«وا! «سخن»! باز بی تربیت شدی و می خواهی بی تربیتی را رواج دهی؟!»
این اولین جمله ای ست که احتمالا خواننده با دیدن تیتر مطلب به ذهن اش می آید!
اما این یک مطلب علمی ست! باور کنید «فحش دادن» می تواند موضوعی علمی باشد!
جمله ای طلایی در ابتدای کتاب مستطاب «فرهنگ بزرگ فحاشی» (Das große Schimpfwörterbuch) تالیف آقای «هربرت پفایفر» آمده که ترجمه اش از این قرار است:
«کتک کاری، قتل، و زدن ضربات مرگبار و غیره، هیچ یک پیش نمی آمد اگر آدم ها فقط به فحش دادن راضی می شدند!»
به خاطر همین،،، آقای پفایفر، حدود ده هزار فحش و توهین و تحقیر در کتاب خودش گرد آورده و آن ها را با مثال های روز همراه کرده تا احتمالا مردم با استفاده از فحش، از قتل و درگیری خودداری کنند! :)
خواندن این کتاب چهارصد و هشتاد صفحه ای به من خیلی چیزها نشان داد از جمله تفاوت ماهوی فحش های ایرانی با فحش های آلمانی.
در دوره ی دانشجویی در فرانسه، کلاسی داشتیم که به بررسی زبان «وولگِر» و عامیانه می پرداخت و بخشی از آن به فحاشی اختصاص داشت.
برخی، زبان «عامیانه» را با زبان «مردمی» (پوپولِر، یا به انگلیسی پاپیولر) اشتباه می گیرند و برای «مردمی» سخن گفتن، به دام زبان «عامیانه» (وولگر) می افتند که جای بحث اش اینجا نیست ولی هم زبان عامیانه، هم زبان مردمی، شامل عباراتی می شوند که به نظر ما ایرانیان «مودبانه» نیست و این امر باعث می شود تا با «عدم» بیان آن ها، بروز خشم را در درون خود سرکوب کنند که خود باعث بیماری های گوناگون روانی می شود.
یکی از روش های بروز خشم در زبان فارسی، «ناله و نفرین» مذهبی است که در زبان های آلمانی و فرانسه به آن صورتی که ما در ایران به کار می بریم وجود ندارد (مگر آن که «برو به جهنم» را چون کلمه ی جهنم در آن به کار برده شده، «مذهبی» بدانیم! :) )
فحش دادن، عملکردی روانی در انسان داد.
وجه اول اش «تحقیر» طرف مقابل است (وجه پِژوراتیف فحش).
فرد، در مقابل کسی که صاحب قدرت است و خود را بیش از آن چه که هست، بزرگ و قدرتمند می شمارد، از اولین ابزاری که برای پایین آوردن اش از عرش استفاده می کند، تحقیر و کوچک شمردن اوست.
این کار، با استفاده از «استعاره» و شبیه کردن فرد، به چیز های خوار و کوچک می تواند انجام شود.
فحش هم در این جا به نوعی استعاره است. مثلا به کار بردن نام یک حیوان از کار افتاده برای اشاره به یک فرد (خر چُلاق [برای خامنه ای])، یا یک فرد بدون تحصیلات و سطح پایین (آخوند کلاس شیشمی [برای رییسی])!
به کار بردن فحش، غیر از وجوه جامعه شناسانه اش، از نظر روان شناسی هم بسیار مورد مطالعه قرار گرفته و یکی از وسایل تخلیه ی فشارهای درونی معرفی شده است که بحث مفصلی دارد که جای اش این جا نیست.
اما در مورد مقابله ی ما با آخوندها و حکومت نکبت اسلامی، آن طور که در فضای مجازی دیده ام، ما ایرانی ها فحش کم می آوریم و به کلمات زشتی که زشتی کار آخوندهای حکومتی را «دقیقا» به ما و به خودشان نشان دهد دست پیدا نمی کنیم!
من، خودم به نوعی متخصص فحش هستم و در ارتباطی که در ایام جوانی، با اقشار مختلف جامعه داشته ام، فحش های بسیار زیادی را آموخته ام مثلا در دوران خدمت سربازی، دوست نازنین خبازی داشتم که خدای فحش و متلک بود و هر بار دهان باز می کرد، از دانش فحاشی او، هم در حیرت می ماندم، هم دُر و گُهری را که دائم می افشاند، شاگرد وار، جمع آوری و یادداشت می کردم!
اما گواهی می دهم که در مقابل برخی اعمال و کارهای آخوندهای حکومتی، فحش کم می آورم و نمی دانم چه کلمه ی زشتی در مقابل عمل آن ها به کار ببرم که حق مطلب ادا شود و از نظر روان شناسی، «دل ام خنک شود!»
بنابراین، تصور می کنم ما نیاز به اختراع فحش های جدید و سنگینی داریم که متناسب با اعمال خبیثانه ی آخوندها باشد و با به کار بردن این فحش ها، هم از بار روانی خود بکاهیم هم به آخوندها «دقیق تر» بنمایانیم که چه موجودات خبیثی هستند!