ویژه خبرنامه گویا
در طی چهار دهه گذشته طرفداران سلطنت طلب شاهزاده رضا پهلوی همواره از وی بعنوان یک هواپیمای جمبوجت بوئینگ غول پیکر یاد میکردند که وسط باند فرودگاه پارک کرده، و عملا نه خودش تمایلی به بلند شدن و پرواز بسوی ایران دارد، و نه اینکه میگذارد دیگران برای پرواز از این باند استفاده کنند. البته برای زنده نگهداشتن امید در دل آرزومندان رهایی وطن هرازگاهی موتور این هواپیما روشن میشود و سبب شور و هیجان فراوانی در بین بخشی از ایرانیان میشود. این بار نیز با هماهنگی منحصر به فرد صدای غرش این هواپیما توسط تلویزیونهای فارسی زبان غربی و عبری و عربی بازتاب بی نظیری یافت و میلیونها نفر را امیدوار و برخی را هراسان کرد.
تاریخ چهل ساله روشن شدن ناگهانی و هرازگاهی این موتور و خاموش شدن متعاقب و تدریجی آن باعث دلسرد شدن آنهایی شده است که در چهار دهه گذشته اقدامات و پروژههای ("روشن" و "خاموش") شدن فراوانی را امیدوارانه از نزدیک دنبال کردهاند. پروژه هایی نظیر شورای ملی ایران، پیمان نوین، فرشگرد، ققنوس که هنوز در خاطرهها زنده هستند. اگرچه پروژههای قدیمی تر و پرآتیه و نوید بخش در زمان خوش خویش در غبار خاطرهها گم شدهاند و به "راهبرد یأس" دامن زدهاند.
باید اذعان داشت از منظر روانشناختی غرش روشن شدن این هواپیما برای بسیاری مژده آور "امید" است. امید به شاهزاده سوار بر اسب سفید که تجلی بخش تحقق رویاهای رهایی بخش ملتی اسیر و مستاصل میباشد. شاهزادهای که در افسانهها وجود دارد. اما امید به اینکه شاهزاده رضا پهلوی بتواند با افسون زدایی به این رویا لباس واقعیت بپوشاند، برای بسیاری از ایرانیان که هیچگونه روزنه امید دیگری را نمیبینند حرکت ایشان نویدبخش به نظر میرسد. لذا در غیاب مفهوم پردازیهای دقیق باید گفت کلیدواژه این همه شور و هیجان "امید" است. زیرا اندوهناکترین خسران رژیم واپسگرا از بین بردن "امید" به آینده در بین ایرانیان بوده است. وانگهی در مولفه علوم اجتماعی احساسات و هیجانات تودهها از اهمیت خاصی برخوردار هستند. زیرا انسان تنها مجموعهای از کنشهای عقلانی نیست و صرفنظر از رئالیسم ممکنات به ندای "دعوت به امید" لبیک میگوید. اگرچه با توجه به تجربیات تلخ گذشته ما به فهم روشن و واقعگرایانهای از مفهوم "امید" دسترسی نداریم.
علاوه بر ایجاد امید، سخنان شاهزاده، با نفی اپوزیسیون و خطاب کردن اقوام ایرانی تحت عناوینی نظیر طایفه و ایل و عشایر و غیره، بر خلاف پروژههای قبلی، غیظ گروههای جمهوریخواه و قومی را نیز برانگیخت. این کنش و واکنشهای مخالفان و طرفداران ایشان گسلهای عمیق آشتی ناپذیر بین نحلههای مختلف اپوزیسیون را یکبار دیگر عیان کرد.
حال سوال اساسی این است آیا این بار موتور بوئینگ رضا پهلوی باز هم برای خاموش شدن روشن شده است؟ یا اینکه بر خلاف پروژههای ناتمام سابق، ایشان این بار با ابتکار عمل و پشتوانه مردمی سرمایه امید ایجاد شده را برای سازماندهی حداقل بخشی از اپوزیسیون جهت براندازی رژیم با جدیت به کار خواهد برد، و یا اینکه "این نیز بگذرد".
علی تهرانینیا
[email protected]