Saturday, Jul 9, 2022

صفحه نخست » نگاهی اجمالی به بعضی سناریوهای فروپاشی فیزیکی رژیم ولایت مطلقه، علی صدارت

sedarat.jpgدر ابتدا واضح و روشن بگویم که این رژیم رفتنی نیست مگر اینکه هرکدام از ما به سهم خود و به نوبه خود، برای استقرار و استمرار و پیشبرد مردمسالاری، کوشا شویم و پیوسته کوشاتر شویم. باید از آنها که میگویند ...وضع خیلی بد است... مردم باید یک کاری بکنند... پرسیده شود که این مردم چه کسانی هستند!؟ آیا من و شما و همگی ما جزئی از این مردم نیستیم؟

ولی اگر به سرنوشت رژیمهایی از این دست بنگریم، به وضوح می‌بینیم که این رژیم نمی‌تواند رفتنی نباشد. این که بالاخره چه زمانی برود، کاملا بستگی به من و شما و همگی تک تک ما دارد که راه انفعال را ادامه دهیم و یا اینکه مشارکت در ساختن سرنوشت خوب و خوب‌تر را وظیفه همیشگی خویش بدانیم.

اینکه این رژیم چگونه به فروپاشی فیزیکی خود خواهد رسید هم کاملا بستگی به ما مردم دارد. اگر در مقابل فشار از جنس رژیم شدن مقاومت کرده‌ایم و امثال همان کارهایی که نگهداران رژیم می‌کنند را در زندگی شخصی و حرفه‌ای خود پیشه نکرده‌ایم، یعنی اگر خود مبدل به متجاوز به حقوق نشده‌ایم، در این صورت توانسته‌ایم به سهم خود و به نوبه خود، عمر این رژیم را کوتاه‌تر کنیم، و نیز توانسته‌ایم سناریوهای خشونت‌زدا و دموکراتیک و مردمسالارانه را محتمل‌تر کنیم، هر یک به سهم خود و به نوبه خود. این فرهنگ مردمسالاری است. مردمسالاری یک فرهنگ است. این فرهنگ از من و از شما و از همگی تک تک ما سرچشمه می‌گیرد. مردمسالاری یک کالایی نیست که بتوان از خارج وارد کرد!

تغییر و تحولات عمده و سقوط فیزیکی رژیم، می‌تواند از جمله این انواع را داشته باشد:

❊ اول:

روش‌های قهرآمیز:

۱- حمله توسط قشون خارجی

۲- کودتا

۳- میلیشیای مسلح، مجاهدین، چریک‌ها،...

در این دوران، و هرچه می‌گذرد، این روشها نامحتمل‌تر می‌گردند. تجربه قدرت‌ها در افغانستان و عراق و لیبی و سوریه و... نیز تجربه اخیر روسیه در اوکراین، دلیل خوبی برای این مدعا است. هرچه ما مردم بیشتر خشونت‌زدایی را پیشه کنیم، این خطر باز هم نامحتمل‌تر خواهد شد.

اگر توسط قدرت‌های داخلی کودتایی هم انجام شود، مگر اینکه مانند پرتغال، نظامیان خود اسباب گذار از رژیم ولایت مطلقه به مردم را فراهم کنند، کودتاچیان لاجرم بزردی پشت به ملت، و رو به قدرت‌های خارجی خواهند کرد.

زمانی بود که در دنیا، میلیشیای مسلح، مجاهدین، چریک‌ها،... مورد اقبال مردم بودند، ولی به‌خصوص در دهه‌های اخیر، گروههای خشونت‌گستر جایگاه خود را در میان مردم از دست داده‌اند و منزوی شده‌اند

❊ دوم:

روش‌های غیرقهرآمیز، توسط وابستگان به قدرت‌های خارجی:

پهلوی، و شرکا

رجوی، و شرکا

این‌ها به همراه دیگرانی از این قسم، همه از یک جنس هستند.

-

با این توجه که خمینی و خامنه‌ای و شرکا، برای پیش‌برد شعار «حفظ نظام، اوجب واجبات است» از وجود پهلوی و رجوی، استفادههای سرشاری برده‌اند.

خامنه‌ای در سخنرانی خود در قبر خمینی به درستی بازگشت سلطنت بعد از انقلاب کبیر فرانسه را متذکر شد. ولی البته این مثل در مورد ایران فراتر از آن می‌رود، به این شکل که بعد از انقلاب ایران، و بعد از بهار ایران، ساختار رژیم ولایت مطلقه پهلوی در واقع در رژیم ولایت مطلقه فقیه ادامه پیدا کرده است. الان بعد از حضور پررنگ الترناتیو مردمسالار در صحنه مبارزات و تلاش‌های موفق آنها با همراهی بخش عمده‌ای از مردم، وژدان عمومی همگانی ایرانیان، هر چه بیشتر به مردم‌سالاری و حق‌وندی میل کرده و می‌کند.

نتیجه این تلاش‌ها بوده است که گناه کبیره‌ی وابستگی به قدرتهای خارجی، کبیره‌تر! شده و می‌شود. به شکلی که یکی از وابسته‌ترین عناصر «آپوزیسیون»، که وابستگی را از پدر و پدربزرگش به ارث برده است، لازم می‌بیند که در «کنفرانس مطبوعاتی» در نفی وابستگان سخن بگوید!! وی به تقلید از بنی‌صدر و سایر حقوندان و کوشندگان استقلال و آزادی می‌گوید ...تعریف آپوزیسیون تغییر کرده... ولی آنها که نوشته را برایش تهیه کرده بودند حتی خود نمی‌دانند که از دید قدرت و قدرت‌پرستی، هویت «آپوزیسیون» از دیگری نشأت می‌گیرد. در این مثال، اگر فردی یا گروهی خود درا در مقابل خامنه‌ای «آپوزیسیون» تعریف کند، این بدان معنی است که با نبود خامنه‌ای آن فرد یا گروه، هویت خود را از دست می‌دهد و از حیز انتفاع ساقط می‌گردد!

مبارزات حق‌وندانه، علیه چیزی نیست، برای چیزی است.

مبارزات حق‌وندانه، برای این نیست که یک دیکتاتور و یا مستبد برود و یک دیکتاتور و یا مستبد دیگری بیاید. مبارزات حق‌وندانه، برای است که ساختار دیکتاتوری و استبداد برود، و دموکراسی و مردمسالاری حاصل شود.

یک شخص و یا افراد و گروههای وابسته، نمی‌توانند بفهمند که چرا «...آپوزیسیونی که تا به حال نتوانسته متحد بشود، اصلا به درد ایران نمی‌خورد...» زیرا که اصلا در فهم وی نمی‌گنجد که با توجه به مطلب فوق و با توجه به فرهنگ ایرانیان، آن «آپوزیسیون» به همان علت که تا به حال نتوانسته متحد بشود، از این به بعد برای اتحاد و ائتلاف، مشکلات بسیار بیشتری را خواهد داشت. چرا که «وجود الترناتیو مردم‌سالار» و نیز «حضور فعال آلترناتیو مردمسالار در صحنه مبارزات» بوده است که هر چه می‌گذرد، استبداد را نفی می‌کند، و نه فقط مستبدان را. همچنین هر چه می‌گذرد، نفرت ایرانیان از وابستگان به قدرت بیشتر و بیشتر می‌شود، و «آپوزیسیون» که می‌گوید خامنه‌ای برود و من بیایم! نمی‌تواند به قدرت‌ها وابسته نباشد، و در نتیجه نمی‌تواند مورد انزجار ایرانیان نباشد.

جمله «...تعریف من از آپوزیسیون الان چیز دیگری است این روزها آپوزیسیون واقعی خود مردم هستند...»

❊ دوم:

روش‌های غیرقهرآمیز، توسط وابستگان به قدرت‌های داخلی:

ایرانیان به درستی گفتند: «اصلاح‌طلب، اصول‌گرا- دیگه تمومه ماجرا!»

تا همین اخیر، مراجعه به قدرت داخلی در وطن ما، به اندازه مراجعه به قدرت خارجی، قبح و گناه نداشته است. ولی به علت خنجری که مردم از پشت توسط اصلاح‌طلبان و نیز اصول‌گرایان و در یک کلام، افراد و گروههایی که می‌گویند تغییرات باید از طریق قدرت داخلی انجام شود، خورده‌اند، آن‌ها هم همان سرنوشت را برای خود رقم زدند که حزب توده و چریکهای فدایی و شرکا در بهار انقلاب برا خود ساخت. نفرت مردم از حزب توده به خاطر عمل‌کردش در کودتای مرداد ۱۳۳۲، و سپس در کودتای خرداد ۱۳۶۰، ریشه‌ای عمیق دارد. عمل‌کرد این حزب و شرکا، در مراجعه به قدرت خارجی و داخلی، دافعه‌ی ایرانیان از قدرت و راه حل از آن طریق را بیشتر کرده است.

وابستگان و دل‌بستگان به قدرت‌های داخلی، یا می‌ترسند، و یا می‌ترسانند، و غالبا به هر دو حالت از شکست در جنگ روانی قدرت‌ها علیه ملت‌ها مبتلا گشته‌اند!

بعضی دست خود را آلوده به خشونت‌های سیاسی، و اقتصادی، و فرهنگی، و اجتماعی، و روانی، و البته فیزیکی می‌بینند. از بهار انقلاب و از کودتای خرداد ۱۳۶۰ و از حاکم کردن ضدانقلاب به ایران و ایرانیان، کمی بیش از چهار دهه می‌گذرد و بسیاری دست‌اندرکاران، حتی بسیاری از مورد غضب واقع شدهها و زندان رفته‌ها، در پیش‌برد شعار «حفظ نظام، اوجب واجبات است» از خامنه‌ای و شرکا هم پیشی گرفته‌اند.

بسیاری سودای قدرت در سر دارند و بدین شکل از «آپوزیسیون» هستند!

متاسفانه تعدادی از مردم، به علت شکست خوردن در جنگ روانی در جبهه‌های مختلف، هنوز زیر بیرق اینها سینه می‌زنند. این هموطنان، گرچه تنفر خود را از این رژیم علنا در کوچه و خیابان ابراز می‌کنند، ولی باید زودتر بدانند که خود را به وسیله‌ای برای ادامه حیات این رژیم مبدل کرده‌اند.

❊ سوم:

روش‌های غیرقهرآمیز، توسط ایستادگان حق‌وند خط استقلال و آزادی.

تلاش‌گرانی که پیوسته برای استقرار و استمرار و پیش‌برد مردمسالاری، در نهایت استقلال و آزادگی، و به دور از هرگونه وابستگی، کوشیده‌اند

این دسته از هم‌وطنان، عضو یک تشکیلات خاص و یا جز یک گروه مشخص نیستند، بلکه از نحله‌های مختلف فکری بوده‌اند.

کانون مشترک فعالیت‌های این دسته از هموطنان، که در داخل و در خارج ایران به تلاش مشغول هستند، حقوق بوده است.

علی‌رغم سانسورها و خودسانسوری‌ها، همکاری این هم‌وطنان هرچه گسترده‌تر می‌گردد، چرا که حول محور حقوق بوده است. حقوقی که همه‌مکانی، و همه‌زمانی، و همه‌کسانی هستند، بدون هیچ تبعیضی همه‌کسانی هستند. این همکاری‌ها، در فضای مجازی و نیز در فضای حقیقی بوده است. بعضی از این هموطنان حتی با هم آشنایی و تماس هم ندارند. ولی به علت اینکه حقوق مخرج مشترک اندیشه و فعالیت‌های آنها بوده است، حاصل عمل آنها بر یکدیگر، برهم افزاینده بوده است.

عمل‌کرد این هموطنان، شق‌القمر نیست که از دست هیچ کس دیگری بر نیاید! برعکس، یک روش زندگی است که توسط همه مردم قابل اجرا است و قبل از هر چیز، برای خود آن شخص خوش‌وقتی و خوش‌بختی می‌اورد. این روش زندگی از جمله شامل شناسایی حقوق و شناساندن حقوق و عمل به حقوق و احقاق حقوق است.

این هموطنان، پیوسته محبوب‌تر گشته‌اند. این در حالی است که گروههایی با خشونت‌گستری (مبارزات قهرآمیز و تجاوزات به حق حیات، حق صلح،...) و یا افراد و گروههایی که به قدرت‌ها مراجعه می‌کنند (تجاوزات به حق استقلال) و سایر افراد و گروههایی که با انواع دیگر تجاوزها به حقوق شناخته شده‌اند، پیوسته منفورتر گشته‌اند.

از درون این بخش از هم‌وطنان است که در دوران شتاب‌گیرتر شدن گذار، و در دوران فروپاشی فیزیکی رژیم، سخنگوهایی پدیدار خواهند شد، که با تجلی شعار «پشت به قدرت، روی به ملت» پشت به قدرت‌های خارجی، و پشت به قدرت‌های داخلی، روی‌کرد خود به مردم و حقوق بشر، با استمرار در ایستادگی و استقامت در مردمسالاری باز هم در عمل به اثبات می‌رسانند.

علی صدارت

https://alisedarat.com/contact-us/

این نوشته برگرفته از مصاحبه علی صدارت یا آقای حسین جوادزاده از رادیوعصرجدید- است با عنوان:

بدیل، سناریوهای مختلف فروپاشی فیزیکی رژیم، و آلترناتیوسازی

❊❊❊

تغییر و تحولات عمده، و حتی فروپاشی فیزیکی رژیم‌های استبدادی، می‌تواند به سرعتی باورناکردنی اتفاق بیفتد. خانم هانا آرنت هم معتقد بود دیکتاتور ممکن است حتی ۱۵ دقیقه قبل از سقوط، متوجه پایه‌های لرزان رژیم نباشد!

حتی در کشوری مانند بریتانیا، که تقابل قوا و در واقع بی‌توازنی ضعف‌ها بیش از پیش عریان می‌گردد، بوریس جانسون در عرض ۲۴ ساعت سقوط کرد، و سرنوشتی مشابه حسن دیاب را پیدا کرد. این در حالی است که روزی قبل از سقوط، با «قدرت» اعلام کرد که ماندنی است! سیاست‌مداران نابخرد در بریتانیا، به جانسن محدود نمی‌شوند. حتی تعدادی از مقامات حکومت بریتانیا، فقط یکی دو روز بعد از انتصاب، خود را مجبور به استعفا دادن یافتند. در همان ایام، ۵۸ مقام در حکومت بریتانیا بی سرپرست ماند.

مدت زمان شروع اعتراضات و تظاهرات، تا وقوع تغییر و تحولات عمده و حتی تغییر رژیم در چند کشور:

فیلیپین= ۴ روز - ۱۹۸۶ رژیم مارکوس در روز چهارم فروریخت

لبنان= ۴-۵ روز - استعفای حکومت حسن دیاب نخست وزیر در دوشنبه ۱۰ اگوست ۲۰۲۰،

رومانی= ۸ روز - اعدام نیکلای چائوشسکو در ۲۵ دسامبر ۱۹۸۹

تونس= ۱۰ روز - زین‌العابدین بن علی.

مصر= ۱۸ روز - شروع ۲۵ژانویه۲۰۱۱ تا ۱۱فوریۀ ۲۰۱۱ سقوط حسنی مبارک، انتخاب مورسی: جون ۲۰۱۲

گرجستان= ۲۰ روز = استعفای ادوارد شواردنازه در دوم آذرماه ۱۳۸۲ = ۲۰۰۳ -

عراق= کمتر از دو ماه - استعفای عادل عبدالمهدی در ۲۹نوامبر۲۰۱۹

الجزایر= ۸ هفته = ۲ماه - عبدالعزیز بوتفلیقه

سودان= ۱۶ هفته = ۴ ماه - عمر البشیر

*

ایران= حدود یک سال



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy