به کار گیرد. از دید او، خمینی با آنکه نمی‌توان گفت «معصوم» ‌ــ یعنی گناه‌ناپذیر‌ــ بود، بی‌تردید هرگز اشتباه نمی‌کرد. با این حال، خود خامنه‌ای به یاد می‌آورد که وقتی خمینی به او پیشنهاد «رهبر شدن» داد، به هاشمی رفسنجانی گفته بود که این کار اشتباه است و او «قطعا و مطلقا» نخواهد پذیرفت.

خود خمینی بارها اشتباهاتش را پذیرفته بود. مثلا می‌گوید: «والله به قسم، من از ابتدا با انتخاب (حسینعلی منتظری به‌عنوان جانشین رهبر) مخالف بودم ولی در آن وقت، او را آدم ساده‌لوحی می‌دانستم.»

خمینی می‌افزاید: «والله قسم، من با نخست‌وزیر بازرگان مخالف بودم ولی او را آدم خوبی می‌دانستم.» در جاهای دیگر در همان کتاب «صحیفه امام»، خمینی پذیرفتن متفقانی مانند جبهه ملی را اشتباه می‌داند و می‌گوید: «خیانتی که آنان به ملت کردند بیشتر از خیانت‌های پهلوی‌ها بود.» لازم به ذکر نیست که خمینی در انتخاب سه مشاور اولیه‌اش، یعنی صادق قطب‌زاده، ابراهیم یزدی و ابوالحسن بنی‌صدر نیز اشتباه کرده بود.

محسن رضایی، فرمانده پیشین سپاه پاسداران، بارها ادامه دادن جنگ ایران و عراق پس از آزادی خرمشهر را اشتباه دانسته است. با این حال، رفسنجانی در خاطراتش می‌گوید که ادامه جنگ تصمیم خمینی بود.

دیگر شرکت‌کنندگان در این مناظره غیررسمی و البته نامنظم کوشیده‌اند تا با یادآوری «دستاوردها» و معجزات دیگر از «امام راحل»، در بزرگ‌نمایی او به مسابقه بپردازند.

آیت‌الله داوود مهدی‌زادگانی عرضه دکترین «ولایت فقیه» را بزرگ‌ترین معجزه خمینی می‌داند. او می‌گوید: «مشکل اسلام مانند مشکل هر نظام با رهبری کاریزماتیک، به گفته مارکس وبر، مسئله جانشین رهبر است.» خمینی نگران تکرار واقعه سقیفه بود که در آن انصار و نزدیکان پیامبر، به‌جای برگزیدن علی ابن ابیطالب، که انتخاب الله برای خلافت بود، ابوبکر را به خلافت نشاندند. اما «امام» خمینی این اشتباه را نکرد و خطاب به منتظری گفت: «شما اگر بیایید، کشور را به لیبرال‌ها خواهید داد.»

خاطرات حبیب‌الله عسگراولادی همین دید را تبلیغ می‌کند. او می‌نویسد: «طرح ولایت فقیه صدها سال در کتاب‌ها مدفون بود. امام این طرح را به‌صورت یک برنامه سیاسی برای استقرار فقه حکومتی یا حاکم کردن فقیه عرضه کرد و از رفتن اسلام به قهقرا جلوگیری کرد.»

از دید بعضی ناظران، خمینی در واقع اسلام را که مرده بود زنده کرد. رضا صدرالحسینی اسلام را مدیون خمینی می‌داند و او را «مبدع تجدید حیات (رنسانس) اسلام در قرن جدید می‌دانیم.» یدالله جوانی نیز می‌نویسد: «حضرت امام خمینی (قدس الله نفسه الزکیه) توانست بعد از هزار و چهارصد سال اسلام ناب را حیاتی دوباره بخشیده و پرچم آن را در جغرافیای ایران به اهتزاز درآورد.» می‌توان دید که ایران، از دید این فیلسوف خمینی‌گرا، چیزی جز یک «جغرافیا» نیست‌ــ آن هم به‌عنوان محل تولد دوباره اسلام.

یک فیلسوف اسلامی دیگر، پروفسور صادق زیباکلام، مهندس مهدی بازرگان را آغازگر رنسانس اسلامی می‌داند. او می‌نویسد: «مسجد دانشگاه تهران سمبل رنسانس اسلامی است که مهندس بازرگان در ایران معاصر ایجاد نمود. قبل از بازرگان، مارکسیسم و قبلش هم تفکرات غربی غالب بر دانشگاه و نخبگان ایران بود. اسلام خلاصه می‌شود در یک سری احکام سنتی و غبارگرفته که متولی آن حوزویان بودند.»

پروفسور زیباکلام سپس به شیفتگان «امام» هشدار می‌دهد: بت‌سازی نکنید!

یک «متفکر» اسلامی دیگر تحلیل به‌نسبت جدی‌تری عرضه می‌کند. رحمت رمضانی می‌گوید: «امام خمینی در دوران مشروطه بزرگ شده بود و دیده بود که تمدن شیعی‌ـ‌ایرانی که تا زمان قاجار کارکرد خود را داشت با مشروطیت این کارکرد یا هژمونی خود را از دست داد.»

او ادامه می‌دهد: «روحانیون از انقلاب مشروطه شکست خوردند و در نتیجه، از سیاست کنار کشیدند و به حوزه‌ها پناه بردند.» علت این شکست تسلط نسخه اخباری تشیع بر روحانیون بود. خمینی به این تسلط پایان داد و مکتب اصولی را بر کل روحانیت شیعه مسلط کرد.

رمضانی تلویحا هشدار می‌دهد که امروز نیز مشروطیت رقیب یا دشمن واقعی نظام ساخته و پرداخته خمینی است. با این حال، دیگر «متفکران» اسلامی، از جمله خود خامنه‌ای، بزرگ‌ترین دستاورد خمینی را قرار دادن اسلام در مسیر مبارزه با استکبار جهانی و «اسلام آمریکایی» می‌دانند.

خامنه‌ای می‌گوید: «دو جور اسلام داریم: اسلام امام و اسلام آمریکایی. اگر ملت‌های مسلمان بخواهند راه رستگاری خود را دنبال کنند، راهی ندارند جز اینکه خطی را که امام در ایران رسم کرد دنبال کنند.»

در متن این نبرد تاریخی بین اسلام امام و اسلام آمریکایی، امام ایران را به‌عنوان پایگاهی برای صدور انقلاب انتخاب کرد.

مهدی فضائلی، یک فیلسوف اسلامی دیگر، معتقد است که اگر «امام» قیام نکرده بود، اسلام آمریکایی ممکن بود سراسر جهان را بگیرد.

مجتبی زارعی، یک شرکت‌کننده دیگر در ارزیابی خمینی، نیز مبارزه برای ایجاد یک «جهان بدون آمریکا» را سرلوحه پیام «امام» می‌داند. او همچنین مشکلات ایران در سه دهه گذشته، یعنی پس از مرگ خمینی، را ناشی از تسلط هواداران اسلام آمریکایی بر بسیاری از دستگاه‌های دولتی و بنگاه‌های اقتصادی ایران می‌داند.

زارعی می‌گوید به‌محض ارتحال امام، حرکت تحریف افکار او آغاز شد. بدین‌سان، نظر او، لااقل به‌طور تلویحی، این است رفسنجانی، محمد خاتمی، محمود احمدی‌نژاد و حسن روحانی و همکارانشان در دوران ریاست جمهوری همگی در اردوگاه «اسلام آمریکایی» قرار داشتند.

با این حال، هیچ‌یک از مبلغان تز «دو اسلام: امامی و آمریکایی» تعریفی از اسلام آمریکایی عرضه نمی‌کنند و نمی‌گویند چه کسی یا کسانی نماینده این مکتب در ایران یا در مقیاس جهان به شمار می‌آیند (فقط فضائلی می‌گوید: اسلام آمریکایی نماینده‌اش اکبر گنجی است).

آیت‌الله انصاری کرمانی می‌گوید: «مهم‌ترین اولویت، دغدغه و نقشه راه امام فاصله‌گذاری میان ایران با فرهنگ و تمدن غربی بود. او امر کرد که نگذارید دشمن از شما هویت‌زدایی کند.»

البته او نمی‌گوید که هویت ایرانیان پیش از ورود خمینی به صحنه چه بود و به چه دلیل می‌بایستی عوض شود تا به گفته محمدجواد ظریف، وزیر خارجه پیشین، خودمان انتخاب کنیم که جور دیگری زندگی کنیم. از این گذشته، چطور شد که یک ایران هویت‌زدایی‌شده توانست یک انقلاب اسلامی را به ثمر برساند و حکومت فقیه را مستقر سازد؟

بعضی شرکت‌‌کنندگان در این بحث غیرمستقیم از خطر «امام‌زدایی» سخن می‌گویند. آیت‌الله حسین نوروزی هشدار می‌دهد که «امام‌زدایی» از همان لحظه بعد از رحلت امام آغاز شد و امروز به جایی رسیده است که بسیاری از انقلابیون نسل اول و دوم خود را بالاتر از مقام ولایت فقیه می‌دانند و حتی با دشمنان و معاندان همکاری دارند.

اما حتی این چالشگران واقعی یا فرضی هنوز آماده «خمینی‌زدایی» به‌معنای بستن پرونده یک‌شبه ایدئولوژی تق‌و‌لق و بازگرداندن زندگی ملی به ایران نیستند. گروهی که مجمع روحانیون مبارز خوانده می‌شود تا حدی به چنین موضعی نزدیک می‌شوند. آنان در بیانیه‌شان به‌مناسبت سالگرد مرگ خمینی می‌نویسند: «هزاران افسوس که امروز کشور و ملت در پی بی‌تدبیری‌ها و ناخالصی‌ها در گرداب هولناکی از مشکلات گرفتار شده و امروزش تیره و تار و آینده‌اش وحشتناک‌تر از امروز است.»

اما پیام کلیدی بیانیه این است: خانه از پای‌بست ویران است، خواجه در بند نقش ایوان است! به‌سادگی می‌توان دید که منظور از «پای‌بست» مکتب خمینی‌گرایی است.

با این حال، مجمع از خط قرمز دعوت به تغییر رژیم می‌گذرد. به‌عبارت دیگر، مجمع می‌گوید: در گرداب هولناک، زنجموره لازم است اما فریاد برای نجات ممنوع.

این دلزدگی یا سرخوردگی را یک «متفکر» خمینی‌گرای دیگر، سعید حجاریان، با لحنی نومیدانه بیان می‌کند و هشدار می‌دهد که ایران فرصت تاریخی خود را برای توسعه به‌معنای واقعی آن از دست داده است. اما او نیز حاضر نیست که با گذشتن از خطوط قرمز، خواستار یک نقد علمی، در واقع خمینی‌زدایی، شود چه رسد به اینکه به خواستاران تغییر نظام بپیوندد.

کوشش برای ادامه کیش شخصیت خمینی تاکتیکی است انحرافی برای تقویت کیش شخصیت خامنه‌ای. از دید آیت‌الله مرتضی آقاتهرانی، وظیفه اصلی مسلمین در حال حاضر حفظ رهبری «امام» خامنه‌ای و اطاعت محض از فرامین او است. هرکس به خمینی عقیده دارد باید دنباله‌رو خامنه‌ای باشد.

در این میان، مسئله انتخاب جانشین خامنه‌ای نیز به‌طور ضمنی مطرح شده است.

حسن خمینی، نوه امام، می‌گوید ایران نمی‌تواند و نباید خلافت اسلامی باشد و باید یک دولت‌ـ‌ملت به وجود آورد. به عبارت دیگر، زمزمه‌هایی که برای تعیین حجه‌الاسلام مجتبی، پسر خامنه‌ای، به‌عنوان «رهبر» آینده قابل قبول نخواهد بود. این موضع‌گیری سیدحسن خشم «شیفتگان امام» را برانگیخت، به‌طوری که سخنرانی او را در مراسم سالگرد مرگ «امام» به هم زدند.

آیت‌الله محمدعلی نقدعلی نیز به‌طور غیرمستقیم مسئله جانشینی را مطرح کرده است. او می‌گوید: «امام خمینی هرگز اجازه نمی‌داد که خویشان او به صرف قرابت با او به مقام برسند.» به عبارت دیگر، تحمیل آقا مجتبی یک اقدام ضدخمینی خواهد بود.

شاید جالب‌ترین، اگر نخواهیم بگوییم مضحک‌ترین، کیش‌‌ستایی در مورد خمینی را محدثی خراسانی، که «شاعر اسلامی» معرفی می‌شود، عرضه می‌کند. او می‌گوید خمینی نه تنها اسلام مرده را زنده کرد، بلکه شعر فارسی را نیز که مرده بود زندگی دوباره بخشید؛ همچنین، امام خمینی تنها رهبر یک کشور در تاریخ بود که شاعر هم بود، آن هم شاعر صد درصد اسلامی.

آیت‌الله احمد خاتمی مومنان را دعوت می‌کند که پیام اصلی امام را از یاد نبرند: «مکتب اسلام شهادت را زندگی می‌داند. هدف اسلام هدایت بشر به سوی شهادت است.» (این دعوت به شهادت در کتاب «پیام‌ها و بیانات حضرت امام خمینی» نیز ۱۱۷ بار تکرار شده است.)

سرتیپ علی فدوی، جانشین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، با تاکید بر اینکه «مکتب امام خمینی در همه زمینه‌ها پیروزی‌های پی در پی داشته است و خواهد داشت»، بحث را می‌بندد.

اگر خبرنگاری از کره مریخ به ایران امروز بیاید، تصور خواهد کرد که ما ملتی هستیم که هیچ دغدغه و مشکلی جز پرستیدن کیش یک «رهبر» مرده و بت‌سازی از یک «رهبر» اسیر در اوهام کودکانه نداریم. او خواهد گفت: «خوش به حالشان!»



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy