کیان ثابتی - ایران وایر
ایران را تمامی ایرانیان، فارغ از عقاید شخصی، دین یا مذهب خود ساختهاند. خبرنگاران و شهروندخبرنگاران «ایرانوایر» در مجموعهای، چهرههای برجسته اقلیتهای دینی و مذهبی را معرفی میکنند. شما هم اگر با شخصیتهای برجسته اقلیتهای دینی آشنایی دارید یا داستان زندگی و خدمات آنها را میدانید، با ایمیل [email protected] تماس بگیرید و روایت خود را با ما در میان بگذارید.
***
«حسن موقّر بالیوزی» روز ۱۶ شهریور ۱۲۸۷ خورشیدی(هفتم سپتامبر ۱۹۰۸ میلادی) در شهر شیراز متولد شد. پدرش، «موقرالدوله»، حاکم بوشهر و جزایر و بنادر خلیج فارس بود و به همین خاطر خانوادهاش در بوشهر ساکن شدند.
حسن را از سن پنج سالگی به مدرسه «سعادت» بوشهر فرستادند. پس از شروع جنگ جهانی اول، بوشهر به اشغال نیروهای بریتانیا درآمد و آنها چون موقرالدوله را مخل اقدامات خود میدانستند، او و خانوادهاش را به هندوستان تبعید کردند.
تحصیلات حسن موقر بالیوزی
موقرالدوله و خانوادهاش شش ماه را در کلکته ماندند، سپس به شهر پونا رفتند و تا آخر دوره تبعید در این شهر اقامت گزیدند.
👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر
حسن در پونا از تحصیل بازنماند و نزد دو ادیب مشهور که از دوستان پدرش بودند، به آموختن زبان فارسی و عربی، تاریخ، جغرافیا و حساب مشغول شد. همچنین پدرش او را برای فراگیری زبان انگلیسی، به مدرسه آموزش زبان انگلیسی «بیشاپ کالج» در پونا فرستاد. در این مدرسه، زبان انگلیسی با لهجه انگلیسی آموزش داده میشد. حسن موقر بالیوزی در کنار زبان انگلیسی، به یادگیری زبان اردو هم پرداخت.
سرانجام، موقرالدوله و خانوادهاش پس از چهار سال اقامت در شهر پونا، به تهران برگشتند و حسن در مدرسه «سیروس» شروع به تحصیل کرد. ولی چون معلومات او از همسالانش بیشتر بود، او را به کلاسهای بالاتر فرستادند.
پس از دو سال سکونت در تهران، موقرالدوله فوت کرد و همسر و فرزندانش به شیراز بازگشتند.
برادر موقرالدوله سرپرستی خانواده برادرش را پس از فوت او برعهده گرفت. عموی حسن علاقهمند بود تا برادرزادهاش با هوش و استعدادی که داشت، بتواند تحصیلات خود را تا سطح عالی ادامه دهد اما در شیراز امکانات تحصیلی نبود. به همین خاطر وقتی حسن به سن ۱۷ سالگی رسید، او را برای تحصیل به بیروت فرستاد.
بالیوزی مدت هفت سال، از ۱۹۲۵ تا ۱۹۳۲ در «دانشگاه بیروت» به تحصیل مشغول بود. او پس از یک سال تحصیلات مقدماتی، وارد دانشگاه شد و لیسانس شیمی گرفت.
در بیروت، بالیوزی علاوه بر درس خواندن، به فعالیتهای ورزشی و هنری مانند فوتبال و نمایش هم میپرداخت. همچنین چون تعداد دانشجویان بهایی در دانشگاه زیاد بود، به عنوان راهنما و مدیر «انجمن دانشجویان بهایی» انتخاب شد.
در سپتامبر ۱۹۳۲، حسن موقر بالیوزی برای ادامه تحصیل به شهر لندن رفت و به عنوان دانشجوی فوق لیسانس در رشته تاریخ سیاسی پذیرفته شد و در سال ۱۹۳۵ درجه فوق لیسانس خود را گرفت سپس به تحصیل در زمینه نظریه عمومی بریتانیا درباره روابط فرانسه و آلمان پس از جنگ جهانی اول پرداخت. اما رساله دکترای او به دلیل نیافتن استاد راهنمای شایسته، به تعویق افتاد و با شروع جنگ دوم جهانی، تحصیلات دانشگاه بالیوزی هم به پایان رسید.
شروع کار در بیبیسی فارسی
بخش فارسی «رادیو بیبیسی» در دسامبر ۱۹۴۰ راهاندازی شد. نخستین دبیر و گوینده این بخش، حسن موقر بالیوزی بود. بیبیسی فارسی در ابتدا برای رقابت با تبلیغات «رادیو برلین» تاسیس شد که پخش برنامه به زبان فارسی را پیشتر شروع کرده بود. برنامههای بخش فارسی رادیو بیبیسی در بدو امر فقط چهار روز در هفته (شبهای یکشنبه، دوشنبه، سهشنبه و چهارشنبه) پخش میشدند که هر نوبت نیز از ۱۵ دقیقه تجاوز نمیکرد و آن هم فقط اختصاص به پخش اخبار داشت. اما پس از سه ماه، برنامه این رادیو به پنج و سپس به هفت نوبت در هفته افزایش یافت. «مجتبی مینوی»، دومین گوینده رادیو بیبیسی فارسی بود که به دعوت بالیوزی در بیبیسی کار خود را آغاز کرد.
بالیوزی به مدت ۱۸ سال به عنوان کارمند عالیرتبه بخش فارسی رادیو بیبیسی مشغول انجام وظیفه بود. او در دوران خدمتش در بیبیسی با بسیاری از ادبا و نویسندگان ایرانی مانند مجتبی مینوی، «مسعود فرزاد»، «گلچین معانی»، «لطفعلی صورتگر»، «محمد حجازی» و «حسین حجازی» آشنا شد و بین آنها روابطی گرم و صمیمانه برقرار بود.
حسن موقر بالیوزی در سال ۱۹۵۸ از شغل خود در بیبیسی فارسی استعفا داد، هر چند تا چند سال بعد، گاهی اجرای برنامههای خاصی را در رادیو برعهده داشت.
«مری براون»، همسر و همکار او در رادیو برخی از وظایف بالیوزی را به جز گویندگی خبر این گونه بیان کرده است: «تهیه متن گفتارهایی درباره نویسندگان انگلیسی، ترجمه اشعار و داستانهای کوتاه انگلیسی به فارسی، سخنرانیهای کوتاه درباره مسایل جاری جهان و ایران، نوشتن نمایشنامه و ایفای نقش در آن.»
بالیوزی با مری براون در ماه جون ۱۹۴۱ ازدواج کرده بود. مری براون، بانویی خوش ذوق و هنرمند بود و در نمایشنامههای بالیوزی نقشآفرینی کرده بود. مری پیش از ازدواج، عضو گروه باله «Sadler's Wells» بود.
سفر به ایران
در سال ۱۹۵۶، بالیوزی از طرف بیبیسی فارسی ماموریت یافت تا به ایران برود و با افرادی که با بیبیسی مکاتبه داشتند، ملاقات و مصاحبه کند. او پس از سالها به ایران برگشت. در طی این سفر که حدود سه ماه به طول انجامید، بالیوزی توانست پس از سالها، از زادگاهش، شیراز دیدن کند و پس از درگذشت مادر، به امور خانوادگی بپردازد.
او به دعوت «دانشگاه پهلوی» شیراز، در دانشکده ادبیات سخنرانی مبسوطی را در زمینه غنا و قدمت زبان شیرین فارسی، مقایسه ادبیات فارسی و انگلیسی و مقایسه اشعار و نوشتههای «شکسپیر» با گفتههای «سعدی» انجام داد.
بالیوزی در این سفر از شهرهای اصفهان و تهران هم دیدار کرد. این آخرین سفر او به ایران بود.
بالیوزی پس از پایان دوره کاری در بیبیسی فارسی، بیشتر وقت خود را صرف فعالیت در جامعه بهایی کرد و عضو «شورای مدیریتی جامعه بهایی» در بریتانیا بود. او بارها به عنوان نماینده جامعه بهایی، به کشورهای مختلف در اروپا، آفریقا و امریکای جنوبی سفر کرد و در جلسات مختلف با حضور بهاییان و غیر بهاییان به ایراد سخنرانی پرداخت.
در سال ۱۹۶۲، عارضهای بر شانه راست او آشکار شد که ناچار به عمل جراحی شد و از سال ۱۹۶۳ به دلیل بیماریهای مختلف، قوایش به تحلیل رفت و کمکم خانهنشین شد. اما خانهنشینی، بالیوزی را منزوی نکرد. او تمام وقت خود را از آن پس صرف مطالعه و نوشتن کرد. آثار قلمی حسن موقر بالیوزی حاصل این دوره از زندگی او هستند.
«محمد و شریعت اسلام»، «باب»، «بهاءالله شمس حقیقت»، «عبدالبهاء»، «ادوارد براون و دیانت بهایی» از جمله آثار او به زبان انگلیسی هستند. حسن موقر بالیوزی «نابرادری»، «تندباد حوادث»، «داستان سه خواهر» و «لغات وارده از زبان فارسی به زبان انگلیسی» را به زبان فارسی تدوین و منتشر کرد.
کتاب «محمد و سیر اسلام» او در سال ۱۹۷۶ منتشر شد؛ منابعی که بالیوزی برای تالیف آن مورد مطالعه و توجه قرار داد، آثار و کتبی بودند که یا نایاب هستند یا فقط یک بار چاپ شدهاند و همه از منابع فارسی، عربی و انگلیسی به شمار میروند.
حسن موقر بالیوزی در سحرگاه ۲۳ بهمن ۱۳۵۸، برابر با ۱۲ فوریه ۱۹۸۰ بر اثر سکته قلبی در خواب درگذشت و در گورستان «نیو ساوت گیت» لندن به خاک سپرده شد. بالیوزی دارای کتابخانه بزرگ و منحصر به فردی بود. او این میراث ارزشمند را به نام «کتابخانه افنان» وقف علم و تحقیق کرد.