با خروج از وضعیت مردابی حاضر در سیاست کنونی جمهوری اسلامی، نمی گوییم که وضع کشور بهتر می شود یا ایران به سمت سعادت و رفاه می رود. مشکلاتی که بر سر راه بهبود اوضاع کشور وجود دارد عمیق تر و وحشتناک تر از آن است که ایران بعد از خروج از وضعیت مردابی در زمانی کوتاه به آسایش و آرامش برسد.
خروج از وضعیت مردابی چیزی می تواند باشد شبیه به سیل های بنیان کن اخیر که می آید و می زند و می برد، اما خواه ناخواه موجب تغییر می شود.
حال که از دست مردم جان به لب رسیده، به تنهایی کار ی در جهت تغییر نظام بر نمی آید، و از گروه ها و اشخاصی که باید نقش مغز متفکر این مردم رنج کشیده را بازی کنند و به آن ها انگیزه ی حرکت برای بر انداختن حکومت بدهند و در زمان شروع حرکت،،، آن ها را رهبری و هدایت کنند آبی گرم نمی شود، و شاید از همه مهم تر، کشورهایی که باید به طور طبیعی خواهان نابود کردن حکومت نکبت باشند به خاطر منافع کوتاه مدت و شاید هم بلند مدت شان، اراده ای برای کمک به مردم ایران برای سرنگون کردن حکومت بدکار و ایران بر باد ده اسلامی نشان نمی دهند، تنها اتفاق اساسی که می تواند، ما را در وضعیت فعلی به حرکت وا دارد و احتمالا باعث سقوط حکومت نکبت دستکم به شکل فعلی اش شود، مرگ خامنه ای ست.
الان، مدت هاست همه ی چشم ها به قلب این شخص بیمار، از نظر جسمی و روانی دوخته شده که کی از حرکت باز ایستد.
بیشترین انتظار را هم در میان حکومتی ها دو دسته می کشند:
اول اصلاح طلبان حکومتی، برای برداشته شدن سد سکندر در مقابل تغییر در درون حکومت و اصلاح آن، و دوم سگ های هار و درنده سپاه پاسداران و اعوان و انصار نظامی و امنیتی آن ها برای بر قراری یک حکومت نظامی تمام عیار برای اولا سرکوب تمام و کمال اصلاح طلبان مزاحم، و دوم مردمی که احساس خواهند کرد با مرگ سدعلی، فضای فریاد کشیدن و اعتراض برای آن ها به وجود آمده است.
اکنون با مطرح کردن «ترور امام راحل» با داروی معده، و شهید نامیدن او، زمینه های شهید سازی از خامنه ای هم در حال فراهم شدن است چرا که امامان اولیه ی شیعه، غیر از آخرین اش، بنا به داستان سازی ها و قصه گویی ها، هیچیک به مرگ طبیعی نمرده اند و همگی «شهید» شده اند.
تا ببینیم بعد از وقوع این اتفاق، و خروج از وضعیت مردابی کنونی، مردم ایران دچار چه وضعیتی خواهند شد....