شکست رژیم ایران در مقابله با اقدامهای تهدیدآمیز اسرائیل
محمد السلمی - ایندیپندنت فارسی
ایران با موجی از ترورها و حملات خرابکارانه و تکاندهنده علیه دانشمندان ارشد، تاسیسات راهبردی و زیرساختهای حیاتی خود مواجه است. همانطور که پیشبینی میشد، حکومت ایران اسرائیل را مسئول این حملات میداند و اسرائیل هم آشکارا مسئولیت تعدادی از آنها را برعهده گرفته است. رژیم ایران نیز برای ایجاد توازن و پیشگیری از حملات بیشتر، حملههای متقابل غیرمستقیم خود از طریق نیروهای نیابتی یا ماموران اطلاعاتیاش را افزایش داد و دستگاههای اطلاعاتی ایران برای توقف ترورهای احتمالی تحقیقات گستردهای را آغاز کردهاند؛ هرچند نتایج این تحقیقات تاکنون ناامیدکننده بوده است.
شمار روبهافزایش این ترورهای حرفهای و بهشدتسازمانیافته نشاندهنده تغییری رادیکال در استراتژی اسرائیل است که اهدافش دیگر به تاسیسات و دانشمندان هستهای محدود نیست، بلکه فرماندهان سپاه را نیز شامل میشود. گفته میشود که این حملات با دقتی بسیار بالا طراحی و اجرا شدهاند. دیگر اینکه صرفا برای محدود کردن جاهطلبیهای هستهای ایران، توان دفاعی آن یا سیاستهای تخاصمی این کشور در منطقه نیستند، بلکه هدف آنها این است که با نشان دادن ناتوانی و بیقابلیتیهای رژیم ایران، بر اعتبار و مشروعیت رژیم در داخل آن کشور هم بیشترین صدمه ممکن را وارد کنند.
ایران قادر نیست با این چالش امنیتی مقابله کند؛ زیرا اسرائیل با نفوذ در دستگاههای امنیتی، اطلاعاتی و نظامی ایران، چند شبکه جاسوسی ایجاد کرده و ماموران اطلاعاتی آموزشدیدهای را از میان اعضای سپاه پاسداران و دستگاههای اطلاعاتی ایران به خدمت گرفته است تا این ترورها و حملات خرابکارانه را به اجرا گذارند. این شبکهها در کشتن محسن فخریزاده، دانشمند هستهای، خارج کردن آرشیو هستهای ایران از کشور، ترور حسن صیاد خدایی، یکی از فرماندهان سپاه، و همچنین سایر حملات تلافیجویانه نقش داشتهاند. در نتیجه، این گمانه بهطورفزایندهای مطرح میشود که ایران به مکانی امن برای جاسوسان موساد تبدیل شده است.
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
ترور حسن صیادخدایی، فرمانده سپاه، در قلب تهران و فقط چند کیلومتر دورتر از منزل رهبر ایران، وزارت امور خارجه و سایر مکانهای بهشدت حفاظتشده، نشاندهنده جدیت تهدیدی است که از سوی اسرائیل متوجه رهبران ایران است. چنین به نظر میرسد که ایران نمیتواند از رهبران ارشد خود، نهتنها در مکانهای دورافتاده، بلکه حتی در قلب تهران، حفاظت کند.
در واقع، اگر پای زیرساختهای امنیتی شکننده رژیم و فقدان تخصصی که بهشدت موجب شرمساری حکومت در زمانی که مدعی استواری، قدرتمندی و توانمندی است، در میان نبود، اسرائیل نمیتوانست چنین موفقیتی به دست آورد. چندین واحد امنیتی و اطلاعاتی ایران نتوانستند از نفوذ ماموران اطلاعاتی اسرائیل به قلب تهران و هدف قرار دادن باارزشترین منابع انسانی رژیم جلوگیری کنند. ظاهرا این ساختارهای امنیتی نهتنها غرق در فساد گستردهاند، بلکه بهشدت درهم پیچیدهاند و با یکدیگر تداخل پیدا کردهاند؛ تا جایی که دیگر قادر نیستند وظائف خود در حفظ و مراقبت از امنیت ملی ایران را انجام دهند. همچنین برخی از کارکنان آنها از جمله اعضای سپاه پاسداران و نهادهای وابسته به آن در دام دستگاههای اطلاعاتی خارجی افتادهاند و رژیم از آن واهمه دارد که ماموران لورفته رژیم احتمالا اطلاعاتی را منتقل کرده باشند که به ترورهای متعدد اخیر منجر شده است؛ ترورهایی که نهتنها چهره شکستناپذیر سپاه پاسداران را خدشهدار کرده، بلکه اعتبار آن نزد مردم ایران را نیز تضعیف کرده است.
فضای سیاست داخلی ایران مناسب نفوذ است. جامعه ایران در چنگ بدگمانی، ضعف و آسیبپذیری اسیر است و این امر در تمرکز بیش از حد رژیم ایران بر امنیت داخلی آن انعکاس یافته است؛ این بدان معنا است که حکومت ایران بیشتر بر امنیت و بقای خود تمرکز دارد تا مردم ایران که رفاهشان برای رهبران ایران چندان اهمیتی ندارد.
رژیم ایران در تقویت حکومت و جامعه، دفاع از اقشار آسیبپذیر و برخوردار کردن عموم مردم از عدالت و توسعه، همه مواردی که به ادعای رژیم، ارزشها و اهداف اصلی آن به شمار میروند، شکست خورده است و همین امر کینه و نفرت عظیمی ایجاد کرده و زمینه را برای رو آوردن به براندازی نظام فراهم کرده است. رهبران ایران برای رفاه مادی و معنوی و امنیت مردم ارزشی قائل نیستند و تنها نگرانی حکومت ایران، تضمین بقای نخبگان دینی و همچنین سلطه هرچه بیشتر آن بر قدرت مطلق است.
هرچند رژیم ایران از گفتمان دینی سود میبرد و میکوشد هدف خود در رسیدن به قدرت انحصاری را تلاشی معنوی و ایدئولوژیک جلوه دهد، در حقیقت تنها هدف واقعی حکومت ایران حفظ قدرت مطلق به نفع خود آن است تا به این ترتیب، قدرت و ثروت کشور را بیشتر و بیشتر در چنگال بیرحم خود بگیرد؛ حتی اگر حاصل این کار این باشد که فقر سربهفلک بکشد و جامعه از هم فروبپاشد. به همین دلیل، فاصله بین رژیم و مردم ایران بیشتر شده و لاجرم حس بیگانگی و کینه نزد عموم مردم افزایش یافته و فضای داخل کشور در برابر نفوذ بیگانگان آسیبپذیر شده است؛ امری که توضیح میدهد اسرائیل چگونه توانسته است به این سادگی در ایران نفوذ کند.
در عین حال، در سطح منطقه نیز رژیم ایران به تقابل خصمانه و گسترده با ملتهای منطقه مشغول است تا با استفاده از نیروها و جنگجویان خود در چند کشور، نفوذش را استحکام ببخشد. در این میان، این کشورها هدف دستگاههای اطلاعاتی قرار گرفتهاند و حتی اسرائیل نیز چند کشور را هدف قرار داده است؛ از جمله با ارائه اطلاعات به آمریکاییها برای کشتن قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس، در بغداد، به آنها کمک کرد. به این ترتیب، این عملیات متهورانه فرصتی برای اسرائیل به وجود آورد تا ماموران احتمالی بیشتری را برای دستگاههای اطلاعاتی خود، از جمله موساد، به خدمت بگیرد. این امر ممکن است توضیح دهد که اسرائیل چگونه توانست هستههای تروری را که در حال حاضر در جامعه و حکومت ایران نفوذ کردهاند، تشکیل دهد. جالب اینجا است در حالی که عناصر رژیم ایران در چند کشور به کار گرفته شدهاند تا از رژیمها و گروههای متحد جمهوری اسلامی حفاظت کنند، چنین به نظر میرسد که آنها توان حفاظت از خود در داخل کشور را ندارند.
رژیم ایران میکوشد حملات تروریستی و خرابکاری را کنترل کند و این کار با پنهان کردن اطلاعات یا افزایش تلاشهای امنیتی در جهت افشای نیروهای خودی رژیم که همدست نهادهای خارجیاند، صورت میگیرد. حکومت ایران تا به حال چندین شهروند و کامند نظامی و همچنین کارکنان شاغل در تاسیسات حیاتی را دستگیر کرده است اما بهرغم حملات متقابل غیرمستقیم در داخل و خارج از اسرائیل، رژیم ایران هنوز موفق نشده است هیچیک از ماموران اطلاعاتی اسرائیل را برباید. افزون بر آن، چند طرح حکومت ایران برای پاسخ به ترورهای اسرائیل از جمله حمله اخیر علیه اسرائیل در ترکیه شکست خورد که به همگان نشان داد که رژیم ایران، بهرغم رجزخوانیهایش، بهشدت آسیبپذیر و به عبارت دیگر، طبلی توخالی است.
در اثر همین شکست، رژیم ایران تصمیم گرفت حسین طائب، فرمانده اطلاعات سپاه، را برکنار و محمد کاظمی را به جای او منصوب کند. با توجه به شکست در متوقف کردن عملیات اسرائیل، دلیل کنار گذاشتن طائب و انتصاب کاظمی به جای او کاملا واضح است.
با این همه، تحولات اخیر به امکان ترورها و حملات خرابکارانه بیشتر از هر دو طرف در آینده نزدیک اشاره دارد؛ بهویژه با توجه به منازعات منطقهای گسترده و مستقیم که در آن، هر یک به دنبال صدمه وارد کردن به طرف دیگر خواهند بود. رهبر جمهوری اسلامی ایران احساس میکند هدف اهانت و تحقیر قرار گرفته و رژیم ایران از داخل بهشدت تحت فشار است تا به این حملات پاسخ دهد.
در خاتمه باید گفت که بر اساس مفاد قوانین بینالمللی، ترورها و حملات تلافیجویانه رفتاری غیرقانونی و غیرموجهاند اما ایران به دلیل رفتارها و اعمالش، در این نبرد حامیان چندانی نخواهد داشت. طی چهار دهه گذشته، رژیم ایران سیاستهای خصمانهای چون مداخله در امور کشورهای همسایه، بیاحترامی به حاکمیت آنها، نفوذ در جوامع آنها و تلاش برای تضعیف امنیت و ثبات کشورهای یادشده دنبال کرد. رژیم ایران شهروندان خود هم را ترور میکند و مخالفانش هم در داخل و هم در خارج را هدف قرار میدهد. حکومت ایران چند کشور منطقه را ویران کرده و با ایجاد منازعات داخلی شدید در این کشورها، عامل فجایع انسانی بیسابقهای در منطقه شده است. اکنون این سیاست به طرز چشمگیری نتیجه معکوس داده و رژیم ایران را در شرایط دشواری قرار داده که در آن، نهتنها نقاط ضعف آن برملا شده، بلکه توان آن در داخل کشور نیز بهشدت فرسوده شده است.
شش بحران در کمین ایران
سکته قلبی پدر در زمان دستگیری دخترش در شیراز