ملاحظه می فرمایید! لازم نیست آدم نوستراداموس باشد تا بتواند آینده ی نزدیک را در مثلا مبارزات اپوزیسیون «ایرونی» پیش بینی کند.
چه خبرا از آبادان؟
یادتان هست ساختمان عبدالباقی که فرو ریخت چه قشقرقی به پا کردیم؟
چی شد نتیجه ی اون قشقرق ها؟
طرح حذف ارز ترجیحی یا هر کوفت و زهر مار دیگری که باعث شد همه چیز در ایران یک دفعه چندین و چند برابر گران شود و باعث بلند شدن فریاد مردم شود، نتیجه ی مبارزاتی اش چه شد؟!
اعتراض مردم به کدام کانال هماهنگ کننده هدایت شد؟
یک مشت گره کرده کجا به ده مشت گره کرده تبدیل شد؟
ده مشت گره کرده ی مردم چجور همه اش باز شد و همه برگشتند با سر خم و گردن شکسته، و پذیرفتند بار ی را که حکومت نکبت بر پشت شان نهاده بود؟
اپوزیسیون خارج از کشور هم که تشریف بردند در ایام تابستان و گرمای شدیدِ نیمکره ی شمالی به مرخصی و تعطیلات، و همه چیز رها شد به امان خدا!
نه آقا!
ما این کاره نیستیم.
این را هم همینجوری و به قول «گل آقا» کشکی کتره ای عرض نمی کنم.
ما این کاره نیستیم و اصلا کار انقلابی گری بلد نیستیم و این قدر هم خودخواه و گنده دماغ یم که نه می خواهیم بپذیریم این کاره نیستیم نه می خواهیم چیزی از کسانی که این کاره بوده اند یا هستند یاد بگیریم.
فقط ماشاءالله قدرت «فک» [با فکر اشتباه نشود] داریم به اندازه ی فک تمساح، که می تواند به طور یک نواخت بجنبد و بجنبد و بجنبد بی آن که جاهای دیگر بدن از جمله مغز بجنبد.
حالا رفتیم تا بلای دیگری بر سر مردم از قبیل سیل و زلزله و سقوط هواپیما و دستگیری های گسترده زنان و سرکوب جوانان معترض و امثالهم نازل شود و ما دوباره شروع کنیم.
یک کار دیگر هم اخیرا به مشغولیات ما اضافه شده، آن هم راه انداختن از امروز به فردای دار و دسته است و جالب این جاست برای حفظ ظاهر هم که شده، دار و دسته را که به راه می اندازیم، دست کم دو تا، یا سه تا، آری سه تا اعلامیه و اطلاعیه، که نه زحمتی دارد نه خرجی دارد، صادر هم «نمی کنیم»، و همین که اعلام کردیم فلان دسته را راه انداختیم، فردای اش انشعاب می کنیم، و پس فردای اش شروع می کنیم به دریدن همدیگر از درون و برون، بعد انگار نه خانی آمده نه خانی رفته، می رویم پی کار و زندگی مان.
در مطلب قبلی عرض کردم که هر مبارزه ای سه مرحله ی تهاجمی، تدافعی و ترصدی دارد و الان در دوران ترصد هستیم.
هر کس تصور کند می تواند با فک زدن خالی و دار و دسته راه انداختن بی ریشه و بی مبنا، دوران ترصد را تبدیل به دوران تهاجم کند، سخت در اشتباه است و نهایت هدفی که به آن دسترسی پیدا خواهد کرد، ناامیدی است و یاس و بس....
۴۴ سال یا روسری یا توسری
چگونه نیابتی روسیه شدیم؟ فرزانه روستایی